(روزنامه جوان – 1395/12/25 – شماره 5053 – صفحه 2)
بر اساس اين ديدگاه، نتيجهگرايي از تكليفگرايي منفك شده براي رسيدن به آن برنامهريزيهاي جدي و دقيق همراه با واقعبيني صورت نميگيرد. آيا اين نگاه درست است؟ آيا وقتي حضرت امام(ره) فرمودند ما مأمور به تكليف هستيم و كاري به نتيجه نداريم، منظورشان همين چيزي بود كه اكنون عدهاي از پيروان امام و رهبري و نيروهاي انقلابي در انتخابات برداشت ميكنند؟ به نظر ميرسد بايد اولاً، در فهم كلام امام(ره) دقت بيشتري داشت و ثانياً، در مصداقيابي براي كلام آن عزيز سفر كرده و مشخص كردن مصداق تكليف دقت نمود. به طور قطع كلام آن بزرگ مصلح دوران و رهبر بزرگترين انقلاب ديني در عصر غيبت، كلامي برگرفته از آموزههاي اسلام ناب محمدي(ص) است و هيچ خدشهاي بر آن وارد نيست.
خدشهها بر برخي از برداشتها از اين كلام وارد است. حضرت امام (ره)، مبارزه با ظلم و ظالم را، يك تكليف شرعي دانسته، بر همين اساس مبارزه با امريكاي ستمگر را، تكليف هر مسلمان ميدانستند. ايشان در اين مسير در پاسخ به كساني كه گفتند امريكا يك قدرت است و نميتوان آن را از پاي درآورد و به نتيجه رسيد، بر روي عمل به تكليف تأكيد داشته و نتيجه نگرفتن در كوتاه مدت را، دليل بر عمل نكردن به تكليف و دست كشيدن از مبارزه با امريكا نميدانستند. امام(ره) تلاش به برپايي حكومت اسلامي را، يك تكليف در عصر غيبت دانسته، به نتيجه نرسيدن در برپايي حكومت ديني در كوتاه مدت را، دليلي بر تلاش نكردن در اين مسير نميدانستند.
حضرت امام خميني(ره) با چنين نگاهي به تكليف، براي رسيدن به نتيجه هم برنامهريزي كرده، هرچند اين برنامهها و تلاشها براي حصول نتيجه، به سالها زمان نياز داشت و دارد. به عنوان مثال حضرت امام(ره)، براي برپايي حكومت اسلامي در سال 1342 قيام كرد و مبارزات گستردهاي را شروع و ساماندهي نمود. در آن سالها عدهاي اين مبارزات را بيفايده دانسته و نفي ميكردند، لكن امام راحل با برنامهريزيهاي دقيق پس از 15 سال، موفق شد با كمك ملت ايران و در پرتو نصرت الهي، رژيم پهلوي را ساقط و نظام مقدس جمهوري اسلامي را در ايران بنيان نهد. همچنين مبارزه با امريكا به عنوان يك تكليف مورد توجه جدي امام راحل بود و ايشان با برنامهريزي دقيق اين مبارزات را رهبري نمود. اكنون نتايج مبارزات عليه امريكا در جهان آشكار شده، شيطان بزرگ در حال فرو ريختن است.
بنابراين، در ديدگاه امام خميني(ره) نتيجهگرايي از تكليفگرايي جدا نيست و هر انسان مكلف، تكليف را با دقت و برنامهريزي انجام ميدهد، هرچند در كوتاهمدت به نتيجه دلخواه نرسد. بر اساس آنچه گفته شد، در انتخابات نتيجهگرايي از تكليفگرايي جدا نميباشد. براي رسيدن به آن نتيجه، بايد با نگاهي واقعبينانه برنامهريزي كرد و تلاش نمود اما مهمترين نكته در موضوع تكليفگرايي يا نتيجهگرايي در انتخابات تعيين مصداق تكليف است. اين سؤال را بايد به درستي پاسخ داد كه، عمل به تكليف در انتخابات يعني چه؟ به طور قطع بايد در انتخابات به تكليف عمل كرد؛ تكليفي كه در آن، نتيجه هم لحاظ شده، براي تحقق آن بايد برنامهريزي و تلاش نمود.
به نظر ميرسد كه اشتباه بزرگ برخي در اين موضوع، مصداقيابي براي تكليف است. آيا «رأي به اصلح» مصداق عمل به تكليف است؟ آيا با رأي به اصلح، تكليف از دوش برداشته ميشود، هرچند آن اصلح هم رأي نياورد؟ به نظر ميرسد براي پاسخ به اين قبيل سؤالات و پذيرش يا رد آن، بايد دقت نمود. نگارنده معتقد است، رأي به اصلح در انتخابات، موقعي تكليف است كه در آن انتخابات، رقابت ميان يك فرد «اصلح» و چندين فرد «صالح» باشد. در اينجا بايد به آن فرد اصلح به عنوان تكليف رأي داد. اين نوع تكليفگرايي، مانند عمل به تكليف در انتخاب مرجع تقليد است كه بايد از ميان چندين مرجع تقليد، به اعلم رجوع كرد و آن را برگزيد.
اما اگر در انتخابات، صحنه انتخابات، صحنه رقابت بين يك فرد اصلح و چندين فرد صالح نباشد، بلكه آن صحنه، صحنه رقابت بين دو جريان انقلابي و غيرانقلابي باشد، در چنين انتخاباتي تكليف چيست؟ به طور قطع در چنين انتخاباتي، ميتوان گفت، تكليف پيروز نمودن جريان انقلابي است. بايد براي عمل به اين تكليف، از واقعيت برآورد درستي داشت و بر اساس نگاهي واقعبينانه، براي پيروز كردن جريان انقلابي، برنامهريزي كرد. به طور قطع در شرايطي كه جريان غيرانقلابي به صورت جبههاي عمل مينمايد و تمام ظرفيتهاي خود را منسجم ميسازد، جريان انقلابي هم براي عمل به تكليف و رسيدن به نتيجه، بايد تمامي ظرفيتهاي خود را شناسايي كرده و به صورت منسجم عمل نمايد. بسيار روشن است كه در چنين شرايطي در درون جريان انقلابي، مصداق «اصلح» به اقتضاي صحنه رقابت، بايد انتخاب گردد. در اين صحنه، اصلح آن است كه بتواند جريان انقلابي را با برنامهريزهاي دقيق به نتيجه برساند. در اين صحنه و در اين شرايط، اصلح آن است كه امكان رأي آوري بيشتري داشته باشد.
پرواضح است كه در اين صحنه، خطاي راهبردي آن است كه جريان انقلابي، در عين حال كه با جريان غيرانقلابي رقابت ميكند، به يك رقابت درون جرياني نيز روي آورد. اين خطاي راهبردي در جريان انقلابي، موقعي رخ مينمايد كه بخشي از نيروهاي انقلابي، با ناديده انگاشتن واقعيات صحنه رقابت، با طرح بحث رأي به اصلح به عنوان عمل به تكليف، راه خود را از بخش ديگري كه به فكر پيروزي جريان انقلابي در انتخابات است جدا نمايد. در اثبات خطا بودن اين رويكرد، همين بس كه گفته شود ما تكليف خود را رأي به اصلح دانسته، كاري به نتيجه گرفتن نداريم. معني اين حرف، آن است كه اگر عمل ما با تصور عمل به تكليف، زمينه پيروزي جريان غيرانقلابي را هم فراهم سازد، خيلي مهم نيست. مهم آن است كه ما به تكليف خود عمل كنيم.
در سال 1392
و در فضايي كه چنين بحثهايي در ميان نيروهاي ارزشي و انقلابي به صورت جدي مطرح
بود، رهبر حكيم و فرزانه انقلاب اسلامي در ديدار دانشجويان و در پاسخ به سؤالي در
همين خصوص مبني بر اينكه، «رابطه تكليف مداري يا دنبال نتيجه بودن چيست؟»، با
اشاره به جمله معروف امام خميني(ره) كه ميفرمودند «ما به دنبال تكليف هستيم»
فرمودند: «آيا اين جمله بدين معناست كه امام با وجود آن سختيها و زحماتي كه سالها
متحمل شده بودند، دنبال نتيجه نبودند؟ قطعاً چنين چيزي صحيح نيست.»
ايشان در ادامه افزودند: «تكليفگرايي صحيح آن است كه انسان در راه رسيدن به نتيجه مطلوب بر اساس تكليف عمل و از كارهاي ضدتكليف و نامشروع پرهيز كند... انساني كه براي رسيدن به نتيجه بر اساس تكليف عمل ميكند، اگر به نتيجه مطلوب هم نرسد، احساس پشيماني و خسارت نميكند.» ايشان در جمعبندي اين بحث مهم فرمودند: «تكليفگرايي هيچ منافاتي با دنبال نتيجه بودن ندارد.»
http://www.javanonline.ir/fa/news/843328
ش.د9505026