(روزنامه مردم سالاري – 1396/07/05 – شماره 4425 – صفحه 9)
** برای فهم و تطبیق کلام ائمه و قرآن و هر بزرگی به زمان امروز، نیاز به یکسری عناصر جانبی داریم، به عنوان مثال زمانی کلامیمیشنویم که دعاست، کسی میگوید که خدا عمر و سلامتی بدهد یا میشنویم که کلامیحالت نفرین دارد، نمیتوانیم قاطعانه بگوییم که فلانی برای دیگری از خداوند طلب مرگ کرد به تعبیر دیگر اگر نفهمیم گوینده و شنونده چه کسی بوده و چه شخصیتی داشته و نسبت آنها چه بوده و در چه شرایط و انگیزهای این مطلب را گفته است، در فهم دچار مشکل میشویم؛ زمانی نفرینی میشنویم و سپس متوجه میشویم که گوینده این نفرین «مادر» بوده و این نفرین را به فرزند خود گفته و زمانی گفته که این فرزند بسیار دل این مادر را خون کرده و مادر عصبانی شده و این جمله را گفته، حال ما میتوانیم بگوییم که خواست جدی این مادر مرگ فرزند بوده است! مادر در شرایطی عصبانی بوده و به قول مولانا اصلا مرگ فرزند را نمیخواسته؛ « مادر ار گوید ترا مرگ تو باد * مرگ آن خو خواهد و مرگ فساد » در حقیقت مادر مرگ اخلاق و خوی ناشایستی که در وجود فرزند هست را میخواهد نه مرگ فرزندش را.
دعا هم همینطور است، شخصی از دیگری درخواست مالی و غیرمالی دارد، گدایی به کسی میگوید پول بدهد، اگرچه گدای واقعی هم نیست و خود را به گدایی زده، اما دعا میکند که الهی خدا عمرت بدهد، این فرد در حقیقت شما را دعا نمیکند بلکه درخواست جدی او این است که به او پول بدهید و اگر فردا روزی به او پولی ندهید، دعا میکند که خبر مرگ شما بیاید. بنابراین نه آن زمان که گفته میشود خبر مرگت بیاید و نه زمانی که گفته میشود خدا عمرت دهد، حرف جدی در میان نیست.
* حال اگر شخصیت گوینده در مقام بالاتری باشد و به یک امام معصوم برسیم؛ وقتی امام حسین(ع) میفرمایند: «النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا؛ مردم برده و بنده دنیا هستند» سوال پیش میآید که آیا همه مردم در همه زمانها، در همه مکانها بنده دنیا هستند؟ حضرت یاران خوبی داشتند که در سخنی در شب عاشورا میفرمایند: بهتر و باوفاتر از یاران خود ندارم؛ پس اینکه امام فرمودند مردم بنده دنیا هستند، «مردم» شامل حال اصحاب امام نیز میشود؟ یا منظور حضرت از مردم، گروهی هستند؟
** بنابراین برای فهم یک مطلب باید پارامترها را در نظر بگیریم تا بتوانیم یک جمله را معنی کنیم؛ برخی متاسفانه این دقتها را ندارند، یک عبارت را در نظر میگیرند و آن را به عمومیت میرسانند و میگویند که حضرت به همه و در همه موقعیتها گفتند. یا امام علی(ع) در مورد زنان، جمله ای دارند و میفرمایند: «زنان ناقص العقل هستند» بر فرض که این جمله صادر شده باشد، آیا حضرت به همه خانمها و در همه زمانها فرموده است؟ منظورشان از ناقص العقل بودن چیست؟ در جای دیگری امیرالمومنین میفرمایند: «وَلاَ یُلْاَمُ الرَّجُلُ عَلَى حُبِّ أُمِّهِ؛ دنیا مادر انسانهاست» بنابراین اگر کسی مادر خود را دوست دارد که نباید او را ملامت کرد، از سوی دیگر امامحسین (ع) فرزند حضرت علی(ع)، سخن دیگری دارند مبنی بر اینکه مردم برده دنیا هستند، این دو سخن با هم در تضاد هستند.
