هرمزگان >>  عمومی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۰۴ آذر ۱۳۹۶ - ۱۶:۲۰  ، 
کد خبر : ۳۰۶۶۱۴
بررسی چرایی و چگونگی رفتار امریکا در آسیا:

دکترین شوک

در این دکترین ناگهان بحرانی ساخته می شود، به گونه ای که هول و هراس جامعه را در برمی گیرد آنگاه امریکایی ها در خلاء اجتماعی و امنیتی ناشی از بحران و جو ترس و نگرانی، دست به کار می شوند و به نفع سیاست های خود به مهندسی جوامع بحران زده می پردازند.
پایگاه بصیرت / استان هرمزگان/حسین حسینی نژاد
استراتژی مبهم و پیچیده ای که امریکا در غرب و شرق آسیا آن را دنبال می کند به طرز غم انگیزی دولت – ملت ها را در کام نابسامانی و بی ثباتی فرو برده است. ”دکترین شوک"  شرایطی را به وجود آورده که اژدهای ترس دائماً در قامت تهدید، جنگ و ترور، اختلاف و ناامنی، فقر اقتصادی و نابرابری های اجتماعی، منازعات قومی و دینی و ... در جای جای آسیا در حال خوش رقصی است. اکنون گردونه روزگار منطقه بر پاشنه اختلاف می چرخد و همسایگان دائماً با یکدیگر گلاویزند. شعله های سرکش کینه و جهل درآمیخته با تعفن تکفیر، سوار بر اسب دلار عربی به این سو و آن سو زبانه می کشد. وحشت اتم و جنگ اتمی خواب را از چشم بادامی ها ربوده است و سانس نمایش موشک ها و ضد موشک ها از اکران فرهنگ ها بیشتر شده است. در چشم مردم آسیا، سازمان ملل و نهادهای بین المللی چاپگر دستورات امریکا است و حقوق بشر، بشارت ظلمی است که بر مردم حلبچه، صنعا و ناکازاکی رفت. اما به راستی چرا امریکا اینگونه رفتار می کند و از پس فاجعه و شوک و گسترش هول و هراس به دنبال چه چیزی است؟
از منظر نظام امریکا، دنیا  محصور در اراده قدرت برتر تعریف می شود. قفسی برساخته از تفکر هژمونیک که مردمان دهکده جهانی در پشت میله هایش دست و پا می زنند. جمعیت مغروق ناگزیر به اطاعت و پیروی از مدل توسعه ای هستند که نظام سرمایه آن را طراحی کرده است. هرگونه سرپیچی از مدل و آرمان امریکایی نه تنها پذیرفتنی نیست بلکه سرکشی و عصیانی محسوب می شود که مستوجب عقوبت برای زندانی خواهد بود. شهروند خوب در این دهکده شهروندی سر به راه است که دستورات و نسخه های کدخدا و حاکم را سازش کارانه می پذیرد و مو به مو اجرا می کند، در غیر این صورت حاکم خود را محق می داند  که از طریق فشار و مجازات، او را به ترک باورهای گذشته و همسویی با روند جهانی وادار نماید. روش های متنوعی برای سر به راه کردن افراد سرکش مورد استفاده قرار می گیرد به طور مثال یکی از روش ها سست کردن و به ره آوردن یک زندانی سرکش ، ایجاد نوعی توفان شدید ذهنی برای اوست. بازجوی مجرب می داند که متهم در حالت بعد از دریافت شوک  نسبت به حالت قبل از تجربه شوک، سازش پذیر بوده و احتمال تسلیم و تبعیتش بیشتر خواهد بود؛ زیرا تحت تاثیر چنین شوکی، زندانی به قدری از نظر روانی به قهقرا رفته و وحشت زده خواهد شد که دیگر قادر نخواهد بود منطقی فکر کند و یا حافظ منافع خود باشد. بنابراین در این شرایط بیشتر زندانیان آنچه را که بازجویانشان می خواهند در اختیار آنان قرار می دهند، به ویژه اطلاعات، اقرار و یا حتی رویگردانی از باورهای پیشینشان. و این لحظه ای است که بازجو بی صبرانه منتظرش بوده است. دکترین شوک امریکایی نیز دقیقاً همین روند را در مورد جهان تقلید و تکرار می کند و سعی دارد در مقیاس کلان از طریق ایجاد شوک های امنیتی، اقتصادی و اجتماعی به خواسته هایش دست یابد. در این دکترین ناگهان بحرانی ساخته می شود، به گونه ای که  هول و هراس جامعه را در برمی گیرد آنگاه امریکایی ها در خلاء اجتماعی و امنیتی ناشی از بحران و جو ترس و نگرانی، دست به کار می شوند و به نفع سیاست های خود به مهندسی جوامع بحران زده  می پردازند. این شوک ها در طیفی از بحران های امنیتی نظیر کودتا، جنگ، حملات تروریستی و ... تا بحران های اقتصادی همچون تورم، سقوط نرخ ارز و ... یا بحران های اجتماعی خود را نشان می دهند و همانگونه که شوک زندانی را سست می کند و به راه می آورد، شوک ناشی از فرو ریختن بمب ها ، موج ترور و فشارهای پی در پی و کوبنده نیز در خدمت سست کردن، تسلیم و به راه آوردن کل جامعه قرار می گیرد. جوامع شوک زده همچنان زندانی که از شدت وحشت از عقایدش دست بر می دارد، غالباً از چیزهایی که در حالت عادی سرسختانه از آن محافظت می کردند دست بر خواهند داشت. این دکترینی است که در مورد ایران نیز به طور جدی دنبال می شود. بحران آفرینی پیاپی و شوک های اقتصادی، امنیتی و اجتماعی همچون تازیانه بر پیکر جامعه ایرانی فرود می آید تا آستانه وحشتی را ایجاد نماید که هدفش  عقب نشاندن جمهوری اسلامی از آرمان ایرانی اسلامی به نفع آرمان امریکایی است. همانطور که ماکیاولی در کتاب شهریار توصیه می کند که : "ضربات را باید سریع و ضربتی وارد کرد". اینک امریکایی ها بی وقفه تحریم می کنند، تهدید می کنند و هر لحظه کارت بازی جدیدی را به گود وارد می کنند. تحریم کاتسا، به تردید کشیدن دوام و بقای برجام، طرح دوباره برنامه موشکی ایران، ایجاد بحران کردستان در عراق، حمایت از کردهای سوریه، استعفای حریری و ... همگی جزئی از این دکترین است.
هر چند کدخدا و کدخداچیان دائماً هدف از ایجاد شوک و فشار را اصلاح و اصلاحات جار می زنند اما به قول سزار ایرا نویسنده آرژانتینی : "در لوای تغییر از بنیان زیر و زبر می کنند". تغییرات بنیادینی که از آن به  "نرمالیزاسیون"رفتار ایران یاد می شود؛ نرمالیزه شدن سیاستی است که طی آن تبر مذاکره و سازش در نقاب تغییر و رفورم  ریشه مقاومت و ایستادگی را از بیخ برکنده و نتیجه نهایی آن عقب نشینی از اصول و ارزش های انقلابی است و این لحظه ای است که امریکا سال ها بی صبرانه منتظرش بوده است. خوشبختانه فضای همدلی و یک صدایی ایجاد شده در کشور افق دست یافتن آرزوی امریکایی ها را تاریک کرده است و همچنان صاعقه مقاومت بستر آرامش امریکا را از هم خواهد درید و این لحظه ای است که باید قدردان آن باشیم.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات