(روزنامه آرمان – 1396/08/21 – شماره 3465 – صفحه 11)
** مساله سلطه دلار بر اقتصاد جهانی بحثی است که به دنیا آسیب میزند و کسانی که در صحنههای اقتصادی هستند آشکارا و پنهان احساس نگرانی دارند. برخی مثل چین، روسیه و ایران به صدا درآمدهاند و بعضی دیگر هم تحمل میکنند تا به نحوی از داستان دلار خلاص شوند. صورت مسالهاین است که هر عمل تجاری که اتفاق میافتد، نقل و انتقال نیازمند ارز و پول است. سابقا پشتوانه پول، طلا بود، اما حالا آنطور که در معاملات بینالمللی جا افتاده برخی از ارزها تبدیل به وسیلهای برای معاملات عمومی شده است. در میان این ارزها، دلار تقریبا صحنه گردان میدان است. یعنی هر تجارتی که در دنیا شکل میگیرد باید مبادلاتش را با دلار انجام دهند. مثلا نفتی که در دنیا خرید و فروش میشود برمبنای دلار است. بانکهای مرکزی دنیا که میخواهند برای خودشان ذخایری به منظور تهاتر بازارها داشته باشند عمدتا آنها را با دلار نگهداری میکنند.
هر نوع تجارت جهانی نیز عمدتا به وسیله دلار معاملات خود را انجام میدهد البته اخیرا یورو هم مطرح است و این بدان معناست که دولت آمریکا کاغذی را امضا کرده و به دنیا میدهد و در مقابلش کالا میگیرد. یعنی یک دارایی عجیبی از نظام بینالمللی را به سمت خودش با امضا و حفظ دلاری که دارد، میکشد. غیر از این بقیه خواستههای خودش را روی این سوار میکند. بدان معنا که هرکس با دلار معامله میکند باید حرفهای آمریکا را قبول کند. مثلا هرکس میخواهد با دلار معامله کند حق معامله با ایران را ندارد. هیچ کشتیرانی حق ندارد که کالا بهایران ببرد یا هیچ فروشندهای حق ندارد که بهایران کالا بفروشد. هیچ بانکی حق ندارد برای ایران حساب باز کند، تنها بهاین دلیل که صاحب دلار اوست! و اختیار دلار با اوست.
حتی کار را تا بدانجا بالا برده که عنوان میکند هرکس بخواهد بالاتر از 10 هزار دلار استفاده کند باید به فدرال رزرو آمریکا مراجعه کند تا مورد شناسایی واقع شود کهاین پول از کجا به کجا ارسال میشود و در صورت تایید، اجازه نقل و انتقال صورت بگیرد. درواقع شبکه ارتباطات نقل و انتقالات پولی را پایش میکند که مبادا از یکی غافل شود. بدینترتیب یک نظام سلطهای را به ناحق در دنیا سوار کرده است.
* تاکنون چه کشورهایی توانستهاند از زیر بار این سلطه خارج شوند و در این راه چقدر موفق بودهاند؟
** آثار این سلطه را در حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میبینیم. اما کشورهایی که توانایی دارند دنبال این هستند که خود را بیرون بکشند. اروپا خودش را خلاص کرده و مجموعه پولهای خودشان را به یورو تبدیل کردند. یعنی خود اتحادیه اروپا پول واحدی را تعریف کرد تا معادلات خودشان را دیگر با دلار انجام ندهند و با یورو انجام دهند. کم کم هم واحد پولشان را جا انداختند تا بقیه کشورها هم یورو را جایگزین دلار کنند و تا حدودی هم موفق شدند. اخیرا چین متوجه شده و شروع کرده و برای معاملاتش با 60کشور از پول خودش استفاده میکند و یوآن را جایگزین دلار کرده. درواقع سعی میکند که تقریبا غیر از معاملات با خودش در سطح جهانی نیز یوآن را جا بیندازد تا جایگزین دلار شود.