در نتیجه برای فهم کلام بزرگی یا کلام مقدسی باید یک سیطره ای به همه آن گفتار وجود داشته باشد یعنی اگر کسی خواست حافظ را معنی کند نباید یک شعر آن را در نظر بگیرد و بگوید که جبری مسلک بوده چون گفته است: «در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود * کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد» در حالی که حافظ در شعر دیگری میفرماید: «بیا تا گل برافشانیم و میدر ساغر اندازیم* فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم» حافظی که میگوید همه چیز جبر است و ما هیچ اختیاری نداریم چطور میگوید سقف فلک هم میتوانیم بشکافیم! به خاطر اینکه ما مرتب به پارادوکس، تناقض و تضادگویی در کلام بزرگان نرسیم بایستی اولاً کلام خاص و صدور آن و محل صدور و مخاطب آن، حال و شرایط گوینده را بسنجیم و دیگر اینکه به همه کلمات دیگر نیز یک اشاره و احاطه ای داشته باشیم، آن زمان اینها را با هم جمع کنیم و کنار هم بچینیم تا بتوانیم از کلمات استفاده درستی کنیم.
* بنابراین امام حسین(ع) در آن مقطع تاریخی با کلام خود چه کسانی را مخاطب قرار دادند؟ این افراد چه ویژگیهایی داشتند که حضرت آنها را بنده و برده دنیا خطاب کردند؟
** در منطق مطلبی میخوانیم و میگوییم که قضایا، جملهها و گزارهها را به دو بخش تقسیم میکنند، یکی قضایای حقیقیه و دیگری قضایای خارجیه؛ قضایای خارجیه یعنی جملهای که گویندهای میگوید و منظور و خطاب او به همان اتفاقاتی است که در زمان خودش در حال رخ دادن است، مثلا یک استاد و معلمیسر کلاس میرود و دانش آموزان او که این ترم درس نخواندند را تنبل خطاب میکند و میگوید در این روزگار دانش آموزان تنبل شدند، منظور این معلم یا استاد این است که شما دانش آموزان من که این ترم به هر دلیلی درس نخواندید، تنبل هستند، آیا «امروز» یعنی همه دانشآموزان، همه مدارس و همه دنیا؟ خیر! منظور این استاد یا معلم دانش آموزان خود و همان تعدادی که درس نخواندند، بوده است؛ به این قضیه خارجیه میگویند یعنی اشاره به اتفاقی در آن روزگار دارد؛ اما زمانی قضیه حقیقیه است یعنی جمله ای کلی برای همه انسانها میگوییم؛ وقتی قرآن میفرماید: إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ؛ انسانها به طور طبیعی و نوعی در خسارت و زیان هستند، آنچه به دست میآوردند با آنچه از دست میدهند بسیار تفاوت دارد، از دست دادنهای آنها بیشتر از دستاوردشان هست؛ این قضیه حقیقی است و این خطاب برای همه انسانها در همه اعصار و مکانهاست لذا فکر میکنیم که امام حسین آن جمله را در آن شرایطی که مردم آن زمان با او به بدعهدی عمل کردن، از او دعوتی کردند و سر قول و قرارشان نماندند و باعث شدند این فاجعه و مصیبت بار بیاید؛ بیان کردند و اشاره میکنند که مردم برده دنیا شدند، اگر دین میگویند و نمازی میخوانند تا زمانی است که سود و منافع و دنیای آنها تامین است، هر جا که دینداری خواست با دنیای مردم در جنگ باشد، مردم دین را رها میکنند و دنیا را میچسبند.
