(روزنامه مردمسالاري ـ 1396/04/18 ـ شماره 4358 ـ صفحه 15)
از زمان روی کار آمدن دولت ترامپ، پیامهایی که ایالات متحده در خصوص ایران مخابره کرده به شدت منفی بوده است. همین اخیرا، رکس تیلرسون وزیر خارجه ایالات متحده گفت این کشور خواستار تغییر مسالمتآمیز قدرت در ایران است. رقبای منطقهای ایران بیتردید این تغییر رویکرد ایالات متحده با ایران را مدنظر داشتهاند.
هر چند تلاش برای بیثباتسازی جامعه به ندرت به نتیجه میرسد مگر اینکه شرایط دلخواه موجود باشد. اغلب عملیاتهای تروریستی در ایران در استانهای محروم رخ داده است، به ویژه بلوچستان و کردستان جایی که سطح صنعتی شدن و به طبع آن استانداردهای زندگی زیر میانگین بینالمللی است. دولت روحانی و حتی دولت قبلی احمدینژاد تلاش کردند تا این کمبودها را جبران کنند. اما کمبود پول، بخشی از آن به خاطر تحریمهای فلجکننده و سوءمدیریت باعث شد تلاشهای آنها انتظارات مردم را بر آورده نکند. هرچند هیچ رابطه سببی میان فقر و رادیکالیزه شدن وجود ندارد اما شواهد نشان میدهد که فقر به بروز آن کمک میکند. جوانی بیکار که در جامعهای سخت بدون امکانات تفریحی زندگی میکند خیلی راحتتر از فردی خوشحال که سر کار میرود در دام عوامل (تروریستی) میافتد. محرومیتهای اقتصادی برخی از اقلیتهای ایرانی استعداد آنها برای جذب به ایدههای رادیکال را افزایش میدهد، به ویژه که احساس میکنند در ساختار سیاسی ایران نیز به قدر کفایت نمایندگی نمیشوند.
با توجه به این شرایط، استراتژی ایران برای نبرد با تهدید تروریستی چه میبایست باشد؟ نخست، ایران میبایست اصلاحات داخلی جدی، به ویژه در مسائل فرهنگی انجام دهد. ایران پس از انقلاب به لحاظ جمعیتی تغییر کرده است. آن چنان که حتی مقامات ایران اذعان دارد، ایرانیها شادی و لذت از زندگی میخواهند. اما وقتی بیکار، منزوی و محروم از سرگرمیهستی شاد بودن دشوار است. دوم، ایران باید سیاستهای داخلی و خارجی خود را بر فلسفه حاکمیت ملی و ایران استوار کند. با چنین سیاستی، تفاوتهای فرقهای اهمیت کمتری خواهد یافت و احساس به حاشیه رفتن از سوی سنیها و دیگر اقلیتهای مذهبی تلطیف خواهد شد. در حقیقت مولوی عبدالحمید از رهبران پیشرو اهل سنت در ایران به تازگی این توصیهها را خطاب به پرزیدنت روحانی مطرح کرده است. این بدان معنا نیست که اسلام از جان مردم مهم تر نیست بلکه تنها به این معناست که منافع ایران کشور را به جلو هدایت خواهد کرد.
سوم، نظام سیاسی ایران باید بداند ایرانیان مهاجر سرمایه عظیمیاست. اگر رویکرد مناسبی اتخاذ شود، ایرانیهای آن سوی آب میتوانند با سرمایه گذاری در کشور، مشارکت عظیمیدر احیای اقتصاد ایران انجام دهند. اغلب این جمعیت عظیم مهاجران را افرادی تشکیل میدهند که یا پس از انقلاب به دنیا آمده اند و یا در زمان انقلاب بسیار خردسال بوده اند. نسل پیش از انقلاب یا مردهاند یا خیلی پیر هستند. در نتیجه مهاجران امروز هیچ ارتباطی با رژیم پادشاهی ندارند. وقتی که چین اوخر دهه ۱۹۸۰ روابط خود با دنیای خارج را تقویت کرد، چینیهای آن سوی آب را تشویق کرد تا در احیای اقتصاد کشورشان مشارکت کنند، آنها هم این کار کردند. شوربختانه تندروها و آنهایی که از انزوای کشور منفعت افتصادی میبرند به جای آنکه مهاجران ایرانی را سرمایه ببینند تهدید قلمداد میکنند. در نتیجه چرخه محرومیت، بیگانه شدن و رادیکالیزه شدن احتمالی را تقویت میکنند.
چهارم؛ ایران باید بداند که بسیاری از مشکلاتش مرتبط با سیاست خارجیاش است، به ویژه تخاصم با اسرائیل و ایالات متحده. در حقیقت مواضع ایران علیه اسرائیل دلیل اصلی مشکلاتش با آمریکا است. اگر ایران نوعی از روش زندگی کنار اسرائیل برنگزیند، روابطش با آمریکا و اروپا متشنج خواهد ماند و به رقبای منطقهایاش اجازه میدهد از بسیاری جهات به ایران فشار بیاورند. برعکس، روابط بهتر میان ایران و آمریکا قدرت رقبای منطقهای ایران برای اقدام علیه تهران را محدود خواهد کرد. عنصر ایالات متحده بر تمام ابعاد روابط بینالمللی ایران، از جمله اقتصاد و تجارت، تاثیر دارد. ایران به سادگی نمیتواند آمریکا را دور بزند. اگر این کار را بکند فقط خودش را خسته میکند و با این کار در را به روی نیروهای غارتگر باز میکند.
منبع: لوبلاگ / ترجمه تحریریه دیپلماسی ایرانی
http://www.mardomsalari.net/4358/page/15/16973
ش.د9601200