شهید عبدالحسین برونسی
می گویند صدام برای سرش جایزه گذاشته بود و این را بارها رادیو عراق اعلام کرده بود. قبل از انقلاب یک بنّای ساده روستایی بود که بخاطر مخالفتش با سیاست های رژیم پهلوی بارها توسط ساواک به زندان افتاده بود و حکم اعدامش را گرفته بود که به برکت پیروزی انقلاب اسلامی این حکم هیچ گاه اجرایی نشد. ساواک دندانهایش را شکسته بودند اما حاضر نشده بود حتی یک کلمه راجع به دوستانش حرفی بزند. او وابسته به هیچ یک از گروه های قبل از انقلاب نبود. بلکه او فقط خط امامی بود. دلیل پیوستنش هم به نیروهای خط امامی درسهایی بود که از یکی از نزدیکترین یاران امام یعنی آیت الله خامنه ای گوش داده بود و همین باعث جذب او به مبارزات ضد رژیم شاهنشاهی شده بود. پس از آنکه ساواک تمام دندانهایش را زیر شکنجه شکسته بود به قید وثیقه آزاد شد، تبدیل به رابط آیت الله سیدعلی خامنه ای که در ایرانشهر تبعید بود، شد. انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید عبدالحسین کار بنایی را رها کرد و وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. از همان ابتدا برایش خیلی فرق نمیکرد کجا و چگونه، بلکه هر جا احساس می کرد باید از انقلاب دفاع کند دریغ نمی کرد. هیچ کس و هیچ چیز هم نمی توانست جلوی سر سپردگی اش به اسلام و نهضت امام خمینی را بگیرد. آن روزی که پاوه داشت در آتش فتنه تجزیه طلبان می سوخت عازم آن خطه از کشور شد. در واقع او نرفتن به آنجا و جهاد نکردن را صلب توفییق از خود می دانست. جنگ که شروع شد جزو اولین نیروهایی بود که خود را به مناطق جنگ زده جنوب کشور رساند و برای جهاد همت گمارد. در عملیات فتح المبین فرمانده گردان خط شکن بود و توانست مرکز فرماندهی ارتش صدام را روی تپه 1/124 نابود کند. و همانجا مجروح شد. اما مجروحیت چیزی نبود که او را از عمل به تکلیفش بازدارد. نقش آفرینی او در سمت فرماندهی گردان خط شکن در عملیاتهای بیت المقدس، رمضان، مسلم ابن عقیل، والفجر مقدماتی و والفجر یک باعث شد او شهره جنگ و جهاد شود. با شروع عملیاتهای والفجر 3 و 4 به عنوان معاونت تیپ 18 جواد الائمه (ع) در تمامی مراحل آنها شرکت داشته و گردانهای خط شکن را رهبری می کرد و در عملیاتهای خیبر ، میمک و بدر به عنوان فرمانده تیپ 18 جواد الائمه (ع) آنچنان حماسه بزرگی آفرید که نامش لرزه بر وجود کاخ نشینان بغدادافکند. حتی مریضی و درگذشت پدرش هم باعث نشد که جنگ و جهاد را رها کند و حتی برای خاکسپاری پدر به دیار خود برگردد. آخرین باری که به جبهه می رود وصیتی می کند که همگان را به تعجب وامیدارد.
او در وصیتنامه اش میگوید من در این عملیات شهید می شوم و حتی پیکرم هم باز نخواهد گشت اما پس از 27 سال اتفاق دیگری می افتد. و آن اتفاق این است که پیکر شهید تفحص می شود که در ابتدا خانواده شهید نمی پذیرند که این پیکر متعلق به شهید برونسی باشد. اما هم زمان با آنکه رهبر معظم انقلاب پیشنهاد آزمایش دی ان ای را می دهند و خانواده می پذیرند، دختران شهید برونسی نیز در خواب ایشان را می بینند که می گوید:« چرا تشییع نمیکنید. پیکرم آمده برای کمک به حضرت آقا، آمدهام برای وحدت.» و در نهایت با آماده شدن نتیجه دی ان ای، شهر نیز برای تشییع پیکر آن شهید که حالا با پیکر بی سر و اندکی پس از اتفاقات و آشوبهای فتنه 88 بازگشته است، آماده میشود. و حقیقتا هم این مراسم تشییع، می شود مظهر وحدت بین ملت ایران. یک روزی جهاد برای حفظ حریم کشور بود که شهید روز و شبش و رفت تا وجبی از خاک کشور به یغما نرود و حالا که دیگر کسی جرات نگاه چپ به کشور را ندارد و جهاد باید برای دفاع از حریم ولایت صورت می گرفت آمد و بازهم سنگ تمام گذاشت. او هر چه که داشت در کف اخلاص قرار داد و با تمام وجود برای دفاع آمد.
شهید عبدالحسین برونسی برای فرزندانش نه ژن خوب به یادگار گذاشت و نه رانت و نه جایگاه، او تمام چیزی که برای فرزندانش به یادگار گذاشت این بود که برای همیشه زندگیشان نه طلبکار نظام اسلامی باشند و نه از انقلاب برای خود سفره دست و پا کنند. او به آنها آموخت که مال حلال اگر کم هم باشد بهتر است از مال حرامی که زیاد باشد و شاید حتی باعث رشدشان بشود. او به همه فرزندانش در کشور آموخت باید به آنچه که ولایت فقیه دستور می دهد با چنگ و دندان رسید و اگر نتوانستی و نرسیدی دیگر حتی نباید بازگردی و چنین رفتنی بسیار عزتمندانه تر از ماندنی است که در دل شرم ماندن داشته باشی. شهید عبدالحسین برونسی به معنای واقعی کلمه ذوب در ولایت فقیه بود.
اما اتفاق بد این روزهایمان این است که شهید برونسی بسیار گمنام تر از آن چیزی است که باید باشد. شهید عبدالحسین برونسی یکی از سرادارن بزرگ جنگ تحمیلی است که همیشه در شرایط سخت شانه خود را زیر بارهای سنگین قرار می داد و تا انتهای آن از جان و دل مایه می گذاشت و پیش می رفت. اما برخی شهدای عزیزمان آن قدر بین ما غریبند که حتی به درستی آنها را نمیشناسیم. فقط نامی و عکسی که گاهی بر سر در خیابان، میدان یا کوچه ای نصب می شود وگاهی حتی از آن هم دریغ می کنیم. قطعا زنده نگاه داشتن یاد شهیدان که تاکید موکد رهبری معظم انقلاب به ماست، بدون شناخت درست از آنها امکان پذیر نیست. حداقل باید بتوانیم شخصیت این عزیزان را بشناسیم و تا جایی که می توانیم به دیگران نیز بشناسانیم. باید برخی ابزارهای هنری را در خدمت معرفی این شخصیت های بزرگ تاریخی قرار دهیم. به جرات میتوان گفت شهید برونسی دارای این ظرفیت عظیم هست که نو به نو منشا آثار و برکات در زندگی جوانان ما باشد تا بدانند وقتی بحث دفاع از کشور و ولایت پیش می آید نباید هیچ کس پا پس بکشد و پشت ولی فقیه خویش را خالی کند.