* این گروه که در صورت وجود سود و منفعت، دین دارند و در صورت به خطر افتادن دنیای آنها دین را رها میکنند و دنیا را طلب میکنند، در همه زمانها حضور و چنین رویکردی به دین و دنیا دارند؟
** خیر! من فکر نمیکنم برای همه زمانها باشد، البته در زمان ما هم هست، ولی اینکه این جمله را تعمیم دهیم و عمومیت ببخشیم، درست نیست؛ فردا که امام زمان(عج) تشریف میآورند و اکثر مردم متدین میشوند، این جمله امام حسین(ع) در آن زمان صدق نمیکند. جمله امام حسین(ع) شامل حال خانواده ای که سه فرزند خود را در جنگ از دست داده و شهید شدند، نمیشود چرا که آنها از همه وجودشان گذشتند. هر کسی باید ببیند که کلام امام حسین(ع) در موردش صدق میکند یا نمیکند؛ دین را تا زمانی میخواهیم که منافع، شخصیت و قدرت ما حفظ شود یا در هر شرایطی دنیایی بر دین خود پایبند هستیم. در حال حاضر عده ای دین میگویند تنها برای اینکه سر قدرت بمانند، وقتی قدرت آنها را بگیرید، دیگر خیلی با انقلاب و دین کاری ندارند، از یک عده باید قدرت، امکانات، پول و میزشان را گرفت و دید که باز هم دیندار هستند یا تغییر میکنند.
* بنابراین معتقدید در هر زمانی گروههایی هستند که به خاطر منفعت و قدرت خود دین را لقلقه زبان میکنند؟
** قطعا و در این شکی نیست...
* وقتی در جوامع یا حکومتها دین فقط لقلقه زبان باشد و در عمل معیارها و شاخصههای دینی دیده نشود، چه نشانههایی در میان مردم و حکام در ابعاد رفتاری و عملی ظهور و بروز میکند؟
** خیلی سوال خوبی است؛ ابتدا جامعه شناسان، فرهنگ شناسان و روانشناسان ما باید این مساله را حل کنند که آیا جامعه یک هرم و مخروط درست یا واژگون است، قاعده بالاست، رأس پایین است یا رأس بالاست و قاعده پایین است، به این معنا که آیا در جوامع حکومتها هستند که مردم را میسازند و الگو میدهند و مردم چشم شان به آنهاست و از آنها سرمشق میگیرند یا حاکمان از مردم الگو و سرمشق میگیرند و هر طور که مردم هستند، حاکمان همانطور میشوند، این یک بحث مهمیاست و این روزها در شبکههای اجتماعی کلامی منصوب به امیرکبیر دست به دست میچرخد مبنی بر اینکه امیرکبیر گفته است: «من زمانی خیال میکردم که باید حاکمان درست باشند، بعد کم کم به این نتیجه رسیدم که باید مردم درست شوند؛ با شاه، وزیر و نخست وزیرِ خوب جامعه درست نمیشود، مردمِ خوب هستند که میتوانند جامعه را درست کنند» در حالی که اعتقاد من برعکس این است و طبق روایت و تجربه ای که داریم و آنچه میبینیم در جامعه اگر حاکمان درست باشند، مردم نیز درست هستند.
امیرالمومنین میفرمایند: «اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ؛ مردم به حاکمان خود شبیه تر هستند تا به پدران خود»؛ یعنی اگر حاکمان و مسئولین در هر کشوری با هر نوع حکومتی از جمله نخست وزیر، ریاست جمهوری، دموکراسی یا به سبکی که در کشور ماست و به طور کلی کسانی که در رأس این هرم هستند، درست باشند، مردم هم درست میشوند در واقع این هرم و مخروط از رأس به قاعده میآید، نه از قاعده به رأس برود لذا اگر دین ابزار حاکمان و لقلقه زبانشان نشد و با دین، بازی و استفاده ابزاری نکردند خود به خود این به قاعده که میرسد مردم هم تا حدود زیادی از آنها تأثیر میگیرند.
جوامع انسانی با جوامع حیوانی و تربیت گیاهان تفاوت میکند، شما میتوانید در مزرعه ای انگورها را با دستکاری در ژن، مدل خاصی پرورش دهید لذا میوهها و حیوانات عجیبی میبینیم، اما انسان اینگونه نیست به حکم اینکه مختار آفریده شده میتواند حاکمش امیرالمومنین یا انسان فاسدی باشد، البته جوامعی داشتیم که حاکم آنها پیامبران بودند و عده ای از مردم فاسد شدند، این یک قانون صد در صد نیست، اما حکم ما همیشه به طور اکثری و غالبی است؛ در حال حاضر وقتی میخواهند در مورد مردم ایران حکم غالبی دهند، میگویند که مردم ایران کمیتا قسمتی دروغ میگویند و مردم اروپا این چنین دروغ نمیگویند، در جنس ایرانی دغل کاری و ناخالصی هست، اما جنس اروپایی و خارجی این گونه نیست، این جنس را حاکمان که نمیسازند، دست کارگری است که در فلان کارخانه کار میکند، دست مهندسی است که طرح آن را در شرکت و کارخانه اجرایی کرده است؛ پس چرا جنس ما اینگونه است؟ چرا پرایدی که از کمپانی ماشین سازی ایران بیرون میآید یک جنس نامرغوب است و ایمن نیست، ولی اتومبیلی که فلان کمپانی اروپایی و آمریکایی میسازد، با کیفیت است؛ لذا ما حس میکنیم و تجربه هم به ما میگوید که وقتی حاکم به قانون عمل کرد، مردم هم عمل میکنند؛ وقتی مردم ببیند که مسئولین و فرزندان مسئولین هم مانند مردم عادی پشت میز کارمند ادارهها منتظر هستند، در بیمارستان مانند مردم در صف هستند، در قوه قضائیه حق دیگران را نمیگیرند و به آنها بدهند، مانند سایر مردم در صف میایستادند و به حق خودشان قانع هستند و رشوه و پارتی بازی در مشی کشور معنی ندارد، در این صورت مردم هم دیگر دنبال پارتی نمیگردند و میگویند این فرد که پسر رییس جمهور و رهبر است مانند ما به ادارات آمده و کار خود را انجام میدهد.
وقتی میبینند سطح زندگی آنان هم مانند سایر مردم است، حقوقهای آنها به تناسب مسئولیتی که دارند، هست نه اینکه به خاطر پست شان مبالغ هنگفتی دریافت کنند، پستهای زیادی ندارند چون اگر پست برای خدمت باشد، انسان علاقهمند است که مقداری از زیر این بار خلاص شود، چرا در کشور ما همه میخواهند رئیس باشند و در کشورهای دیگر اینطور نیست، به خاطر اینکه میخواهیم از پست، مقام، اسم، عنوان دین، اسلام و بسم الله و ریش و تسبیح استفادههای دیگری کنیم، وقتی مردم همه اینها را فهمیدند، میشود «واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند» اما اگر همه مردم در همه سطوح شبیه هم باشند و عده ای از سایرین در سطح بسیار بالایی قرار نگرفته باشند، خود به خود مردم به حق خودشان قانع میشوند.
* گفتید در همه زمانها هستند کسانی که دین را لقلقه زبان میکنند؛ با رجوع به تاریخ و زمان امام حسین(ع) و امروز، تا چه زمانی این چنین ریاکاریهایی ادامه خواهد داشت؟ به چه صورت و از چه طریقی تزویر و ریاکاری کسانی که از دین استفاده ابزاری میکنند، برملا میشود؟
** حضرت امام خمینی(ره) در انقلاب مبنایی داشت و با برخوردهای چریکی، نظامیگری، کودتایی، رفتار تروریستی و برخوردهای مسلحانه اصلا موافق نبود لذا من اصلا یادم نیست که حضرت امام(ره) اقدامات امثال مرحوم نواب صفوی و یارانشان را تأیید کرده باشند؛ حداقل من خاطرم نیست و اگر تأییدی از سوی حضرت امام بوده، خوشحال میشوم که دوستان نشان ما بدهند؛ تز امام(ره) این بود که مردم باید بیدار و هوشیار باشند، مردم وقتی فهمیدند که هیأت حاکمه با هر نامیاز جمله شاه یا آیتالله دروغ میگوید و ظلم میکند و برای خود امتیاز طلبی میکند، برای گرفتن حق خود اقدام میکنند. شهید بهشتی جمله ای دارد و میگوید: «رفتار طاغوتی، طاغوتی است، طاغوت، طاغوت است، چه تاج به سر باشد چه عمامه به سر».
زمانی میگویند که شما فقیر هستید و مبلغ ۴۵ تا ۵۰ هزار تومان به شما یارانه داده میشود، رییسجمهور بعدی میگوید ۵۰ هزار تومان یارانه کم است، باید ۱۰۰ هزار تومان یارانه بدهیم، رییسجمهور بعدی میگوید ۱۵۰ هزار تومان و به همین ترتیب؛ یک عده که نادان و بی توجه هستند، میگویند به کسی که قصد دارد بیشتر یارانه دهد، رأی بدهید، اما برخی میگویند بحث یارانه نیست بلکه حق مردم را باید به آنها داد، نباید این مردم را فقیر نگه داشت و بعد به آنها صدقه داد و کمک فقیرانه کرد، شما در این کشور باید حقوق یک کارمند و کارگر را به سطحی برسانید که بتواند با حقوق طبیعی که حق و محصول دست رنج خودش هست، یک زندگی آبرومند داشته باشد، در این صورت دیگر نیازی به ۲۰۰ هزار تومان یارانه ندارد و میگوید که زندگی من تأمین هست و چه نیازی دارم، مگر من گدا هستم که شما مرا صدق خور خود کنید؛ چند روز پیش رئیس کمیته امداد گفت که ما در کشور بین ۱۰ تا ۱۲ میلیون زیر خط فقر داریم، شما به جای اینکه با فقیر مبارزه کنید باید با فقر مبارزه کنید، در کشورهای دیگر کاری کردند که مردم فقیر نیستند لذا کسی یارانه به این سبک نمیگیرد؛ درصد بسیار اندکی که از روی بی توجهی و ریخت و پاشها و بیفکری، خود را به بدبختی رساندند، کمکی از دولت مربوطه دریافت میکنند.
لذا اگر ما مردم را به حقوق خود آگاه کردیم، حاکمان هم به حقوق خود آگاهی پیدا میکنند؛ فردی که حاکم، رئیس جمهور، وکیل، وزیر، رهبر، آیتالله العظمی یا استاد دانشگاه شد، یک حقوقی دارد، او حق مطلق ندارد که هر طور خواست از آن حق استفاده کند و هر حکمیکه خواست بدهد، مانند اینکه یک رئیس جمهوری بر سر کار که آمد، هر طور که خواست وزیری را برکنار و وزیر دیگری را منصوب کند و بگوید که رئیس جمهور هستم و حق من است؛ قانون، اخلاق و عرف چنین حقی به او نداده و باید در چارچوب مصالح یک مملکت و براساس قوانین رفتار و اعمال تصمیم کند حتی امیرالمومنین که ما برای او اعتقاد به ولایت تام داریم هم وقتی یک استانداری را برکنار میکرد، نمینوشت چون امیرالمومنین، امام و معصوم هستم، برکنار میکند بلکه دلیل آن را توضیح میدادند و به او میگفتند چه کار خلافی را مرتکب شده ای؛ در نهج البلاغه آمده که حضرت فرمودند: «اگر حاکمان و مسئولین ما به قوانین منطقی و عقلی پایبند باشند، این خصلت خود به خود به مردم سرایت میکند، مردم وقتی آگاه شدند خود به خود این آگاهی باعث میشود که حق خود را بگیرند.» ما احساس نمیکنیم که باید زور نظامیپیدا کنیم؛ قلدرانی مانند آمریکا هستند که چون زور نظامیدارند میخواهند به همه جا سلطه پیدا کند، منطق اسلام و دین، آگاهی را اصل قرار داده و میدهد. به قول فردوسی «توانا بود، هر که دانا بود»؛ دانایی خودش توانایی میآورد.
* در جریان کربلا در کنار بسیاری از مفاهیمیکه متبلور است، بحث آزادی و اختیار در موارد گوناگونی به چشم میخورد، آنجا که حضرت در کلامیبیان میکنند «من بیعت خودم را از شما برمیدارم، هر کس که میخواهد از همین راه که آمده است، بازگردد» این در حالی است که در آن شرایط که تعداد افراد سپاه دشمن در برابر سپاه حضرت بسیار بود، شاید طبیعی است که حضرت تأکید بر این داشته باشد که یارانشان در کنارشان تا لحظه آخر بمانند و رسیدن به پیروزی در میدان بجنگند؛ اما امام حسین(ع) درس اخلاق میدهند و به آنها میآموزد که آزاد باشند و اختیار داشته باشند و در آزادی و اختیار کامل مسیر و هدف خود را انتخاب کنند؛ چرا امام ورای از دین، تا این حد به انسانیت انسان و حق اختیار آنان اهمیت دادند؟ دین بالاتر است یا اخلاق؟ دین بالاتر است یا عقل؟ دین بالاتر است یا گذشت؟
** این هم سوال بسیار خوب و دقیقی است؛ اگر مقداری دقیق تر به دین توجه کنیم و دین را بهتر بشناسیم، میبینیم که دین، جزء اخلاق نیست؛ شخصی خدمت امام صادق(ع) آمد و گفت: «در دین شما عشق و محبت هست، حضرت فرمودند: هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ؛ دین یعنی عشق» به قول حافظ «هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق بر او نمرده به فتوای من نماز کنید»
اگر دینداری را دیدید که از مهر و محبت خالی است، بدانید که دروغ میگوید و نماز، روزه، حج و عزاداری او حقیقی نیست؛ به همین جهت باید در دین شناسی دقت بیشتری کنیم و بدانیم دین یعنی اخلاق و انسانیت؛ دین یعنی تربیت، عقل، وجدان و مهربانی؛ امیرالمومنین در عهدنامه معروف مالک، در سطرهای اول دستورشان به جناب مالک میفرمایند: «أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ؛ اگر میخواستی حاکم شوی به یاد داشته باش که دلت مملو از محبت مردم باشد»؛ یعنی با این نگاه حاکم شود؛ اگر کسی به راستی مردم خود را دوست داشته باشد، به آنها دروغ نمیگوید و خیانت نمیکند، به اطرافیانشان اجازه هرگونه دخل و تصرفی نمیدهد، به مردم ظلم نمیکند، حق مردم را نمیخورد، برخلاف حکمت و عزت این مردم کار نمیکند، برای هوای نفس، پست و مقام خود تلاش نمیکند؛ اگر حاکمیهرکدام از این اقدامات را انجام داد، مشخص میشود که دروغ میگوید و مردم را دوست ندارد، دوستی اقتضائاتی دارد.
ما در جریان عاشورا در کنار آن حماسه طبق گفته شهید مطهری یک عاطفه سنگینی میبینیم، در کنار عاطفه یک اخلاق والا میبینیم، در کنار آن اخلاق یک حقوق انسانی میبینیم، در کنار آن حقوق یک گذشت و آقایی و بزرگواری میبینیم، در حقیقت یک منشوری که اگر خواستید عاشورا را بشناسید، باید همه وجوه آن منشور را ببینید. اگر گفتیم که امام حسین(ع) مرد حماسه بود، رستم دستانی که فردوسی ساخت، به ذهنها تبلور میکند و دیگر حسین(ع) نیست.
رستم چون مرد حماسه بود، گفت: «اگر جز بکام من آید جواب من و گرز و میدان افراسیاب»؛ اما امام حسین(ع) نگفت، اگر جزء به کام من آید، امام حسین(ع) فرمودند: «اگر جزء به حرف حق نیاید، من سرم را در این میدان میدهم»؛ در کنار آن حماسه میبینیم که شب عاشورا هم فرمودند: «هر کسی که خواست، برود، من از او هیچ الزام و اجباری ندارم»؛ به تعبیر امروزیها حضرت ناز هم نمیکرد و نمیخواست قیمت را بالا ببرد یا به قول سعدی «چشمش بگوید نه، ابروهایش بگوید آری»؛ بلکه به طور جدی فرمودند که بروید، اینها با شما کاری ندارند؛ حتی به برخی فرمودند: «اینطور نیست که اگر بروید به جهنم میروید بلکه بهشت شما تضمین شده است، ولی این نزدیکیها هم نباشید چون اگر من فردا یاری طلبیدم و کسی صدای من را شنید و مرا یاری نکرد، به جهنم میرود؛ نه به خاطر اینکه گوش به حرف من نداده بلکه این یک قانون الهی است که اگر انسانیت یک انسانی حکم میکند که مظلومیرا در برابر ظالم تا پای جان حمایت کند»؛ اوج مظلومیت امام حسین(ع) هستند و در مراتب بعدی از انسان عادی و حتی فرد غیر مسلمانی هم که مظلوم واقع میشود نیز باید حمایت کرد؛ در حال حاضر عده ای در میانمار ظلم میکنند، باید به هر کسی که ندای مظلومیت سر داد بدون توجه به مذهب آنان به خاطر انسان بودنشان از آنها حمایت شود، غیر از این منطق ما نیست؛ امیرالمومنین در عهدنامه مالک اشتر فرمودند: «انسانهایی که تحت حکومت تو هستند، دو گروهند، یک عده مسلمان و عده دیگر مسلمان نیستند، خیال نکن آنها که مسلمان نیستند حق کمتری دارند، همین که تحت حکومت تو هستند، حقوق مساوی دارند، اِمّا اخٌ لکَ فی الدّینِ؛ یا برادر دینی، او نَظیرٌ لک فی الخَلقِ؛ یا انسان هستند، همین که انسان هستند این حقوق برای آنها هم هست»؛ به همین جهت واقعا دیدن منشورگونه عاشورا میتواند یک آینه تمام نما باشد، برخی فقط نگاه عرفانی به کربلا میکنند، برخی فقط نگاه حماسی و برخی از وعاظ امروزی فقط نگاه سیاسی به عاشورا دارند و کاری به وجوه اخلاقی آن ندارند، آنان واقعه عاشورا را اینگونه بیان میکنند که "امام حسین(ع) آمدند حکومتی تشکیل دهند و اصل هم تشکیل حکومت است، ولی متاسفانه میان راه به شهادت رسیدند”، آیا واقعا ماجرای عاشورا این است!؟ به همین جهت خوب است که خطبا، وعاظ و مداحان به عاشورا یک نگاه منشور گونه کنند تا بتوانند همه وجوه عاشورا را بفهمند.
بنابراین انسانیت زیربنای دینداری است؟
** بله قطعاً.
* امام حسین(ع) در شب عاشورا اختیار و آزادی را به یاران خود دادند که بمانند یا بروند؛ این آموزه که طبق گفته شما سرشار از اخلاق مداری است، چه پیامیبرای دنیای امروز به ویژه دست اندرکاران و تصمیم گیرندگان و رهبران جوامع در ارتباط با مردمانشان دارد؟
** جملهای در واپسین لحظات عمر شریف سیدالشهدا از زبان ایشان بیان شده که در دو جای تاریخ آمده است، یک بار نقل شده که حضرت وقتی شریحه میرفتند که مقداری آب بیاورد و در جای دیگری نقل شده لحظهای که حضرت از اسب به زیر افتاده بودند، به خاطر شدت جراحات دیگر توان نشستن روی اسب را نداشتند، طبق تاریخ در هر دو بار؛ لشکر دشمن به سمت خیمههای حضرت حمله کردند در حالی که حضرت هنوز زنده بودند و میدیدند، فرمودند که «اگر دین ندارید و از خدا نمیترسید و به قیامت اعتقادی ندارید، حداقل در زندگی این دنیای خود مرد، جوانمرد و آزاده باشید، من در حال جنگ با شما هستم، تا زمانی که زنده هستم، حق تعرض به زن و فرزند مرا ندارید»، این واقعا یک درس بزرگی است، ما نمیخواهیم همه را مسلمان و شیعه کنیم اگر کسی چنین خیالی دارد، باید گفت: زهی خیال باطل چون طبیعت انسانها به گونهای است که پای یک مکتب نمیآیند، حتی آیات قرآن به گونه ای است که امام زمان(عج) هم تشریف بیاورند همه مردم جهان، مسلمان و شیعه نمیشوند و او با همه نخواهد جنگید تا آنها را به زور مسلمان و شیعه کند، ولی درس آزادگی را به انسانها خواهد داد، به این صورت که اگر یک مسیحی هستید، باشید ولی جوانمرد باشید، آنجا که پای خیانت به میان میآید، شما خیانت نکنید، آنجایی که با دروغی میخواهید منفعتی را جلب کنید، آن دروغ را نگویید، آنجایی که قرار است خیانتی انجام شود، خیانت نکنید، شرافتی را نفروشید و تملق نا به جایی نگویید تا پُستی به دست آورید یا پُستی را نگه دارید؛ واقعا امروز مطاع گرانقدر و گران قیمتی است که به مردم دنیا بگویید جوانمرد و آزاده باشند.
خاطره ای را بگویم، سال گذشته من سفری به یکی از کشورها داشتم، آن زمان مصادف شد با ایام انتخابات پارلمان در این کشور؛ در یک مرکز اسلامیکه شبها صحبت میکردم، گفتند یکی از کاندیداها میخواهد بیاید و صحبت کند، اتفاقا یک خانم بود، اولا به خاطر احترام به آن مجموعه مسلمانان که در این مرکز حضور داشتند، با حجاب و روسری آمد در حالی که ایشان مسلمان نبود و کشور هم کشور خودش و کاندیدای پارلمان هم بود، دوره قبل هم اتفاقا سناتور و در مجلس بود، یعنی یک انسان قدرتمند سیاسی بود ولی انقدر ادب و احترام به خرج داد که با روسری آمد، بدون اینکه آنجا الزام و اجباری باشد، سپس به دفتر آمد، چند دقیقه ای که من در دفتر بودم، مدیر مجموعه به من گفت که این خانم بسیار انسان خوبی است و کمک میکند و به مرکز اسلامیما هم کمک کرده است و به من گفت که شما دعا کنید که ایشان رأی بیاورد، سپس برای آن خانم هم ترجمه کرد که به حاج آقا گفتم، دعا کند که شما رأی بیاورید، بسیار برای من عجیب بود که آن خانم گفت: «به شیخ بگویید که دعا کند من انسان خوبی باشم، رأی آوردن مهم نیست، اول باید انسان خوبی باشم».
این همان نگاهی است که امام حسین(ع) به بشریت دارد مبنی بر اینکه قبل از اینکه شما رئیس جمهور، وزیر، وکیل، فرمانده، ارتشبد، رهبر، استاد دانشگاه، مهندس، پرفسور و پزشک و…. باشید، انسان خوبی باشید. اگر ما توانستیم این انسانیت را در همه جای عالم سرایت دهیم، آن زمان یک ماکتی از بهشت را در همین کره زمین خواهیم دید.
ما افتخار میکنیم به داشتن پیشوایی مانند امام حسین(ع) که سخنان او میتواند منشور و مانیفست زندگی مسالمتآمیز و شرافتمندانه تا قیامت باشد.
http://www.mardomsalari.net/4425/page/8/22923
ش.د9602361