تاریخ انتشار : ۲۳ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۲  ، 
کد خبر : ۳۰۳۷۸۱
بررسی تحولات و رویدادهای افغانستان در گفتگوی آفتاب یزد با محبعلی دیپلمات سابق و تحلیلگر مسائل سیاسی

افغانستان مقصد بعدی داعش؟

پایگاه بصیرت / رضا بردستانی

(روزنامه آفتاب يزد ـ 1396/05/15 ـ شماره 4959 ـ صفحه 14)

افغانستان سال‌ها است که با آرامش و امنیت قطع رابطه کرده است و اما تحولات اخیر و رویدادهایی تلخ همه نگاه ها را ناگهان از سوریه و عراق متوجه افغانستان می‌کند. داعش در عراق و سوریه روز به روز دچار شکست ها و تلخکامی‌های روزافزونی می‌شود و شاید افغانستان مقصد بعدی این گروه تروریستی باشد و اما در افغانستان نیرویی دیگر سال ها است که با حکومت مرکزی سر ناسازگاری دارد؛ طالبان.

حملات اخیر به پلیس، مراکز نظامی‌و دولتی، افزایش حجم حملات، گروگانگیری و انتحاری ها؛

شدت گرفت ناآرامی‌ها و بسیاری از اخبار و اطلاعاتی که بوی خوبی از آن به مشام نمی‌رسد سوالات بسیاری در ذهن ایجاد می‌کند؛ یکی آن که بین این شدت گیری ها و انتحاری های هدفمند و شکست های داعش در عراق و سوریه چه ارتباطی می‌تواند وجود داشته باشد؟

دیگر آن که مقصد بعدی داعش، کجا است؟ افغانستان یا...

سوم آن که چرا طالبان توانسته ظرف 15 سال گذشته در افغانستان جولان دهد و در نهایت تفاوت ها و شباهت های داعش و طالبان چیست؟ برای رسیدن به پاسخ سوالات به وجود آمده به سراغ قاسم محبعلی، دیپلمات سابق و تحلیلگر مسائل سیاسی رفتیم. این دیپلمات با سابقه اساسا با تئوری توطئه مخالف است بدین معنا که در این جا به جایی احتمالی، نقش کشوری ثالث را بی تاثیر نمی‌داند اما این که خواسته باشیم این گونه مسائل را به پای یک کشور مشخص بنویسیم هم نمی‌تواند درست باشد. محبعلی اما معتقد است باید حساب داعش و طالبان را از هم جدا کرد زیرا طالبان چندان با حال و هوا و مردم افغانستان بیگانه نیست و بالاخره پایگاه های مردمی‌نیز در افغانستان برای خود دست و پا کرده است اما داعش چند ملیتی است و برای هدفی مشخص نمی‌جنگد و شاید مهم ترین دلیل حضور داعش در هر منطقه ای ایجاد وحشت و گسترش ناامنی است. آن چه در ادامه می‌خوانید حاصل این گفت و شنود آفتاب یزد است:

* بعد از جریاناتی که در سوریه و عراق اتفاق افتاد و سبب از بین رفتن قدرت داعش در این کشورها شد، اتفاقاتی در افغانستان در حال رخ دادن است که احساس می‌شود بی ارتباط به شکست های داعش در منطقه عراق و سوریه نیست. با این مسئله موافق هستید؟

** این مسئله نسبی است. داعش بیش تر یک جریان فکری است تا این که وابسته به جغرافیا باشد. طبیعی است که با توجه به گرایشات افراطی گری که در افغانستان وجود دارد، این کشور محل رشد خوبی برای داعش است. ممکن است به دلیل فشارهایی که از سوی سوریه و عراق به داعش وارد می‌شود بخشی از نیروهای آن ها به سمت افغانستان و آسیای مرکزی منتقل شده باشند.

* تحلیلی وجود دارد مبنی بر این که می‌خواهند جنگ عراق را به افغانستان منتقل کنند.

این یک تئوری توطئه است. بر اساس توطئه نمی‌توان سیاست را تحلیل کرد. وقتی عامل این کار مشخص نیست پس نمی‌توان پاسخ درستی به این سوال داد. داعش یک نیروی بازیگر است ضمن این که زمینه‌های تاریخی، فرهنگی در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام می‌تواند ابزار دست جریانات اطلاعاتی فرامنطقه‌ای قرار گیرد. ظاهرا به نفع کسی نیست که در افغانستان بحران وجود داشته باشد. تنها کسی که ممکن است از این مسئله نفع ببرد شاید پاکستان باشد.

* ممکن است این اتفاق رخ دهد که داعش خودخواسته از عراق و سوریه نیروهای خود را به افغانستان انتقال دهد؟

** بله، با توجه به این که عرصه برای داعش در این دو کشور تنگ شده است و افغانستان به دلیل کوهستانی بودن و این که دولت در بخش های بزرگی از افغانستان به دلایل اختلافات قومی‌و منطقه ای حاکمیت مشخصی ندارد، طبیعتا داعش ممکن است به دلیل شرایط نسبتا مساعد به آن جا منتقل شود. به خصوص این که اصولا طالبان از میان پشتون ها نیرو می‌گیرد و داعش از میان تاجیک ها، ازبک ها و حتی سایر اقوام قادر است نیرو بگیرد طبیعتا می‌تواند به آن سمت برود و هدفش را به سمت افغانستان و آسیای میانه که زمینه های مناسبی نیز در آن جا وجود دارد، گسترش دهد.

* این که ستیزه جویانی که در افغانستان هستند مستقیما ارتش و نیروهای دولتی افغانستان را مورد هدف قرار داده اند، هدف خاصی را دنبال می‌کند و یا خیر؟

** هدف طالبان بازگشت به قدرت در افغانستان است. اما داعش بیش تر به دنبال وحشت افزایی است و این که در سایه آن نیروگیری و دشمنان خود را دچار وحشت کند.

* اگر این فرض را بپذیریم که داعش و طالبان به دنبال ناامنی و ایجاد جو روانی هستند می‌توانستند به مردم عادی حمله کنند اما، مشخصا می‌بینیم که بیش تر روی مراکز دولتی و سفارتخانه ها و به طور مشخص تر روی پلیس تمرکز دارند و تقریبا می‌توان گفت جنگ طراحی شده تری نسبت به قبل در نظر گرفته اند. به نظر شما کارکشته تر شده اند؟

** بله طبیعی است بعد از این همه سال جنگیدن تجربه بسیاری کسب کرده اند. در عین حال برای این که افکار عمومی‌را سمت خود جذب کنند، سعی می‌کنند از حمله به غیرنظامی‌ها خودداری کنند. مگر این که به دلیل موقعیت مکانی امکانش وجود نداشته باشد و یا این که هدفشان مشخصا مردم عادی باشد تا حالت بی ثباتی و وحشت در افکار عمومی‌به وجود آورند و حکومت را بی ثبات نشان دهند و از این طریق هم به صورت آشکار و پنهان برای خود امتیاز کسب کنند و هم از این فرصت برای پیشرفت خود بهره ببرند.

* نکته دیگری که وجود دارد این است که فرق عملیات نیروهای تروریست در افغانستان با عراق و سوریه است. احساس می‌شود جامعه افغانستان راحت تر با بعضی نیروهای تروریستی کنار می‌آیند، در صورتی که در عراق و سوریه به هر شکل این ها متجاوز و اشغال گر به حساب می‌آیند. این مسئله را قبول دارید؟

** جغرافیای افغانستان با سوریه و عراق متفاوت است. نکته دیگر این که باید میان طالبان و داعش تفاوت قائل شد. طالبان یک نیروی قومی‌مذهبی است هرچند رفتارش افراطی است و از ابزار تروریست برای پیشبرد مقاصد خود استفاده می‌کند اما طالبان در میان پشتون ها دارای پایگاه اجتماعی است و بسیاری از پشتون ها بر این تصور هستند که افغانستان توسط نیروهای خارجی مثل امریکا اشغال شده است با این توضیح که افغانستان در تعریف کشوری است که همچنان تحت اشغال خارجی است و زمینه برای گسترش هر نیروی معارضی از جمله داعش وجود دارد. داعش اما کمی‌متفاوت عمل می‌کند و بیش تر از فضاها و نقاط اختلاف و ریزش ها به خصوص در بحث های مرتبط با دولت، یعنی مناطق غیرپشتون مثل تاجیک ها و ازبک ها استفاده می‌کند. طبیعتا با توجه به نزدیکی که به القاعده دارد و این که داعش یک شعبه ارتقا یافته از القاعده است لذا باید میان آن ها و طالبان تفاوت گذاشت. این تفاوت به طالبان فرصت هایی می‌دهد که سبب شده بسیاری از دولت ها با طالبان همکاری کنند و حاضرند طالبان را به عنوان واقعیتی هرچند تلخ بپذیرند و حتی با او به نوعی به مصالحه برسند. زیرا عملا امکان از بین بردن طالبان و جنبش پشتون اگر نگوییم غیرممکن اما، بسیار مشکل است. داعش اما بیش تر از نارضایتی ها و بحران های اجتماعی و سیاسی سود می‌برد. همان طور که در عراق و سوریه حکومت از نارضایتی ها سود برد و گسترش یافت و همچنان بخش بزرگی از مناطق سوریه در اختیار داعش است. در جهان عرب داعش توانسته برای خود پایگاه هایی را تعریف کند و رو به گسترش است.

* برای قصه افغانستان می‌توان پایان شیرینی متصور شد؟

** این داستان به چند چیز وابسته است. یکی این که همان طور که در گذشته یک تفاهم منطقه ای باعث شد طالبان ساقط شود و دولت جدیدی روی کار آید برای آینده افغانستان نیز باید یک تفاهم منطقه ای، بین المللی وجود داشته باشد که پاسخگوی تشکیل دولتی قدرتمند باشد و حوزه قلمرو خود را به سراسر افغانستان گسترش دهد و مورد حمایت تمام همسایگان باشد. طبیعتا زندگی در افغانستان باوجود همسایگان تعریف می‌شود و اگر همسایگان نخواهند ثبات و امنیت به افغانستان بازگردد می‌توانند در اوضاع این کشور حال چه به صورت مثبت و چه منفی تاثیرگذار باشند. بنابراین با توجه به این که منافع متضادی بین قدرت های ذی نفوذ در افغانستان وجود دارد فعلا هیچ تفاهم نامه بین المللی حول ثبات، امنیت و تشکیل یک دولت وحدت مقتدر در افغانستان وجود ندارد. این بحران می‌تواند سال ها ادامه داشته باشد. افغانستان نیز در اقتصاد جهان خیلی تاثیرگذار نیست پس طبیعتا قدرت های جهانی خیلی نگران نیستند که درگیری ها در این کشور سال ها ادامه پیدا کند. بنابراین هر کس می‌تواند از این اوضاع برای پیشبرد منافع خود در رابطه با قدرت های رقیب استفاده کند. بخشی از این به سیاست های ما بازمی‌گردد و این که سعی کنیم یک تفاهم منطقه ای و بین المللی حول این قضیه شکل گیرد که البته فکر نمی‌کنم نه وزارت خارجه و نه دولت ایران خیلی توانایی چنین کاری را داشته باشند.

* بنابراین تقریبا می‌توان گفت افغانستان از این تشتت و ناامنی بسیار سخت می‌تواند جدا شود؟

** طبیعی است به دلیل شرایطی که دارد و این که کشوری چند قومی‌است و همسایگان آن با هم تفاهم ندارند قدرت های بیرونی نیز بر سر آینده افغانستان با هم تفاهم ندارند. لذا فعلا نمی‌توان آینده روشنی برای افغانستان پیش بینی کرد و می‌توان گفت این وضعیت سال ها می‌تواند با شدت و ضعف ادامه داشته باشد.

* احساس می‌شود دولت مردان جدید افغانستان خیلی دوست ندارند رابطه حسنه‌ای با ایران داشته باشند. جنابعالی نیز تایید می‌فرمایید؟

** این موضوع سهل و ممتنع است. طبیعی است که افغانستان باتوجه به شرایطی که دارد علاقه مند است با همسایگان و قدرت های بین المللی رابطه ای متوازن برقرار کند. همچنان امنیت افغانستان و ادامه حیات آن به حمایت امریکا وابسته است طبیعی است زمانی که رابطه ایران و امریکا دچار تشنج شود و یا بهبود پیدا کند روی این رابطه تاثیر می‌گذارد. یک مقداری هم به نوع رفتار و سیاست های ایران برمی‌گردد. یعنی ایران باید درک درستی از اوضاع افغانستان داشته باشد و تلاش کند اعتماد بیش تری به دولت افغانستان نشان دهد و ثبات در این کشور برقرار شود. طبیعی است بعضی مسائل مثل مسئله مرزی و آب میان ایران و افغانستان وجود دارد که به سادگی نیز قابل حل نیست و تا زمانی که این مسائل وجود دارد قدری کار مشکل است. به هر حال دولت افغانستان متوجه است که رابطه اش با ایران یک رابطه کلیدی است و ایران نیز باید متوجه باشد که رابطه اش با افغانستان مبتنی بر منافع ملی است و ثبات، امنیت و یک حاکمیت قوی در افغانستان به نفع کشور است و اگر به آن لطمه وارد شود طبعا آثار ناامنی ها و بی ثباتی ها متوجه ایران نیز خواهد شد.

http://aftabeyazd.ir/?newsid=80309

ش.د9601574

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات