با اینکه اسناد معتبری از ورود اقوام اسکاندیناویایی به قاره آمریکا، حدود سالهای 1000 میلادی وجود دارد، اما اکتشاف آن بهصورت رسمی با سفر کریستف کلمب و به سال 1492 بازمیگردد. در سال 1469 اولین دولت مطلقه مدرن در اسپانیا شکل گرفته و حلقه یهودیان سرمایهدار«نهانروش» به نام «مارانوها» در دربار ملکه الیزابت و فردیناند نفوذ و قدرت مییابند و محرکان اصلی این سفر میشوند. اگرچه اغلب از عواملی چون تبلیغ مسیحیت و اشتیاق به یافتن طلا بهعنوان انگیزههای اصلی سفر کلمب یاد میشود، اما بسیاری از مورخان معتقدند کلمب با مطالعه اسناد وایکینگها از وجود چنین دنیایی خبر داشت و انگیزه اصلی او، جستجوی دنیایی جدید برای همکیشان یهودی خود بود.
تمدنهای آمریکا پیش از ورود مهاجران
پیش از ورود اروپاییان، قاره آمریکا در دست تمدنهای عظیمی چون «اینکاها» و «آزتکها» بود؛ تمدنهایی عظیم و پهناور و دارای ساختار اجتماعی پیچیده و اقتصادی با برنامه. برخلاف تصویری که هالیوود سالها در فیلمهای وسترن نشان داده است، برخورد اولیه سرخپوستان و بومیان به علت حکمت عرفانی و صلحجویانهای که داشتند، با کاشفان بسیار دوستانه بوده است. با وجود عظمت تمدنهای کهن آمریکا، اروپاییان به دو دلیل بر آنها پیروز میشوند: 1- سیاست و سوءاستفاده از سادگی و صلحطلبی تمدنهای بومی 2- استفاده اروپاییان از باروت بهعنوان سلاح برای نخستین بار. پس از نسلکشی سرخپوستان و ایجاد مزارع و کشتزارهای بزرگ، روند مهاجرت اقوام مختلف اروپایی، ازجمله اسپانیایی، پرتغالی و فرانسوی به سرزمین جدید، آغاز شد. درابتدا بیشتر مهاجران متشکل بودند از «دزدان و راهزنان تبعیدی»، «پیوریتنها» و «پروتستانها» و «اقوام ضدکاتولیک» که در اروپا تحت فشار بودند و انسانهایی که از مستعمرات آفریقایی دزدیده شده و بهعنوان برده برای کار در مزارع تازه تأسیس بالاجبار به آمریکا فرستاده میشدند.
نوع جدیدی از طبقه اشرافیت زمیندار و بردهدار شکل گرفت که منجر به ایجاد کولونیها (ایالتها) شده و پسازآن، نوعی سرمایهداری مانوفاکتوری با گردآوری پیشهوران آزاد و بهکارگیری آنها در کارگاههای ایالتهای شمالی ایجاد میشود. از قرن 18 به بعد، انگلستان تبدیل به قدرت اول دنیا شده و بخشهای عمده قاره آمریکا به استعمار بریتانیا درمیآید که از ادامه مهاجرت فرانسویان به آمریکا جلوگیری میکند. در سال 1773، ایالتهای سیزدهگانه آمریکا به رهبری گروهی به نام «پدران بنیانگذار آمریکا» با یکدیگر متحد شده و پس از شورشی سرتاسری علیه بریتانیا، در 4 جولای 1776 با قرائت اعلامیهای در فیلادلفیا، اعلام استقلال کرده و کشور جدید ایالاتمتحده آمریکا را بنا گذاردند. جنگهای استقلال آمریکا قدرتهای اصلی اروپایی ازجمله اسپانیا و فرانسه را نیز درگیر خود کرد و با پیروزی و به رسمیت شناخته شدن ایالت متحده آمریکا، در سال 1783 پایان یافت.
پدران بنیانگذار آمریکا چه کسانی بودند؟
پدران بنیانگذار، گروهی از رهبران سیاسی و روشنفکران بودند که پس از امضای اعلامیه استقلال، به تدوین قانون اساسی آمریکا پرداختند. اولین این اشخاص، سرمایهداری به نام «جرج واشنگتن» بوده که توان فوقالعادهای در سازماندهی داشته و از کارگران و مهاجران، ارتشی قدرتمند ساخت که ارتش بریتانیا را شکست دادند. او پس از استقلال، اولین رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا شده و از بلندپایهترین مقامات فراماسونی بوده است.