* به نظر شما چین با جا انداختن واحد پول خود تا چه حد میتواند با آمریکا به مقابله برخیزد؟
** درحقیقت یک جنگ اقتصادی با ابزار یورو و یوآن بین آمریکا و چین شروع شده. اگر در این جنگ چین موفق شود همه مزایایی که تاکنون آمریکا داشت، چین خواهد برد. اخیرا روسیه هم شروع کرده و نخست وزیرشان که همراه ولادیمیر پوتین بهایران سفر کرد به مجموعه دست اندرکاران اقتصادی رسما اعلام کرد که میخواهند از دلار جدا شوند. ما هم که مدتهای مدیدی است که به دلیل تحریمها و سلطه ناحقی که به ما اعمال میکند خواستار خروج معاملاتمان از دلار هستیم. بنابراین یک سلطه بناحقی تحت عنوان دلار در تمام دنیا ایجاد شده و جهان به دنبال این است که هرکس توانایی دارد بتواند از این صحنه خود را نجات دهد. هند هم به دنبال راهکاری برای خروج از این گرفتاری است. ضمن اینکه صحبت از یک پول جدید مجازی هم هست که اخیرا آرام آرام جایگزین ارزها شود. پس مجموعه جهان مهندسی اقتصادی دنیا متوجهاین نکته هستند که از این سلطه ناحق بیرون بیایند.
* راهکار خروج ما از این سلطه چیست؟ آیا قدمهایی در این راه برداشتهایم؟
** ما هم دنبال خلاصی از این ماجرا هستیم و در وهله اول میخواهیم با کشورهایی که میتوانیم با پول ملی مان کالا مبادله کنیم وارد معامله شویم. مثل ترکیه که با هم صادرات و واردات داریم و دلیلی ندارد که با دلار این کار را انجام دهیم. بانکهای مرکزی دو طرف هم قبول کردهاند کهاین کار را انجام دهند. اما چرا با ترکیه میتوانیم و آیا با همه کشورها هم میتوانیم؟ در اینجا ظرافتی وجود دارد. درواقع اگر بالانس تجاری مان یعنی مقدار صادرات و وارداتمان هم اندازه باشد، میتوانیم انجام دهیم. چون پولی که بابت صادراتمان میگیریم، به همان نسبت کالا وارد میکنیم. درواقع براساس لیر ترک و ریال ایران معامله میکنیم.
* مثلا اگر همین کار را بخواهیم با عراق انجام دهیم آیا ممکن است؟
** قطعا به مشکل میخوریم، مگر اینکه راه حل دیگری پیدا کنیم. از آنجا که حجم کالای صادراتی ما به عراق تقریبا هشت برابر وارداتمان از عراق است لذا دینار عراق نمیتواند پاسخگوی معاملات ما در کشورهای دیگر باشد که مثلا از اروپا یا ترکیه خرید کنیم. درواقع کشورهای دیگر دینار عراق را قبول ندارند و یک ارز قابل مبادله بینالمللی را میپذیرند. یا مثلا به افغانستان صادرات داریم ولی واردات نداریم و نمیتوانیم در قبال کالایمان پول افغانی بگیریم. مگر اینکه بتوانیم پول افغانی را در جای دیگری معامله کنیم. درواقع احتیاج به سیستم دیگری داریم که ماحصل اقتصادی اش به نفع همه دست اندرکاران این معامله باشد. اما چه باید کرد؟
* در قدم اول چه کار باید کرد؟
** قدم اول عزم است. بانکهای مرکزی ایران، افغانستان و عراق واقعا باید بخواهند کهاین کار را بکنند. به نظرم این عزم شدنی است و راهکارهای متعددی هم دارد ولی خمیرمایهاش توسعه تجارت است. ما اگر بتوانیم با کشورها به آن نسبت که تجارتمان را رشد و توسعه دهیم بهاین معنا که بین صادرات و وارداتمان یک بالانس ایجاد کنیم در این صورت میتوانیم از سیستم دلار خارج شویم. همان کاری که چین میکند، یعنی میتواند پول خودش را جا بیندازد. مشکلی که برای ما وجود دارد این است که ما در حوزه تجارت متاسفانه رویکرد مناسبی نداریم.
* عملکرد ما در حوزه تجارت جهانی چگونه است؟ آیا در سطح استاندارد قرار داریم؟
** استراتژی تجاری زیربنای خیلی از حرفها از جمله همین دلار است. یعنی اگر ما بتوانیم توسعه تجاری مان را با کشورهای مختلف توسعه دهیم بهراحتی میتوانیم دلار را از دل معاملاتمان حذف کنیم. اما متاسفانه عملکرد ما در حوزه تجارت چندان مناسب نیست. طبق آخرین آمار گمرک حجم مبادلات تجاری غیر نفتیمان در دنیا 24/0 درصد تجارت جهانی است و با نفت 35/0درصد تجارت جهانی و در صورتی که با استانداردهای دنیا که شاخصهای مشخصی دارد یک درصد از تجارت جهانی باید در اختیار ما باشد اما الان 24/0 درصد است. درواقع باید حجم تجارتمان را سه برابر بالا ببریم تا به استاندارد برسیم. لذا این حجم از عقب افتادگی مشکل اصلی ما در حوزههای اقتصادی است که به نظرم ریشه عمده مشکلات اقتصادیمان همین است.
* راهکار اصلی حل مشکلات اقتصادی که گریبانمان را گرفته چیست؟
** از جمله مشکلات اصلی اقتصادی ما اشتغال، رکود، درآمدسرانه و بهره وری است. اگر استراتژی تجاری مان بهگونهای باشد که حجم تجارتمان را دو، سه برابر کنیم که شدنی است، به همان نسبت مشکل اشتغالمان حل میشود. درواقع باید توسعه تجاری دهیم تا کار و اشتغال ایجاد کنیم. مشکل دیگری که درکشور داریم، مشکل تقاضاست. یعنی کشور توانسته تولید کند ولی تولیدش به دلایل مختلف کشش ندارد و برایش بازاری وجود ندارد. درواقع اجناس در انبارها مانده است. کالایی که با این زحمت و هزینه بالا و مشکلات فراوان در شرایط تحریم تولید کردهایم، خریدار ندارد. لوازم خانگی تولید کردهایم ولی فروش نمیرود. اما اگر بتوانیم کالا صادر کنیم کالاهای موجود فروخته میشود و اشتغال بالا میرود و تولید راه میافتد. بنابراین اگر بخواهیم مشکل تقاضا را حل کنیم باید بتوانیم صادرات داشته باشیم. یعنی تجارتمان سامان پیدا کند.
* تجارت چگونه سامان پیدا میکند؟
** باید رویکرد تجارت عوض شود. تجارت درحقیقت یک نوع جنگ کالاست. یعنی وقتی میخواهیم کالایمان را در امارات، عراق، گرجستان، آذربایجان، ارمنستان و کشورهای دور و نزدیک بفروشیم، اینطور نیست که کالایی انحصاری باشد که فقط ما تولیدکننده آن باشیم و آن را بخرند. هر کالایی که تصور کنید ریز و درشت آن در دنیا به وفور هست. منتها اینها با هم رقابت میکنند. ما باید کالایی تولید کنیم که در قالب رقابت بینالمللی قادر به فروش آن باشیم. یعنی سادهترین کالا که رب گوجهفرنگی است اینطور نیست که در سوپرمارکتهای امارات، عراق یا ارمنستان نباشد، برعکس همه فروشگاههای این کشورها پر از انواع و اقسام رب گوجه فرنگی است.
اما باید یک رب گوجهفرنگی را از داخل قفسه پایین بیاورید تا رب گوجه فرنگی تولید خودتان را بالا ببرید. پایین آوردن آن به مراتب سختتر از بالا بردن این است. درواقع جنگ قیمتها که باید قیمت کالای ما از قیمت جهانی پایینتر و کیفیت کالا از کیفیت جهانی بالاتر باشد. خدمات بعد از فروش باید گستردهتر و استمرار و ثابت بودن عرضه و تقاضا نیز برقرار باشد. بهاین معنا که هر وقت مشتری مراجعه کرد کالا موجود باشد. یعنی بتوانید در بازارهای منطقهای و جهانی حضور ثابت و مستمر و پایدار داشته باشید. درواقع بتوانید در این جنگ برنده شوید.
* الزامات این برنده شدن چیست که تا وقتی فراهم نشود، نمیتوانیم در تجارت جهانی پیروز شویم؟
** اولین الزام اینکه بعد از 30 و چند سال در قالب اقتصاد مقاومتی بیان کردهایم که تولیداتمان باید صادرات محور باشد. یعنی کارخانهای که کالا تولید میکند باید برای بازار منطقهای و جهانی تولید کند. اگر تولیدکننده لوازم خانگی تولید میکند باید با سلیقه، شرایط و قیمت قابل رقابت تولید کند که بتواند با سامسونگ و... رقابت کند. در حال حاضر شاهد وفور کالای قاچاق در بازار لوازم خانگی امین حضور و سایر بازارها هستیم که مملو از اجناس چینی، ایتالیایی و ترک است. حتی در صنعت پوشاک و کفش هم تولیدکنندگان داخلی ما بیکار هستند و بازار پر از اجناس چینی و ترک است. حتی مواد غذایی ایتالیایی و انواع سسها و خوراکیها در سوپرمارکتها یافت میشود. بالا بودن میزان این کالاها نسبت مستقیم با پایین آمدن تولید و اشتغال دارد.
اما چرا اینطور است؟ چون قیمت کالا، کیفیت کالا و خدمات پس از فروش ما صادرات محور نیست. بالاتر از همه صنعت خودروسازی که نسبت به قیمت جهانی خیلی گرانتر واز نظر کیفیت خیلی پایینتر و میزان مصرف بنزین حدود دو تا یک برابر و نیم مصرف. اما حتی نمیتوانیم خودروی داخلی را در بازارهای عراق و ترکیه به فروش برسانیم. در داخل هم به زور تعرفه مردم را وادار به خرید میکنند تا تولید داخلی را حمایت کنند. هرچند این کار از یک زاویه لازم است اما چقدر؟ چند سال؟ تا کی؟ به ضافه اختصاص یافتن بیشترین تسهیلات بانکی، اما با همهاین احوال نمیتوانیم صادر کنیم.
* با حذف دلار،چطور میتوانیم به توسعه تجارت امیدوار باشیم؟
** باید نگاهمان به مساله تولید و تجارت عوض شود، یعنی رویکردمان به تجارت عوض شود. ثبات قوانین و مقررات در تجارت، نظام بانکی، بیمه، حمل و نقل و بنادر را تقویت کنیم. به غیر از این موارد نیاز به بازاریابی قوی داریم. بازاریابی علمی در سطوح بالاست که سازمانهای متشکل و بینالمللی دارد. اینطور نیست که در یک نمایشگاه شرکت کنیم و همه خواهان خرید کالای ما باشند. نیازمند علم و سرمایهگذاری هستیم. در حال حاضر یک شرکت ژاپنی پشت صحنه بازار میوه در خاورمیانه است که به خوبی به زمان مصرف پرتقال آگاه است. مثلا در زمان حج عربستان که حاجیان زیادی بهاین کشور سفر میکنند. لذا اقدام به تاسیس سردخانههای مورد نیاز کرده و حتی افراد و پرسنل خود را هم انتخاب کرده و پرتقال مورد نیاز خود را از کشورهای مورد نظر خریداری میکند.
