(روزنامه صبح نو – 1396/03/10 – شماره 248 – صفحه 14)
سلسله جلسات «سیر تطور روشنفکری در ایران» روزهای یکشنبه با ارائه استاد شهریار زرشناس و به همت باشگاه هنرپژوهان جوان در سرای شهید آوینی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه حوزه هنری برگزار میشود. زرشناس در نشست این هفته، بستر شکلگیری اندیشه روشنگری در غرب مدرن را بررسی میکند. گزارش پیش رو مشروح جلسه دوم این سلسله نشستهاست.
زرشناس در ابتدا با اشاره به مباحث جلسه گذشته گفت: اقتصاد فئودالی و خودکفایی دوران قرون وسطی در اروپا، تحت قیود اخلاقی کلیسای کاتولیک قرار داشته و برای ثروتاندوزی و کسب سود بیحدوحصر، با محدودیت مواجه بود. با ظهور غرب مدرن در دوره رنسانس، با ترویج اندیشههای لیبرالی و محدود کردن اختیارات کلیسا، فئودالیته رو به ضعف نهاد و بورژوازی جانشین آن شد.
او درباره شکلگیری طبقه بورژوازی جدید به مثابه زمینه اجتماعی اندیشه روشنگری گفت: شکلگیری نوع جدیدی از تجارت سودمحور که برای حرکت سرمایه، نیاز به مدارهای جهانی داشت، طبقه نوظهور سرمایهداران را بر آن داشت تا در مسیر تشکیل حکومتهای مطلقه مدرن و ایجاد یک نظام جهانی درهمتنیده و در تعامل با یکدیگر، گام بردارند. این امر تنها با ابزار استعمار و با بهرهجویی از علم مدرن در خدمت برتری نظامی امکانپذیر بود.
وی افزود: در قرن 15 میلادی، نخستین دولت متمرکز مدرن با ازدواج ملکه الیزابت و فردیناند و از پیوند بین چند منطقه در اسپانیا، تشکیلشده و اسپانیا تبدیل به کشور اصلی متروپل و میداندار تشکیل نظام جهانی میشود. کشورهای متروپل، کشورهایی هستند که دارای حکومتهای مطلقه مدرن بوده، از کانونهای اصلی نظام سرمایهداری جهانی محسوب شده و روابط آنها با کشورهای پیرامونی خود، به شکل استعماری تعریف میشود. دولت متمرکز و مدرن که باعث بسط نوعی سرمایهداری تجاری در سایر کشورها شده و مناسبات تجاری آنها را سازمان میدهد. اولین ابزار برای نیل به این هدف، نیروی دریایی قدرتمند بود. اسپانیا صاحب یکی از قویترین ناوگانهای دریایی به نام ناوگان آرمانداس بوده و از آن برای سفر، اشغال سرزمینهای دیگر و انواع تجارت از جمله تجارت برده استفاده میکرده است.
زرشناس با مرور اتفاقات دورانی که منتهی به مدرنیته در انگلستان میشد، گفت: در سال 1485 خاندان تئودورها در انگلستان، یک حکومت متمرکز مدرن را در رقابت با اسپانیا شکل داده و سنگ بنای انگلستان مدرن را میگذارد. از قدمهای اولیه برای شکلگیری چنین دولتی، اعمال نوع جدیدی از رفورماسیون مذهبی در دوره هنری هشتم است. رفورماسیونی کلیسایی و کنترل شده که با ساخت کلیسای انگلیکان و درآمدن از سلطه کلیسای کاتولیک در واتیکان، محقق شد. کلیسای انگلیکان، کلیسایی دولتی بود که شاه در رأس آن است. کلیسای انگلیکان، شامل ترکیبی از مناسک کاتولیک و پروتستان بود. مفاهیم بعضی دعاها عوض شده و زبان دعاها از لاتین به انگلیسی تغییر کرد.
وی ادامه داد: همراستا با این اقدامات دولت و رهایی از قیدوبندهای کلیسای واتیکان، فضا برای رشد جریان بورژوازی فراهم شده و تناسبی بین سرمایهداران نوظهور که عمدتاً تاجر و صاحب کارگاههای مانوفاکتوری بودند، با اشراف و فئودالهای کلاسیک، برقرار شد.
زرشناس با اشاره به رونده شکلگیری قدرت استعماری انگلستان گفت: انگلستان برای تبدیل شدن به کشور متروپل اصلی، ناوگان قدرتمندی تأسیس کرده که در سال 1588 در نبردی موسوم به نبرد آرمانداس، ناوگان اسپانیا را شکست داده و از آن پس سیر افول اسپانیا آغاز میشود. پس از آن، با چنگاندازی روی هند و پیروزی بر آن که بهواسطه برتری نظامی محقق شد، به منبع عظیمی از ثروت دست یافت که پشتوانه صنعت و سرمایهداری این کشور شد. ارتزاق از هند، هم بهصورت نیروی کار انسانی موردنیاز برای انقلاب صنعتی و هم بهصورت استفاده از ثروت سرشار آن، انگلستان را بسیار نیرومند و تبدیل به یک قدرت اصلی کرد.
وی افزود: در سال 1603 با مرگ الیزابت اول از خاندان تئودورها، خاندان اسکاتلندی استوارتها که از تبار اشراف کلاسیک و کاتولیک بودند بر سر کار آمدند. ساحت فرهنگی این خاندان با بورژوازی نوظهور که در دوره تئودورها رشد کرده بود همخوانی نداشت، به همین دلیل در پی احیای فئودالیته کلاسیک برآمده و با سرمایهداران، به تقابل برخوردند. پارلمان انگلستان در دست گروهی از طبقه بورژوازی قرار داشت که پیوریتن نامیده میشدند. پیوریتنها، شاخهای از پروتستانها بوده که نتیجه تفسیرهای یهودیمآبانه ژان کالون از مسیحیت بودند. نقطه اوج این تقابل در انقلاب 1642 است که اولین انقلاب عصر روشنگری است، انقلابی که ورق سیاسی انگلستان را برگردانده و باعث تثبیت جهتگیریهای لیبرال دولت آن شد.
زرشناس در توضیح نتایج انقلاب انگلستان گفت: در این انقلاب، پارلمان به رهبری یکی از نمایندگان نظامی به نام الیور کرامول، خواهان محدودیت اختیارات شاه (چارلز اول) شده و عاقبت با مسلح شدن پارلمان و پس از 7 سال جنگ داخلی، پارلمان که توان اقتصادی بیشتری داشت، پیروز شده و چارلز اول، گردن زده شد. انگلستان امروزی به لحاظ فرم سیاسی، سیستم قضایی و شاکلههای حکومتی، محصول این انقلاب است.
او گفت: در سال 1660، با اعتراض گسترده توده مردم نسبت به رژیم کرامول، سلطنت دوباره به خاندان استوارتها که بیشتر به وضع اقتصادی توده مردم توجه داشتند، بازگردانده میشود. استوارتها کاتولیک بوده و حکومت آنها، به فقرا و روستاییان رسیدگی بیشتری میکرد، چراکه اخلاقیات کاتولیکی، باوجود ظالمانه بودن، بهاندازه اخلاقیات سرمایهداری بیرحم نبودند.
زرشناس سپس از این زمینه اجتماعی به تکوین اندیشه روشنفکری مدرن پل زد و گفت: بازگشت سلطنت به استوراتها، روشنفکران اپوزیسیون سلطنت، از جمله هاروی، نیوتون، جان لاک و ... را بر آن داشت تا با تأسیس آکادمی علوم انگلیسی، پایگاهی برای ترویج اندیشههای موسوم به روشنگرانه که شاکله اصلی سرمایهداری را شکل میداد، ایجاد کنند. این آکادمی با قرار دادن علم مدرن و برابر دین و پررنگ کردن تقابل بین آنها و معرفی قرون وسطی بهعنوان نماد تمامعیار دوران ظلم و جهل که نتیجه حکومتهای مذهبی بود، نقش محوری در فرموله کردن خواستهای روشنفکران اپوزیسیون داشته است.
زرشناس بیان کرد: با ادامه روند فعالیت این آکادمی و ترویج اندیشههای مدرن، حلقه اصلی سرمایهداران از انگلیس خارج شده و در شهر آمستردام هلند شکل میگیرد. تشکلی برای مبارزه با خاندان استوراتها و جیمز دوم شکل گرفته و حتی بخشی از بدنه متنفذ در دربار نیز با آنها همسو میشود. این اتحاد منجر به شکلگیری کودتایی بر ضد سلطنت در سال 1688 شد که با همکاری حلقههای سرمایهداری متنفذ درون ساختار هیأت حاکمه دربار شکل گرفته و با این که تحولی مبتنی بر حضور مردمی نبوده، به انقلاب باشکوه انگلستان یا انقلاب بدون خونریزی مشهور میشود. این تحول منجر به حذف کامل اشرافیت کلاسیک و توزیع سرمایهداران در لایههای حکومت شده و یک نظام مشروطه مدرن را در انگلستان پایهگذاری میکند. انقلاب باشکوه انگلستان، موجب نیرومند و حاکم شدن روشنفکران انگلیسی و تثبیت اندیشههای لیبرال و سرمایهدارانه شده و نقطه آغاز دوران موسوم به روشنگری و بسط حرکت روشنگران در اروپاست.
http://sobhe-no.ir/newspaper/248/14/9379
ش.د9600732