شخص مهم دیگر، روشنفکری به نام «بنجامین فرانکلین» است. روشنفکری سیاستمدار و اقتصاددان و مخترع که از راه تجارت در انگلستان سرمایه بیاندازهای کسب کرده بود. بر طبق آنچه خود در سرگذشت رسمیاش آورده است، او که اهل خانوادهای بسیار فقیر و از اهالی بوستون بود؛ در 15 سالگی، گرسنه و بیپول به شهر فیلادلفیا رفته و در آنجا یک فرد نیکوکار هزینه سفر او به انگلستان را میدهد و در انگلستان بخت به او روی میآورد و با لژهای فراماسونی انگلستان آشنا شده و پسازآن در تجارت بسیار موفق میشود. ازایندست ابهامها و نقاط تاریک و مرموز در تاریخ و در سرگذشت اشخاص مشهور معاصر، علیالخصوص روشنفکران بسیار است. نیکوکاری بینام که برای کمک به یک انسان گرسنه، هزینه سفر او به انگلستان را میدهد.
او کیست؟ از کجا آمده و اصلاً چرا این کار را میکند؟ فرانکلین پس از بازگشت به آمریکا، درحالیکه فقط 20 سال داشت، به تأسیس یک انجمن علمی برای ترویج اندیشههای برآمده از علوم طبیعی میپردازد. پسازآن به تأسیس اولین روزنامه ملی آمریکا، تأسیس سازمانهای مختلف ازجمله نخستین کتابخانه عمومی در آمریکا، نخستین ایستگاه آتشنشانی، دانشگاه پنسیلوانیا و کلوپ مخفی جنتو، میپردازد. در سال 1777 از طرف کنگره بهعنوان سفیر سیزده ایالات مستقل آمریکا به فرانسه رفت و در آنجا نقش عمدهای در سازمان دادن انقلاب کبیر فرانسه بازی کرد.
لیبرالهایی که انقلابی بودهاند
شخص بعدی «تامس پین» است. او یک شخصیت سیاسی و یک روشنفکر لیبرال انقلابی است. او نیز در انقلاب فرانسه نقشآفرینی جدی کرد. تا جایی که دولت فرانسه تابعیت فرانسوی به او میدهد و بعد از انقلاب، انجمن جمهوری خواهان را در فرانسه تأسیس میکند.
شاید در شرایط امروزی، اصطلاح لیبرال انقلابی، مفهومی متناقض به نظر برسد. امروزه لیبرالها در موضع حکومت مطلقه هستند و به همین دلیل بهشدت بر ضد هرگونه انقلابیگری و آرمانخواهی عمل میکنند؛ اما در قرن 18 برای بر انداختن باقیمانده نظام صنفی برآمده از کاتولیک که شرایط را برای گسترش سرمایهداری دشوار میکرد، چارهای جز انقلاب و ترویج انقلابی گری نداشتند. تامس پین در 1775 رساله «عقل سلیم» و سپس رساله «حقوق بشر» را مینویسد که در آنها از تأسیس نوعی جمهوری سکولار لیبرال میگوید و تأثیر زیادی بر اندیشه بنیانگذاران آمریکا میگذارد.
نفر بعدی «الکساندر همیلتون» است که روشنفکری با سیمای بوروکراتیک و از طراحان سیستم اقتصادی آمریکاست. همیلتون، وزیر خزانهداری دولت واشنگتن و معمار اجرایی اقتصاد سرمایهداری در آمریکا بوده است. او از هواداران سرسخت صنعتی کردن آمریکا بهجای توسعه زراعتی آن بوده و از معروفترین عبارتهای او، این جمله است: جمهوری ما باید جای امنی برای سرمایهداران باشد. عبارتی که به واضحترین شکل ممکن، هدف اصلی از آن جنگهای طولانی برای استقلال آمریکا را بیان میکند.
http://sobhe-no.ir/newspaper/273/14/10444
ش.د9601398