تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۳۹۶ - ۰۸:۱۸  ، 
کد خبر : ۳۰۵۹۲۰
گفت‌وگو با موسوی‌لاری:

سیستم برگزاری انتخابات ما از عراق و افغانستان هم عقب‌تر است

مقدمه: پس از لیست انتخاباتی اصلاح‌طلبان برای شورای شهر، انتقادهای زیادی راجع به عملکرد شورای عالی سیاست گذاری اصلاح‌طلبان مطرح شد و همچنان مطرح می شود. این شورا و اصلاح‌طلبان در انتخابات چگونه عمل کردند و استراتژی آنها برای انتخابات آتی چیست؟ چگونه اقبال مردم به خود را حفظ خواهند کرد و پیگیری مطالبات مردم و تحقق وعده‌ها به ویژه در حوزه زنان و جوانان به چه شکل انجام خواهد شد؟ مرز ائتلاف اصلاح‌طلبان با جریانهای دیگر کجاست؟ شفقنا این پرسشها را با حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالواحد موسوی لاری در میان گذاشته است.
پایگاه بصیرت / شیما مفیدی‌راد

(روزنامه مردم‌سالاري ـ 1396/06/30 ـ شماره 4420 ـ صفحه 7)

* ‌با شرایط سیاسی کنونی، اصلاح‌طلبان از چه راهی می‌توانند در عین حفظ قدرت در مناسبات بین حزبی نیز وحدت را حفظ کنند؟

** اگر مجموعه قدرت حاکمیتی اداری کشور را در نظر بگیریم، اصلاح‌طلبان در بخش بسیار کوچکی حضور دارند. در نهادهایی مثل قوه قضاییه، ائمه جمعه و رسانه ملی و…، حضور اصلاح‌طلبان بسیار کمرنگ و گاهی در حد صفر است. در نهادهای انتخاباتی در دو شکل دولت و شوراها و شهرداری‌ها حضور اصلاح‌طلبان، حضور معناداری است و علی‌رغم همه مشکلات و موانع موجود، مردم در انتخابات اخیر کاندیدای مورد حمایت اصلاح‌طلبان را برگزیدند. در انتخابات اخیر، کلان‌شهرها با رأی مردم در اختیار نمایندگانی قرار گرفت که به جریان اصلاحات انتساب دارند. اگر این عرصه را خوب ترسیم کنیم، به یک واقعیت می‌رسیم و آن این که اصلاح‌طلبانی که چه در دولت چه در شورا منتسب به رأی مردم هستند، باید دو کار را همزمان انجام دهند. یک؛ در هر مرحله‌ای یادشان باشد این مردم بودند که به آن‌ها رأی دادند که شهردار، رییس جمهور، استاندار و فرماندار یا دارای هر مسوولیت دیگری شدند، در نتیجه باید تکیه‌گاه اصلی خود را رأی مردم تلقی کنند و پاسخگویی به مطالبات مردم را هدف خود قرار دهند. دو؛ اصلاح‌طلبان در خلأ زندگی نمی‌کنند بلکه در کنار سایر قوا کار می‌کنند. یادشان باشد که با تعامل و همراهی با سایر قوا کارشان بهتر پیش می‌رود بنابراین بدون این که راه و هویت خود را تغییر دهند، باید با منطقی حرکت کنند که تنشی بین اصلاح‌طلبان و جریان مقابل ایجاد نشود. این به آن معنا نیست که همیشه منفعلانه حرکت کنند بلکه باید با طرح دیدگاه‌ها و مطالبات مردم و حفظ هویت اصلاح‌طلبی خود حرکت فعال داشته باشند. در عین حال به این دلیل که حرکت اصلاح‌طلبان در جهت اصلاح است، باید با سایر قوا هم نوعی تعامل داشته باشند تا بتوانند کار خود را پیش برند. در نتیجه تعامل با مردم به عنوان ولی‌نعمت‌های خود و تعامل با قوای دیگر به عنوان جریانی که می‌خواهد کار مردم را پیش برد، با حفظ هویت باید در دستور کار قرار بگیرد.

‌* یکی از موضوعات مورد توجه در انتخابات، ائتلاف‌هایی است که میان اصلاح‌طلبان با جریان‌های دیگر اتفاق افتاد. مرز این ائتلاف‌ها باید کجا باشد؟

** اولاً ائتلافی صورت نگرفته و اصلاح‌طلبان در هیچ مرحله‌ای با اصولگرایان ائتلاف نکردند. در انتخابات مجلس، جریان منتسب به آقای روحانی یعنی «حزب اعتدال و توسعه» که در کنار جریان اصلاح‌طلبی قرار گرفته بودند، دو نفر را به لیست تهران وارد کردند که از جریان اصولگرایی بودند؛ آن‌ها هم قول داده بودند که معتدل حرکت کنند و البته آن دو نفر کارنامه خوبی هم در مجلس از خود نشان ندادند و متأسفانه در جریان مقابل جریان اصلاحات قرار گرفتند. با این که قبل از اینکه وارد لیست شوند، کاملاً همراه و معتقد بودند که ما باید در جهت همگرایی حرکت کنیم، اما در مجلس آنطور که باید در جهت همگرایی و هماهنگی وارد عمل نشدند اما ائتلافی صورت نگرفته است.

‌* پس اسم این حرکت را باید چه بگذاریم؟ اگر نگاه تاریخیتری به موضوع داشته باشیم، خود آقای روحانی هم ادعای اصلاح‌طلبی به مفهوم حزبی ندارد. لیستهای مشترک چند انتخابات اخیر منتج از ائتلاف اصلاح‌طلبان با اعتدالیون و اصولگرایان معتدل بود و این لیستها گاهی نام افرادی را به خود دیدند که بیشتر از سابقه اصولگرایی برخوردار بودند تا اعتدال. چه اتفاقی در جریان است؟

** اتفاقی که افتاده این است که با اینکه آقای روحانی جزو جامعه روحانیت مبارز بود و در اردوگاه اصولگرایان تعریف می‌شد، جریان اصولگرا کاملاً با ایشان درگیر شد و حتی به هیچ وجه حاضر نشدند از ایشان حمایت کنند. در دور دوم هم آقای رییسی را در مقابل ایشان علم کردند و تمام توان و ظرفیت خود را به کار گرفتند که آقای روحانی نباشند. آقای روحانی از آن خاستگاه اولیه خود که جریان اصولگرایی بود، فاصله گرفته است. بیشتر، آن‌ها بودند که آقای روحانی را کنار گذاشتند، تا این که آقای روحانی در این موضوع موثر باشد. دوم این که آن‌چه در بیانات و دیدگاه‌های آقای روحانی مطرح شد، تأکید بر همان آرمان‌ها و اهدافی بود که اصلاح‌طلبان دنبال می‌کردند از جمله بها دادن به مردم، رعایت رأی مردم، اصل قرار دادن رأی مردم، بها دادن به خانم‌ها در مدیریت، بها دادن به جوان‌ها، فاصله گرفتن از اقتصاد توزیعی و صدقه‌ای و… . در حقیقت آقای روحانی، خود را با آرمان‌ها و جهت‌گیری‌های جریان اصلاح‌طلب همراه کرد. اصلاح‌طلبان چیزی جز این نمی‌خواستند که دیدگاه‌ها و برنامه‌هایشان توسط کسی دنبال شود؛ آقای روحانی هم در این قالب وارد شد. جریان اصولگرا در اینجا یک پوست‌اندازی کرد چون نسل جدید اصولگرایان احساس کردند که با آن روش‌های سنتی نمی‌توانند در صحنه باقی بمانند. تا چه زمانی می‌توانند صرفاً روی حذف رقیب تکیه کنند؟ من بارها گفتم، جریان اصولگرایی چون با مردم فاصله دارد و عموما از طریق مردم نمره منفی گرفته است، تنها یک ابزار در اختیار دارد؛ روزی که بحث انتخابات می‌شود، بخش بسیار بزرگی از کاندیداهای رقیب رد صلاحیت می‌شوند و فرصت به کاندیداهای آن‌ها داده می شود. مردم در این دو انتخابات اخیر نشان دادند که با همه‌‌ تمهیداتی که آن‌ها به کار بردند و فکر می‌کردند که دیگر تمام شده است و جریانی به نام جریان اصلاحات وجود ندارد، عده‌ای افراد گمنام که چندان شناخته شده نبودند، و از فیلتر عبور کرده بودند چون هیچ مساله‌ای هم نداشتند. جریان اصلاحات، همین ‌افراد را مورد هدف قرار داد؛ مردم هم به اعتماد جریان اصلاحات به همین افراد گمنام رأی دادند و چهره‌های سرشناس اصولگرایی را کنار گذاشتند. یا در انتخابات شورا، فاصله آخرین نفر عضو لیست امید در تهران با اولین نفر عضو لیست اصولگرایان را ببینید؛ آقای مهدی چمران با سه دوره عضویت شورا و برادر شهید چمران بودن و همه مشخصاتی که یک چهره مشهور می‌تواند داشته باشد، از آقای حجت نظری یک جوان ناشناخته جریان اصلاحات، بیش از چهارصدهزار رأی کمتر دارد. این نشان دهنده آن است که مردم در حال گفتن این جملات به جریان اصولگرایی هستند که تا زمانی که مشی شما حذف رقیب باشد و در جهت اصلاح کار خود حرکت نکنید، مردم شما را نمی‌پذیرند. در مجلس هم همینطور بود. به این شکل بود که سی نفر عضو لیست امید، همه یک جا رأی آوردند و حتی یک نفر از آن‌ها نیامد.