درواقع کل منطقه را شناسایی کرده و هزینه کرده است. اما آموزشهای دانشگاهی ما در مورد بازاریابی در حداقل سطح خود است. اگر میخواهیم در تجارت رشد کنیم باید عواملش را شناسایی کنیم که بازاریابی، ثبات قوانین و مقررات و نظامات بانکی است. اگر ما این رویکردمان را تغییر ندهیم برای خیلی از مسائل اقتصادی مان نمیتوانیم راه حل عملی پیدا کنیم. جدای از بحث درآمد، رابطه تنگاتنگی بین توسعه اقتصادی و استراتژی تجاری وجود دارد. یعنی به همان نسبت که به بحث تجارت اهمیت میدهیم توسعه ما تا حد زیادی در گرو توسعه تجاری ماست.
* با توجه به موقعیت منطقهای که در مرکز قرارداریم، چه مزیتی نسبت به همسایگان خود داریم؟
** ما هاب منطقه هستیم، یعنی در منطقه مرکزیت داریم و میتوانیم دروازه طلایی برای شمال و جنوب و شرق و غرب باشیم. یعنی اگر استراتژی تجاری مان درست باشد با 15 کشور همسایهایم، درحالی که کمتر کشوری در دنیا سراغ داریم که با 15 کشور همسایه باشد. 400 میلیون نفر مصرفکننده بازار در اطرافش داشته باشد، درحالی که سابقه چند هزار ساله ارتباطات فرهنگی هم دارا باشد. مزایای توسعه تجارت برای ما کاملا فراهم است مضافا بر اینکه برخی از مزیتها مثل انرژی اعم از نفت و گاز و برق داریم. انرژیهای فراوان به اضافه نیروی انسانی ارزان قیمت و سسابقههای فرهنگی و رفاقتهای تاریخی داریم.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در رابطه با توسعه تجاری فراهم است بهرغم همه مشکلاتی که اطرافمان هست. اما نظام تدبیرمان مشکل دارد که گمان میکنیم تجارت چندان مفید و مولد نیست. مولد بودن را فقط در تولید میبینیم، در صورتی که 70درصد تولید بستگی به تجارت دارد. پیش نیاز اولیه تولید قطعات کارخانه و مواد اولیه و ماشین آلات است و بحث انبار و صادرات و بازاریابی هم از جمله مقولات تولید است. اما 70 درصد این تولید مسائل بازرگانی است. ولی متاسفانه ساختار بازرگانی را با ادغامی که انجام دادهایم، تبدیل به یک چهارم وزارتخانه کردهایم.
* آیا استراتژی تجاری میتواند امنیت هم به همراه داشته باشد؟
** جدای از بحث توسعه، امنیت کشور به استراتژی تجاری هم بستگی دارد. یعنی اگر یک استراتژی تجاری خوبی داشته باشیم قسمت زیادی از امنیت را هم به همراه دارد. یعنی اگر این 15 کشور همسایه را به دلایل ژئوپلیتیکی به گونهای به کشورمان وصل کنیم که به بیمه و حمل و نقلمان وصل شود، امنیت منطقه را در سایه استراتژی تجاری خواهیم داشت.
* چگونه میتوانیم براساس شاخصهای امروز جهانی که تایید شده همه هست، رشد و توسعه داشته باشیم؟
** گزارش اخیر بانک جهانی و سازمانهای بینالمللی دررابطه با کشورهای در حال توسعه و عقب افتاده دو شاخص بارز دارد که ملاک است؛ سطح تجاری و حجم تجارت جهانی. کشورهایی که پیشرفته هستند سطح تکنولوژی و فناوری و نوآوریهایشان بالاست و درصد بالایی از سطح تجارت جهانی را دارند. کشورهای درحال توسعه کمتر و کشورهایی که عقب افتادهاند این دو شاخص را ندارند. اگر بخواهیم براساس شاخصهای امروز جهانی هم که تایید شده همه هست، رشد و توسعه داشته باشیم باید شاخص تجارت را از حاشیه به متن بیاوریم. اما موضوع تجارت ما امروز در حاشیه است.
* از جمله برنامههای جدید وزیر خارجه در دستور کار قراردادن دیپلماسی اقتصادی در وزارت خارجه است. اهمیت دیپلماسی اقتصادی را توضیح بفرمایید؟
** دیپلماسی اقتصادی در سیاست بینالمللی ما مساله ثانویه است. دیپلمات ها، سفرا و کاردارهای ما به تازگی با پیشنهاد وزیر امورخارجه در ساختار وزارتخانه با دیپلماسی اقتصادی آشنا میشوند و دارای جایگاه میشوند. یکی از راههای توسعه اقتصادی وحتی توسعه سیاسی مان رابطه بین تجارت و سیاست خارجی است که باید بالانس داشته باشد. یعنی چگونگی استفاده از اهرمهای اقتصادی در جهت اهداف سیاسی و چگونگی استفاده از اهرم سیاسی در جهت اهداف اقتصادی. کشورهایی که این دو را بالانس کردهاند در همه حوزهها موفقیتهای بالایی دارند. جریانات مذاکره کننده کشورهای پیشرفته متشکل از دیپلماتها و فعالان اقتصادی است. در واقع موافقتنامههایی که امضا میکنند و تعهداتی که به یکدیگر میسپارند به امور سیاسی و اقتصادی مرتبط است.
* اخیرا طرح حذف دلار در مجلس هم کلید خورده است. نمایندگان چه مواردی را برای بهتر اجرا شدن این طرح باید مدنظر قراردهند؟
** باید ریشهها را باز کنند و از سطحی نگری بپرهیزند. اقتصاد با ریشهها مرتبط است و با خواستن و آرزو کار نمیکنیم. اگر ریشهای برخورد نکنیم نتیجه نمیگیریم. الان ترامپ با ایجاد مکتب ترامپیسم در سطح دنیا نگرانیهایی ایجاد کرده اما آنچه مسجل است قصد برهم زدن نظام مهندسی اقتصاد دنیا را دارد. یعنی به جای اینکه نگاهش مثل سابق باشد که در همه پیمانهای نفتا و اتحادیه و اروپا حضور داشته باشد اما فایده اقتصادی نداشته باشد، سازمان تجارت جهانی و همه پیمانهای منطقهای را زیر سوال برده است. به نظر ترامپ این پیمانها به نفع کشورش نیست لذا آنها را برهم میزند. مثلا برای تولیدکنندگان آمریکایی که در چین سرمایهگذاری کردهاند عوارض تعیین کرده است. برای فولاد 30درصد عوارض گذاشته است. یعنی جنگ تجاری راهانداخته. آمریکا با کره دعوا نخواهد کرد و درواقع باجخواهی میکند که تجارتش را راه بیندازد.
در سایه بازدارندگی و برهم زدنها معاملات تجاری اش را با کشورها سامان میدهد. دنیا به سمت جنگ تجارت میرود. جنگهای نظامی هم در سایه مسائل و بهانههایی برای جنگ تجاری است. آمریکا به هیچ وجه با ما وارد جنگ نظامی نمیشود و با یک بخشنامه میتواند مانع کشورهای خریدار محصولات پتروشیمی ما شود. وقتی ما گاز تولید کنیم اما خریدار نداشته باشیم فایدهای ندارد. آمریکا به جای بمباران، بخشنامه باران میکند. حالا که دنیا با ما سر ناسازگاری دارد و واقعیتها هم این است، رویکردمان به تجارت باید مبنایی عوض شود و خوشبختانه این را بعد از 30 و چند سال با اقتصاد مقاومتی نهادینه کردهایم که شامل سرفصلهایی است؛ درونزای برونگر باشیم. یعنی مجموع منابع درونی را با نگاه بیرونی بسیج کنیم. تولید صادرات محور یعنی تولید کنیم، اما با نگاه تجارت برای بازارهای جهانی. مدیریت صادرات و واردات یعنی واردات برای تولید جهت صادرات و نه محدودکردن صادرات.
http://www.armandaily.ir/fa/news/main/203737
ش.د9603174