درخشان ترین فصل تاریخ انقلاب اسلامی، اگر ۸ سال دفاع مقدس نیست،
پس چیست؟! کم نیستند مردمی که در همه جای دنیا دست به انقلاب زدند، اما کدام ملت،
مانند ملت ما پای انقلاب اسلامی خود، با همه وجود، ایستاده است؟! چه بسیار انقلاب،
که مردم فقط در به ثمر نشاندنش نقش داشته اند، اما ملت ما چه در عرصه انتخابات، و
چه در میدان امتحانات، در رکاب انقلاب اسلامی بوده است. ملت ما فقط به انقلاب
اسلامی در پای صندوق رای، آری نگفته، بلکه وقت لزوم، از نثار جان و مال و آبرو و
فرزند و زن و زندگی برای انقلاب اسلامی دریغ نکرده است. از انقلاب اسلامی، قطعا
نمی توان سخن گفت، مگر یاد کنیم از ایام جبهه و روزگار جنگ. دنیا انقلاب اسلامی را
مهم تر از همه چیز به این می شناسد که ۸ سال تمام، اجازه نداد یک وجب از خاک پاکش
نصیب دشمن زبون شود. بارها با خود اندیشیده ام که چرا ملت ما، برخلاف خیلی از ملل،
به جای آنکه وقت صلح را جشن بگیرد، سالگرد نبرد خود را مبارک می دارد.
نبردی که
البته نام درستترش «دفاع مقدس» است، چرا که ما شروع کننده جنگ ۸ ساله نبودیم،
بلکه مدافع مرزهای فرهنگی و جغرافیایی و آرمانیمان بودیم. پس این روزها بیش از
آنکه سالگرد حمله دشمن به ما باشد، سرفصل تاریخی ترین دفاع جانانه و دلیرانه ملت
ماست، و دقیقا از همین روست که هفته دفاع مقدس، همواره نزد ملت ما قدر دیده و در
صدر نشسته است. برای مردمی بودن انقلاب اسلامی، اگر چه می توان دلایل متعدد آورد،
اما بهترین و ملموس ترین دلیل مردمی بودن این انقلاب، باورم هست که دوران دفاع
مقدس است. چه بسیار از جوان و پیر که هرگز نظامی نبودند، اما دلبستگی شان به نظام
جمهوری اسلامی، باعث شد که لباس بسیج بپوشند و کنار سپاه و ارتش، دفاع کنند از
انقلاب اسلامیشان. چه خوب حالا که در هر کوی و برزنی، تصویری از شهدا زدهاند و
تمثالی از جبهه و نقشی از مردان بی ادعا، دمی با خود خلوت کنیم که چه می خواهند شهدا
از ما؟! مبادا که مجادلات نا بجای ما، تفسیر به این شود که داریم روی خون شهدا
سرسره بازی می کنیم. چشم شهدا به ماست و برخی چشم ها نزدیک به سی سال است که به
در دوخته شده است. دمی درنگ باید کرد که چطور میخواهیم جواب این خون ها را بدهیم
و پاسخ این خون دل ها را. هر جا که من و شما ایستاده ایم و روی هر صندلی که نشسته ایم و هر مقامی که داریم
و حتی هر نفسی که می کشیم، مدیون شهداییم. شهدایی که خانواده خود را وصیت نکردند؛
از زن و زندگی و اهل و عیال گذشتند و فقط گفتند و فقط نوشتند؛ «ولایت فقیه». خوب
است هر گروهی با خود خلوت کند که چقدر «آقا» از ایشان رضایت دارد.
خوب است اندکی لااقل رفتار و گفتارمان را با ملاکی از جنس پلاک شهدا بسنجیم و این سوال تکراری را گاه گداری با خود، حداقل به عنوان یک تلنگر زمزمه کنیم که «بعد از شهدا ما چه کرده ایم»؟! چقدر دلمان برای صندلیهایمان می سوزد و چقدر برای راه شهدا؟! در میان این همه دعوای سیاسی، چقدر اخلاص هست و چقدر اختلاس؟! گمانم بر خلاف مردم، دار و دسته های حزبی و خط و خطوط گروهی، نمره خوبی در این باره نمیگیرند. در شعار دست همه را بسته اند اما درعمل در آغاز راه هم نیستند. اما جالبتر رنگ عوض کردن های نو به نو و به نرخ روز نان خوردن است. جناحین سیاسی برای بروز و ظهور از جبهه خرج میکنند، از جنگ مایه میگذارند، از شهدا اسم میآورند، خرج یادواره و پوستر و بیلبورد میدهند اما رنگ جدید و مد جدید سیاست که واقعا هم پدر و مادر ندارد، برای پست و منصب جنگ را تقبیح می کند به خیال خودش، ولی در اصل ریشه دفاع ملت ایران را هدف گرفته است. نمیداند کلمات معنی به خصوص دارند، بار معنای کلمات شاید سنگین باشد اما نقابها نمیتوانند روی خیانت را بپوشانند.
نه به جنگ؟ نه به هزینه های جنگ؟ نه به کشته های جنگ؟ نه به ابزار جنگ؟ نه به آدم های جنگ؟ «نه» شاید کلمه ای باشد اما همه میدانند نه فلسفی ترین اعتراض تاریخ است، اعتراضی نغز و کامل!
اما جالب است کلمات هم ظاهر و باطن دارند، درست مثل انسان ها، شاید بشود با کمی تدلیس ظاهر را خوش مسما کرد اما باطن فریاد میزند، فلسفه خواسته و قصد پنهان شده پشت حرف را، که ای مردم دارد زیبا دروغ میگوید، تازه دارد این دروغ را از زبان مردم میگوید .
درست در هفته دفاع مقدس که همه کشور میخواهند عزتی را که با دفاعشان به ارمغان آوردند بر سر دست بگیرند و جلوی همه دنیا رژه بروند، یکی از تکرار شدگان که از قضا از خانواده ای ایثارگر هم هست فرق دفاع و جنگ را نمیفهمد و میخواهد در لفافه از عزت مردم مفتخر ایران، هزینه عقاید سیاسی جناح تکرار کنندگان را بپردازد و خودش را دلسوز مردمی نشان بدهد که یک تنه بار ظلم یک دنیای پر ادعا را بر دوش میکشد و هر سال دوباره در31 شهریور به کوله بارش نگاهی از سر افتخار میاندازد.
کسی که تفاوت معنای جنگ و دفاع را نفهمد مطمئنا فرق جلاد و قاضی را هم نمیشناسد. قطعا فرق تحریم و مقاومت را هم نمیفهمد، یقینا دوست و دشمن را هم از یکدیگر بازنمیشناسد. این نسل تاریخ نخوانده معنای کلمات را خوب میداند، اما برای برداشتهای سیاسیاش حتی به ادبیات هم رحم نمیکند. اینان معنای فتنه را میدانند اما برایش اشک میریزند، اینان برای شهدای ساختگی که زنده اند مراسم ختم میگیرند چون میخواهند به مردم یادآوری کنند که دفاع شما را که ما در حال حاضر به خاطر مقتضیات سیاسی جناحمان اسمش را میگذاریم جنگ، هزینه دارد. پس بهتر است کوتاه بیایید و زیاد از حقوقتان دم نزنید. این ترامپ از صدام دیوانهتر است و ممکن است اگر شما بر حقوق و ارزشهایتان زیاد تکیه کنید دوباره هزینه بسازند و دوباره جنگ شود. بیچاره ها دارند ترسشان را گردن مردم میاندازند. اما امیدی به آدم هایی که معنای برد و باخت را نمیدانند نیست. آنهایی که برجام نخوانده جشن گرفتند، همانهایی هستند که برای باخت به آرژانتین هم شادی کردند.