* ‌با رد صلاحیت‌های چهره‌های اصلاح‌طلب، این جریان تقریبا از قدرت حذف شده بود اما با ائتلاف‌ها دوباره به قدرت بازگشت. این سیاست اصلاح‌طلبان برای ائتلاف تا کجا می‌تواند پیش برود؟

** روشن بگویم که ما در لیست شورای شهر تهران، هیچ ائتلافی با هیچ گروه و شخصی نداشتیم. آن چه در اینجا آمد، صرفاً نیروهای اصلاح‌طلب بودند و صرفاً هم آن‌ها رای آوردند.

‌* مجلس شورای اسلامی؟ انتخابات خبرگان؟

** در جریان مجلس هم خیر! لیست انتخابات مجلس تا حدی تلفیقی بود؛ آن هم به این علت بود که نهاد نظارتی، اعظم کاندیداهای جریان اصلاحات و چهره‌های سرشناس را حذف کرد. ما از میان ثبت نام کرده‌ها بهترین‌ها را انتخاب کردیم البته با رعایت شاخص‌های اصلاح‌طلبی با حفظ هویت. این که من تأکید می‌کنم با حفظ هویت به این معنی است که ما تا آنجایی می‌توانیم تنازل کنیم که هویت اصلاح‌طلبی از دست نرود، اما اگر بنا باشد بین ماندن در قدرت بدون هویت و خارج از قدرت بودن با هویت، یک گزینه را انتخاب کنیم، دومی را انتخاب خواهیم کرد.

‌* جریان اصلاح‌طلبی در چند انتخابات اخیر بر سهمیه ۳۰ درصدی زنان و جوانگرایی تاکید داشت. برای تحقق وعده‌های مطرح شده درباره زنان و جوانان چه فکری شده است؟

** برای تحقق وعده‌های دولت و همچنین شهرداران و شوراها موانع، فراوان است اما با همان تدبیری که جریان اصلاح‌طلبی توانست از کنار همه موانعی که برای حضور در عرصه اداره جامعه برایش وجود داشت، وارد این صحنه شود، باید کاری کنند که بتوانند وعده‌هایشان را نیز تحقق بخشند.

‌* اقدامات فعلی آنها چقدر موثر است؟

** بالأخره دولت به این سمت رفته است که تغییراتی در بعضی از روش‌های کاری داده شود تا بعضی از مطالبات که مهم‌ترین آن مساله اشتغال و توجه به معیشت مردم است، تسهیل شود. دولت باید رویه‌های غلطی که در دوره هشت ساله قبلی بر دستگاه اجرایی وجود داشته است را اصلاح کنند؛ باید نگاه به مردم و اقتصاد و فرهنگ، متناسب با شرایطی که اصلاح‌طلبان به مردم وعده دادند، سامان بگیرد. برای این موضوع هم کمک مجلس لازم است، هم خود دولت باید کار کند و هم فعالان اجتماعی باید روی این ماجرا کار کنند تا بتوانند آن را جا بیاندازند.

