از عوامل اصلی احساس رضایت شهروند در یک جامعه وجود عدالت در تمام جوانب آن، به ویژه در بعد اقتصادی است. جامعهای که شهروندان آن احساس کنند بنا به هر دلیلی دسترسی مناسبی به میانگین رفاه و درآمد ندارند، ولی در عوض قشری کوچک به هر دلیلی از ثروت عظیمی بهره میبرند، این احساس محرومیت میتواند هشداری برای یک فاجعه بزرگ باشد؛ فاجعه به نام اختلاف طبقاتی.
به گواه کارشناسان در سالهای اخیر در شهرهای بزرگ ایران مانند تهران این مشکل هویدا شده و هر روز در حال بزرگ شدن است. رقم ضریب جینی هم همین موضوع را نشان میدهد، به طوری که ضریب جینی در سال گذشته 0.4046 اعلام شده است که در 5 سال اخیر بیسابقه بوده است.
فارغ از این که فردی که احساس بیعدالتی میکند امکان دارد برای سهم خواهی خود از جامعه دست به هر کاری بزند این نکته را هم نباید فراموش کرد که این شخص عملا به دلیل بدبینی که به نظام مالی و اقتصادی جامعه دارد، هیچگاه خود را در سیستم متداول اقتصادی کشور تصور نمیکند و همیشه در پی راههای جایگزین و یا به اصطلاح میانبر است که همین موضوع میتواند باعث تولد رفتارهای ناهنجار اقتصادی مانند قاچاق، ارتشاء و یا از قبیل این دست کارها شود.
دولتها همواره میکوشند در کنار حمایت از سرمایه گذاران و ثروتمندان جامعه، شرایطی را ایجاد کنند که قشر متوسط هیچگاه احساس بیعدالتی نکند و برای این موضوع در اغلب کشورهای جهان از ثروتمندان مالیات دریافت میشود و در هزینههای عمومی جامعه استفاده میشود.
در اغلب کشورها برای نیازمندان و کسانی که توانایی کار ندارند، حقوق بیکاری در نظر گرفته میشود و حتی سیستم دریافت مالیات به قدری پویا و دقیق است که برای مثال کشوری مانند هلند تمام اقتصاد خود را بر مبنای مالیات پایه ریزی کرده است.
در همین جهت صندوق بین المللی پول در هفته گذشته اعلام کرد: افزایش نرخهای مالیات بر درآمد ثروتمندان میتواند بدون این که تاثیر منفی بر رشد اقتصادی داشته باشد، سبب کاهش نابرابری شود.
این سازمان معتقد است در صورتی که دولتهای پیشرفته غربی، ثروتمندان خود را وادار به دادن ۱٪ از درآمد بالای خود کنند، نابرابری در این کشور به طور محسوسی کاهش می یابد.
بیشتر اقتصادهای پیشرفته در کشورهای غرب در سه دهه گذشته افزایش چشمگیر نابرابری درآمد را تجربه کرده بودند که این عامل عمدتا به دلیل درآمد رو به رشد بالای ۱٪ بود.
صندوق بین المللی پول معتقد است که با افزایش مالیات بر درآمد ثروتمندان، نابرابری و فقر به طور محسوسی کاهش می یابد، همچنین فقرا می توانند از خدمات عمومی مانند خدمات بهداشتی عمومی و همچنین حق آموزش و پرورش عمومی برخوردار شوند.
در سالهای اخیر هم با تمهیدات انجام شده اقتصاد ایران کمی از زیر بار نفت خارج شده است، برای مثال در سال گذشته از مجموع 218 هزار میلیارد تومان درآمدهای دولت، 113 هزار میلیارد آن مربوط به مالیات و حقوق ورودی است که امری امید بخش در راستای اخذ مالیات است.
نکته مهم اینجاست که دریافت مالیات اگر همراه با نمود آن به اقشار مختلف جامعه نباشد، مردم احساس رضایت از پرداخت مالیات خود نمیکنند، به فرض اگر در کشوری حجم بالایی مالیات اخذ شود، اما مردم ظهور و بروز مالیات را در زندگی خود نبینند به مراتب بدتر از شرایطی است که به کلی مالیات اخذ نمیشود.
هدفمندی واقعی یارانهها میتواند یکی از اساسیترین اقداماتی باشد که دولتها باید پس از دریافت مالیات انجام دهند، یعنی با استفاده از همین مالیاتهای اخذ شده اقدام به تقویت قشر آسیب پذیر و حرکت دادن آنها به سمت طبقه متوسط جامعه کنند.
متاسفانه نزدیک به یک دهه از اجرای طرح هدفمندی یارانهها در ایران میگذرد، اما هنوز «هدفمندی» در یارانهها رخ نداده است؛ یعنی کسانی که بیشترین درآمد را در کشور دارند و شخصی که توان برآورده کردن مایحتاج روزمره خود را ندارد به یک اندازه از یارانههای دولتی بهره میبرند که این موضوع خود مصداق بیعدالتی در جامعه است.
طبق اظهارات اخیر ابوذر ندیمی، مشاور سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، دولت دوازدهم هم عزم جدی برای حذف یارانه نقدی ثروتمندان برای اجرای عدالت اقتصادی ندارد و حداقل تا پایان امسال اقدام عملی برای این موضوع نمیکند.
نباید فراموش کرد تا مادامی که تمام مردم به یک اندازه یارانه دریافت میکنند، اولا پیشوند هدفمند هیچ معنایی ندارد و ثانیا با ادامه این روند هیچگاه حس عدالت اقتصادی در جامعه پدیدار نمیشود و هنوز مردم احساس نمیکنند حق خود را از اقتصاد کشور خود دریافت کردهاند.
امید است در ابتدا با ادامه اخذ مرتب مالیات، بار اقتصاد کشور بیش از این از روی نفت برداشته شود و در قدم بعدی یارانههای نقدی به معنای واقعی هدفمند عرضه شود تا بدین ترتیب حرکتی موثر در هدفمندی یارانهها صورت بگیرد./