تغییر رویه‌های غلط دوره هشت ساله قبلی باید با سرعت بیشتری انجام می‌شد اما متأسفانه این حرکت در دولت اول آقای روحانی کند بود. بخشی به خاطر موانع و بخشی هم خود دولت بود چون نیروهایی که به کار گرفته بود، نیروهایی نبودند که بتوانند این کار را انجام دهند. این را باید حل کرد یعنی تغییر رویه‌ها باید صورت بگیرد تا وعده‌ها محقق شود. دولت می‌گوید ما در حال انجام این کار هستیم. به طور مثال خصوصی‌سازی در دوره هشت ساله آقای احمدی‌نژاد، خصوصی سازی نبود بلکه از بخش دولتی تحت کنترل مجلس گرفتند و به یک بخش عمومی غیردولتی دادند که کنترلی روی آن‌ها نیست. این که خصوصی‌سازی نبود. تمام پروژه‌های شهرها و راه‌سازی‌ها و همه آن‌ها را به دستگاه‌های غیرقابل کنترل دادند. واگذاری‌ها هم با ترک تشریفات مناقصه و امثال آن صورت گرفت. این رویه‌ها غلط است و باید اصلاح شود.

* ‌این تعریفی که در دو انتخابات اخیر از جوانگرایی ارائه شد و اقداماتی که در این راستا در حال انجام است را چقدر به سطح مطالبات مردمی در این راستا نزدیک می‌بینید؟

** من یکسری مطالبات و یکسری مطالبات‌سازی می‌بینم. مطالبات این است که بستری فراهم شود که نیروهای جوان در اداره جامعه موثر واقع شوند. ‌این مطالبه است. مطالبات سازی این است که هم کسانی که خارج از گود هستند و دلشان می‌خواهد وارد صحنه شوند، عجله دارند و خود بر این موضوع دامن می‌زنند و هم جریانی که با دولت، رقیب است این مساله را پررنگ می‌کند. مطالبات را به آسمان ببرد، دولت هم نمی‌تواند انجام دهد و به این شکل از رفتار دولت ایجاد یأس می‌کند. من فکر می‌کنم رسانه‌ها روی این قصه خیلی می‌توانند موثر باشند. مطالبات را واقعی کنیم. مطالبات این است که در سیستم اداره کشور واقعاً نیروی جوان به عنوان نیروی آلترناتیو و جایگزین نسل گذشته در همه دستگاه‌ها حضور داشته باشند. دولت باید کاری کند که همه ساله یک تعداد مدیر جوان وارد سیستم شوند و به تدریج مدیران قبلی جای خود را به این‌ها بدهند و آن‌ها در اتاق‌های فکر و اتاق‌های مشورتی بروند و جوان‌ها کارهای اجرایی را به دست بگیرند. این یک مطالبه واقعی است و راه هم دارد. دولت هم باید به این سمت برود. من متأسفانه یکی از نقص‌های دولت آقای روحانی در چهار سال قبل را همین دیدم که اصلاً به این مساله به صورت جدی توجه نکرد. در این چهار سال باید این کار را انجام دهد یعنی به ازای هر مدیری که در سیستمش موجود است، یکی دو نیروی جوان که توانایی دارند -نه بر اساس رفاقت و خویشاوندی و…‌ را بیاورند و در کنار مدیران بزرگ فعلی قرار دهند. آن مدیر که بازنشسته می‌شود، این جوانان در جای ایشان قرار بگیرند. حتماً هم لازم نیست بازنشسته شود؛ آن مدیر بالأخره ظرفیتی دارد و می‌توان از او در جای دیگری استفاده کنند. این وظیفه‌ای است که دولت باید انجام دهد. در این زمینه در اقدامات چهار سال گذشته‌ دولت، نقص می‌بینم.

‌* بعد از پیروزی اصلاح‌طلبان در هر یک از انتخابات، به نوعی شاهد ناکامی این جریان در حفظ رضایت مردم از عملکرد منتخبان بودیم، چرا؟ برنامه‌ اصلاح‌طلبان برای موفقیت در ایجاد حس رضایت مردم و پیگیری مطالبات بحق آنها چیست؟

** اصلاح‌طلبان، تنها از طریق رأی مردم و انتخابات وارد حوزه مدیریت می‌شوند برخلاف اصولگرایان، در کنار آن‌ها نهادهای قدرت دیگری وجود ندارد. تمام نهادهای قدرت در اختیار اصولگرایان است و آن‌ها از طرق دیگر هم وارد حاکمیت و مدیریت می‌شوند. اگر در انتخابات هم موفقیت پیدا کردند، این قدرت تکمیل می‌شود یعنی اگر دولت احمدی‌نژاد بخصوص در آن دوره چهار ساله اول نتوانست کاری انجام دهد، به خاطر ناکارآمدی تفکری است که آن را هدایت کرده است وگرنه همه دو قوه دیگر نیز پشت سر او بودند، تریبون‌های نماز جمعه از وی حمایت می‌کردند، صدا و سیما به شکلی بسیار عجیب و غریب تبدیل به سخنگوی این دولت شده بود و هیچ مانعی وجود نداشت. مانع فقط سوءتدبیر خود آقای احمدی نژاد و دار و دسته ایشان بود اما امروز که آقای حسن روحانی رییس جمهور شده است، هیچ یک از این قوا و … با ایشان نیستند و بارها از صدا و سیما و ائمه جمعه گله کرده است که همه جا علیه ایشان کار می‌کنند. اصلاح‌طلبان باید دو کار انجام دهند. یک این که یادشان باشد ولی‌نعمت آن‌ها مردم هستند پس باید تعامل با مردم و تحقق مطالبات مردم را اصل قرار دهند. در کنار آن نیز تعامل با سایر دستگاه‌ها با حفظ هویت اصلاح‌طلبی را مدنظر قرار دهند. این مساله فرعی و نه مساله اصلی است. مساله اصلی، توجه به مطالبات مردم است و باید با قوت و قدرت به دنبال آن بروند.

‌* در چند انتخابات گذشته به نوعی قائم به فرد بودن اصلاح‌طلبان مشاهده شد و اگر حمایت آقای خاتمی نبود، اصلاح‌طلبان شاید توان جلب توجه مردم را تا این اندازه نداشتند. شما چقدر این موضوع را تأیید می‌کنید و قائم به فرد شدن اصلاحات را دارای چه تبعاتی می دانید؟

** اتفاقاً من این را یکی از مسایلی می‌دانم که طرف مقابل در حال دامن زدن به آن است. آقای خاتمی منهای شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان کاری انجام نداده است. آقای خاتمی به اضافه این شورا و به اضافه فراکسیون امید، کار را پیش بردند، اما آقای خاتمی چهره مقبولی در بین مردم هستند؛ به همین دلیل نقش ایشان پررنگ دیده می‌شود.

* ‌اگر آن ویدئوها نبودند، آیا اصلاً...

** اگر شورای سیاست‌گذاری و مجموعه تدابیر سیاسی جریان اصلاح‌طلبی نبود، آقای خاتمی به ویدیو نمی‌رسید تا این که ویدیو موثر باشد یا نباشد. مجموع این عوامل در کنار هم تعریف می‌شود؛ آقای خاتمی به اضافه شورای سیاست‌گذاری به اضافه فراکسیون امید، به اضافه رسانه‌هایی که در اختیار اصلاح‌طلبان بودند و امکاناتی که داشتند، این فضا را ایجاد کردند. بله! محبوبیت اجتماعی ایشان به گونه‌ای است که به هر طرفی که ایشان حرکت کند، آن طرف سنگین‌تر می‌شود. این جریان اصلاح‌طلبی واقعیتی است که در جامعه وجود دارد. بارها در صحبت‌هایم گفته‌ام که بالای ۶۰ درصد جامعه ما گرایش اصلاح‌طلبانه دارند. به همین دلیل در هر انتخاباتی که رقابت معناداری وجود دارد، مردم به سمت کاندیدای موردنظر اصلاح‌طلبان می‌روند. اصلاح‌طلبان بخش عمده‌ای از مردم هستند؛ این بخش تقریباً حدود ۶۰ تا ۶۵ درصد جامعه را تشکیل می‌دهند. آقای خاتمی هم در کنار این مجموعه تعریف می‌شود، اما نقش کاریزما و شخصیت مقبول آقای خاتمی این فرصت را ایجاد کرده است که وقتی ایشان از لیست اصلاح‌طلبان حمایت می‌کند یعنی هویت اصلاح‌طلبی این لیست امضاء می‌شود. ۶۵ درصد مردم هم که اصلاح‌طلب هستند، به دنبال هویت خود یعنی همان هویت اصلاح‌طلبی می‌روند. این حرف غلطی است که گفته شود شخص‌‌گرایی شده یا می‌شود؛ خیر! اگر اقدامات اصلاح‌طلبان تا رسیدن به لیست نبود، آقای خاتمی می‌خواست از چه حمایت کند؟ آقای خاتمی با تشتت آرا روبه‌رو می‌شد، اختلافات فراوان به وجود می‌آمد و در خود اصلاح‌طلبان هم ایجاد اختلاف می‌شد. ما یک سری اقدامات اجماع‌سازی انجام دادیم، آقای خاتمی هم در این اجماع‌سازی به عنوان رأُس هرم دیده شده بود وگرنه ایشان منهای جریان اصلاح‌طلبی که معنا پیدا نمی‌کرد.

‌* در چند ماه اخیر، نقدهای فراوانی متوجه شورایعالی سیاستگذاری شد، فعالیت‌های خود شورا را چطور می‌بینید؟

** خوب بوده است. نقدها هیچ کدام جدی نبوده‌اند. نقد این است که چرا حسن آمده و حسین نیامده، این خانم آمده و آن خانم نیامده است. این که نقد نیست. توقعات، بیان نظرات است. ملاک‌های انتخاب هم مشکلی نداشت. هفتصد نفر گفتند ما می‌خواهیم عضو شورا شویم، بیست نفر هم بیشتر نمی‌خواستند. همه اینها هم دست به قلم و تحصیل‌کرده بودند. هر کدام آن‌ها یک کلمه گلایه می‌کردند، هفتصد گلایه بود. در هر حرکت انسانی نقص هم وجود دارد. نمی‌گویم جای نقد نداشت و اشتباه نبود، اما بخشی از نقدها دلخوری‌های شخصی بود.

* ‌با توجه به شرایط سیاسی امروز، فکر می‌کنید آینده چگونه است؟

** اصلاح‌طلبان یک هنر به نمایش گذاشته‌اند که در بدترین شرایط هم می‌توانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند. هیچ کس چندان روی این موضوع تکیه نمی‌کند. شرایط اصلاح‌طلبان بعد از ۸۸ به گونه‌ای بود که شاید یک مجلس افطاری هم نمی‌توانستند بروند. آن‌ها بدترین شرایط را تبدیل کردند به شرایطی که امروز شورای شهر، ریاست جمهوری و بسیاری از وزارتخانه‌ها در اختیار آن‌هاست. این هنر اصلاح‌طلبان است. اصلاح‌طلبان با قوت و قدرت، تدبیر و فکر جمعی و رعایت اصول مشترک به اینجا رسیدند. این کار بزرگی بود که اصلاح‌طلبان انجام دادند.

‌* بعد از انقلاب اسلامی، شما به نسبت در قدرت حضور داشتید، اگر امروز بخواهید این چند دهه را مرور کنید، کجاها نقطههایی وجود دارد که بگویید اگر برمی‌گشتم کار دیگری میکردم به ویژه دربارهی اتفاقاتی که در دوره وزارت شما افتاد؟

** موارد بسیاری است که افراد حتی در همان زمان انجام نیز با خود فکر می‌کنند اگر مسیر دیگری می‌رفتم شاید بهتر بود اما واقعیت مساله این است که اگر ما در دوره اصلاحات به صورت کامل سراغ کادرسازی می‌رفتیم و نیروهای قدری را در ارکان کشور کادرسازی می‌کردیم، به این سادگی آقای احمدی‌نژاد نمی‌توانست ۸ سال کشور را ببرد به جایی که حالا ۱۸ سال بعد آن هم نشود آن را اصلاح کرد. من این را نقص می‌دانم. نادیده گرفتن و کمرنگ کردن بعضی از مشکلات و تا حدودی فاصله گرفتن از مطالبات مردم نیز از مشکلاتی بود که به وجود آمد. ذهنیت‌های فرهنگی در جامعه ما وجود دارد، مردم متدین خواسته‌ها و تمایلاتی دارند، جریانات روشن‌فکری هم خواسته‌ها و تمایلاتی دارند. بالانس کردن بین این دو یکی از ضروریاتی بود که باید انجام می‌شد. این بالانس صورت نگرفت و مسایل فراوان دیگر.

* ‌با مرور انتخاباتی که در کشور برگزار کرده‌ایم، می‌بینیم در ایام انتخابات، مردم‌سالاری و آزادی بیان و … بسیار پررنگ است اما بعد از تمام شدن انتخابات، گویی آن هم تمام می‌شود. چرا؟

** متأسفانه چنین است؛ بدعهدی‌های منتخبین به امر رایجی تبدیل شده است. در داد و ستدهای انتخابات، اصول اخلاقی و مردم وسیله‌اند و پس از انتخابات، دیگر کسانی که از سد آرای مردم گذشتند، چندان بر عهدی که با مردم بسته‌اند وفادار نمی‌مانند. این مساله تماماً به دولت برنمی‌گردد و به نهادهای نظارتی و کنترلی نیز مربوط است.

‌* این موضوع چه آسیبی برای مسیر کلی حرکت ایران به سمت مردم‌سالاری دارد؟

** متأسفانه این موضوع مطرح است. من بارها گفتم که بحث نظارت شورای نگهبان بر انتخابات، امروز با بحث اجرای انتخابات خلط شده است یعنی قانون اساسی گفته است که وزارت کشور و دولت، مجری انتخابات هستند اما امروز بعضا در ریزترین مسایل، شورای نگهبان دخالت می‌کند. دولت باید بستر را برای حضور مردم باز کند که می‌تواند، اما آن طرف اگر کاندیداهای موردنظر مردم کنار گذاشته شوند، مردم دلسرد می‌شوند.

‌* در همین شرایط با همین امکانات، چه کار می توانید بکنید که مردم‌سالاری از بحث انتخابات فراتر برود؟

** دو بحث وجود دارد. یک بحث در انتخابات و میدان باز کردن برای اینکه مردم بتوانند در صحنه حاضر شوند، خود را عرضه کنند و کاندیدا شوند یعنی این موانعی که پیش پای نامزدها وجود دارد به حداقل برسد. این در اختیار وزارت کشور و دولت نیست. یک بخش این است که انتخابات به گونه‌ای برگزار شود که مردم احساس کنند، آن‌چه رأی می‌دهند، همان اتفاق می‌افتد. در این بخش هم با روشی که امروز داریم، اگر ناظر و مجری در کنار هم قرار بگیرند، بالأخره کار به گونه‌ای پیش می‌رود که موجبات سوءظن فراهم می‌شود، اما ابزار انتخابات ما خیلی سنتی است. ما در مواردی در ابزار برگزاری انتخابات از کشورهایی که به تازگی انتخابات را شروع کرده‌اند نظیر عراق و افغانستان هم عقب‌تر هستیم. ما هنوز ماشینی شدن انتخابات را با اما و اگر برگزار می‌کنیم و همچنان روی بحث کارت الکترال و… به نتیجه نرسیده‌ایم. این مسایل را باید وزارت کشور، دولت و شورای نگهبان حل کند. وقتی که مردم، امروز رأی می‌دهند، مطمئن باشند که دو ساعت بعد رأی آن‌ها مشخص است. این راه دارد، امکانات دارد، دنیا به این سمت رفته است و ما هم می‌توانیم برویم اما متأسفانه نشده است. ما در دوره اصلاحات، خیزهایی برداشتیم اما به نتیجه‌ای نرسیدیم.

* ‌صحبت از توسعه مردم‌سالاری فراتر از انتخابات بود …

** دو کار می‌توان انجام داد. یک اینکه نهادهای مدنی، احزاب و تشکل‌های سیاسی در جامعه به عنوان یک واقعیت پذیرفته شوند. دموکراسی و مردم‌سالاری با وجود احزاب مقتدر و قدرتمند معنا پیدا می‌کند. احزاب و تشکل‌ها هم به صورت رسمی می‌توانند همین حالت را پیدا کنند. یک، بها دادن به نهادهای مدنی است. نکته دوم این است که دولت، برگزاری انتخابات را به عنوان یک کار حرفه‌ای دنبال کند و نه به عنوان کاری که مربوط به این جناح یا آن جناح است. حرفه برگزارکنندگان انتخابات، برگزاری انتخابات باشد، حال اصولگرا برنده شود یا اصلاح‌طلب. برای این امر نیز باید به سمت مکانیسمی رویم که کمیسیون ملی انتخابات تشکیل شود؛ کمیسیون ملی انتخابات نیز ابزار برگزاری انتخابات را متناسب با شرایط روز فراهم و فارغ از این حزب و آن حزب، انتخابات را برگزار کند. اگر آقای روحانی و دولت در این دوره، این دو کار را بتوانند با هماهنگی شورای نگهبان و دستگاه‌های دیگر به نتیجه برسانند، انتخابات ما یک انتخابات درست می‌شود و مردم‌سالاری هم معنا پیدا می‌کند. نهادهای مدنی تقویت شوند و سیستم انتخابات هم بهبود پیدا کند.

http://www.mardomsalari.net/4420/page/7/22472

ش.د9602549

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات