(روزنامه مردم سالاري – 1396/08/23 – شماره 4463 – صفحه 8)
** دولت یازدهم در بخش اقتصاد واقعاً وارث خرابیهای گستردهای بود که بارها هم گفته شده است. همین که شرایط کشور از آن وضعیت حاد و شرایط نابسامان خارج شود و شرایط، نسبتاً تغییر کند کار بزرگی بود. به هر حال در این چهار سال کارهای بزرگی هم از لحاظ اقتصادی انجام شد مانند مهار تورم و رشد اقتصادی که نمونههای آن است.
همچنین دولت در سیاست خارجی توانست طوری عمل کند که تحریمها شکسته شود و گشایشهای جدی در فرایندهای اقتصادی، بانکی، مناسبات مربوط به کسب و کار و معیشت و سرمایهگذاری ایجاد شود اما به هر حال بیشتر تلاشها و اوقات، مصروف عادی سازی شد. طبعاً در این دور باید از دولت یازدهم بهرهبرداری کنند و همانطور که همه صاحبنظران هم گفتند بحث کسب و کار، توسعه سرمایهگذاری که منجر به ایجاد اشتغال میشود که الان یکی از ابرچالشهای ما موضوع اشتغال است و همینطور بسیاری از مشکلات دیگر مثل مشکلات بزرگ بانکی و تنشهایی که در این زمینه وجود دارد به تدریج حل و فصل شود. دولت یازدهم به دلیل اشتغال بیشتری که به دو موضوع سیاست خارجی و سیاست اقتصادی مصروف کرد توجه کمتری به حقوق شهروندی و حقوق اساسی مردم داشت.
گرچه توقع این بود که توجه بیشتری میشد و همگان توقع داشتند و دارند که در این دور جبران مافات شود. یکی از بخشهای مهم وعدههای آقای روحانی هم در رقابتهای انتخاباتی دقیقاً همین بود. نمود بارز این موضوع را ما در بحث مدیریت سیاسی مشاهده کردیم. مدیران سیاسی مناطق دولت یازدهم از میانگین آن چیزی که در تراز وعدهها و تعهدات ایشان وجود داشت پایینتر بود. چون می دانید که مدیران سیاسی منطقهای فوقالعاده مهم هستند. من چون وزارت کشوری بودم، اهمیت و جایگاه مدیریتها را به خوبی درک میکنم یعنی یک مدیر سیاسی منطقهای میتواند بسیار در تنظیم مناسبات مدیریت استان موثر باشد. در اینکه مدیریت استان را بهبود ببخشد، گشایشهای جدی در تعالی پیشرفت آن استان داشته باشد، معضلات را کاهش دهد و بخصوص در تعاملات سازنده و دوسویه، تمام جریانات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی رضایتمندی ایجاد کند. خب اگر یک مدیر ضعیف باشد و آن توان و تجربه لازم و کارآمد را نداشته باشد، طبیعی است که نمیتواند از عهده این وظایف سنگین بربیاید. توقع این بود که این مسایل در دولت دوازدهم جبران شود که متاسفانه به نظر من یکی از نکاتی که امروز به عنوان انتقاد میتوان به دولت دوازدهم وارد کرد، این است که به نظر میرسد میانگین مدیریت سیاسی منطقهای و استانی دولت از دور قبل هم افت کرده است.
هر دولتی که بخواهد کارهای بزرگ و اساسی انجام دهد و به وعدههای خود عمل کند با مدیران توانا و متعهد به این سیاستهاست که میتواند این کارها را انجام دهد. مدیران ضعیف، مدیران منفعل، مدیرانی که اعتقاد عمیق و راسخی به این سیاستها و برنامهها نداشته باشند طبیعی است که نمیتوانند از عهده این وظایف بربیایند. همه تذکرات و هشدارهایی که داده میشود به خاطر این است که دولت با توانمندی و کارآمدی بتواند به وعدهها و تعهدات خود به مردم جامه عمل بپوشاند و پایگاه اجتماعی و اعتماد اجتماعی خود را تقویت کند. ما در ابتدای کار این دولت هستیم و امید است که دولت با ارتقای سطح مدیریت و کارآمدی مدیران بتواند در راستای وعدههایی که به مردم داده به نحو احسن عمل کند و همه باید به دولت کمک کنند که انشاءالله در این راستا موفقتر باشد.
* بر چه اساس و استدلالی سطح مدیران دولت در این دوره را پایین تر از دوره قبل میدانید؟
** کسانی که در متن جریان هستند و نیروها را میشناسند به خوبی این مساله را درک میکنند. قطعاً نیروهای خیلی مجرب، توانا و کارآمدی داریم، اعم از جوان و میانسال و بزرگسال و به نظر میرسد که میشد و میشود که از آن نیروها استفاده کرد اما معلوم نیست به چه دلایلی کمتر از این نیروها استفاده شده و بعضاً از نیروهایی که اطمینان چندانی به عملکرد آنها نیست، استفاده میشود؛ البته امیدواریم که این افراد موفق باشند و بتوانند به خوبی کارها را انجام دهند اما احساس میشود که در این زمینه یک مقدار افت اتفاق افتاده است و امیدواریم که انشاءالله با سازوکارهایی جبران شود و خدایی نکرده ما شاهد این افت در عمل هم نباشیم.
* با چه سازوکاری جبران میشود؟
** یکی از این سازوکارها نوعاً نظارت مستمر و دوم شفافسازی ماموریتهاست یعنی هر استاندار، مدیر سیاسی و حتی در سطح دولت ماموریت هر وزیری باید در این چهار سال دقیقاً روشن شود. یک ماموریت مشخص، شفاف و روشن ترسیم شود و آقای رییسجمهور، اینها را بطور مستمر و قویاً از آنها مطالبه کند و در هر مقطعی هم پیشرفت کار مشخص شود مثل یک پروژه که از صفر تا صد آن تعریف و زمانبندی ها و درصد پیشرفت مشخص میشود. در هر مقطعی نگاه کنید متوجه میشوید که این پروژه چقدر پیشرفت داشته و نقایص آن چه بوده، آیا جلوست یا عقب است و چرا؟ باید اینطوری عمل شود، تا هر نوع غفلتی را دولت بتواند با پیگیری، حتی اگر لازم شد با تعویض و تغییر مدیریت، جبران کند که خدایی نکرده پسرفتی اتفاق نیفتد و آن روند معقول و منطقی در راستای وظایف و اهدافی که تعریف شده، پیش برود.
* گفتید این سطح از مدیران انتخاب شدند و دلیل آن هم معلوم نیست، یعنی هیچ تحلیل و استدلالی وجود ندارد؟
** من قضاوتی در این زمینه ندارم، ممکن است هرکس حدسیاتی داشته باشد اما آنچه در عمل اتفاق افتاده است را ما میبینیم. ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد که این به خود کسانی که گزینشگر هستند، برمی گردد. آنها باید جواب دهند.
* اشاراتی به بحث اشتغال هم داشتید که انتقادات زیادی هم وجود دارد مبنی بر اینکه دولت در جذب نیرو و استخدام نتوانسته موفق عمل کند. در برخی مراکز و نهادها نیروها اضافه هستند و در بخشی از مراکز تخصصی مانند بیمارستانها و مدارس نیرویی جذب نمیشود...
** اولاً حل مسأله اشتغال به استخدام نیروها نیست. الان در دولت درصد بسیار بالایی نیروهای اضافی هستند و این واقعاً میراث همان هشت سال کذایی است که ده ها هزار نفر نیروی اضافی استخدام شد.
مثلا همین گزارشهای جدیدی که در مورد شهرداری داده میشود که در چند ماه، چندین هزارنفر نیرو به شهرداری اضافه کردند به خاطر آن اهداف سیاسی و اینکه شهرداری قبلاً چقدر نیرو داشت و الان چقدر نیرو دارد! اصلاً آماری که ارایه میشود تکان دهنده است و این کارهای پوپولیستی و سیاسی است که متاسفانه یکی از مصیبتهای کشور است و دولت هم میراثدار آن جریان است یعنی شما میبینید که بالاخره یک دولتی به دلایل عدیده نیرو اضافه کرده است و بخش اعظم بودجه دولت صرف حقوق نیروهای دولت میشود. در حالی که شما میبینید که اصلاً بودجه عمرانی کشور قابل قیاس با بودجه اجرایی نیست.
بودجه عمرانی کشور بسیار کمتر از بودجه اجرایی است در حالی که باید معکوس باشد. خب پس با استخدام زیادتر این مشکل فزاینده مرتب تکرار خواهد شد. حل مسأله اشتغال به توسعه فرایندهای کسب و کار، سرمایهگذاریهای گسترده، تولید گسترده در کشور، به راه افتادن چرخهای تولیدات اساسی و زیربنایی و بالطبع آن تولیدات زیربنایی گسترده بازمیگردد؛ اینگونه است که اشتغال واقعی ایجاد میشود و جامعه میتواند به سمت آرامش پیش برود بنابراین اصلاً بحث استخدام به نظر من کاملاً فرعی است و فشارهایی هم که امروز برای استخدام به دولت میآید اگر نگوییم سیاسی است و بخواهیم خوشبینانه نگاه کنیم فشارهایی است که از روی نگاههای هیجانی و احساسی وارد میشود. درست است در بعضی جاها نیاز به نیرو هست و دولت هم به حد ضرورت باید نیرو به استخدام بگیرد اما به حدی نیروی سربار و اضافی دارد که یکی از ابرچالشهای کشور به نظر من همین است که درصد بسیار بالایی از بودجه دولت صرف امور اجرایی و حقوق و دستمزد میشود.
* یعنی نهادهایی که شاید بسیاری از آنها اضافی باشند؟
** بله. شما الان هر وزارتخانهای را نگاه کنید و با هر وزیری صحبت کنید و هر دستگاهی را ببینید تعداد بسیار زیادی نیروی اضافه دارد که از قبل برای او تامین شده است. در حالی که دولت با یک دوم این نیروها میتواند کارش را به خوبی انجام دهد. حالا به هر دلیلی نیروها اضافه شدند و کاری هم نمیشود کرد. دولت که نمی تواند این نیروها را از سر خود باز کند اما نباید این چالش را بیشتر کنیم که این مشکل بزرگ مرتباً تکرار شود. البته گفتم تنها در مواقع بسیار ضروری که خیلی نیاز است و بحث تخصص و بحث ضرورتهاست که جای آن هم مشخص است.
* نسبت به کابینه اقتصادی دولت دوازدهم انتقاداتی مطرح شده است. به نظر شما چقدر این بخش میتواند موفق عمل کند؟
** یکی از مسایلی که همه صاحبنظران در بخش اقتصادی از همان سال 92 تاکید میکردند دو مسأله بود؛ یکی کارآمدی و توانمندی و دوم انسجام دستگاههای اقتصادی دولتی کشور انسجام، فوقالعاده مهم است. چرا که اقتصاد بسیار حساس هست، یک کلمه، گفته و رفتار جزئی غلط میتواند کلی به سایر روندها آسیب وارد کند. انسجام بین مدیران و دستگاهها که همافزا و در یک راستا عمل کنند فوقالعاده مهم است.
اما در دولت یازدهم متأسفانه این انسجام آنطور که باید و شاید وجود نداشت و اختلافاتی بود که گاهی شاید به سطح رسانهها هم کشیده شد. این دوره باز تاکید زیادی بر ایجاد چنین انسجامی بود و سعی هم شده است که این اتفاق بیفتد، حالا امیدواریم که چون ابتدای کار هستیم، در عمل هم این انسجام نشان داده شود و همافزایی رخ دهد که کارها بهتر پیش برود. دستگاه اقتصادی دولت قطعاً نه تنها میتوانند موثر باشند بلکه مسؤولیت این کار را البته در محدوده اختیارات دولت بر عهده دارند. پس آنها باید این کارها را انجام دهند و فضای کسب و کار را توسعه دهند و در حل مشکلات و حتی ابرچالشها اقدام کنند. البته من این مساله را اضافه کنم که مسایل کشور چه اقتصادی و سیاست و چه فرهنگی، مسایل ملی است و همه دستگاهها باید ایفای نقش کنند و اینطور نیست که فقط از دولت توقع داشته باشند.
قانون اساسی و دیگر قوانین، حوزه اختیارات هر دستگاهی را مشخص کرده است. نمیتوان همه توپ ها را در میدان یک دستگاه و دولت انداخت و سایر قوا و دستگاهها خود را مبرا بدانند در حالی که ما میدانیم دستگاههای خارج از دولت هستند که در اقتصاد نقش بسیاری دارند و آنها هم باید پاسخگو باشند و مسؤولیت خود را در این زمینه بپذیرند و به دولت کمک کنند و به گونهای عمل کنند که مسایل و مشکلات ملی ما کاهش پیدا کند.
* شما سرمایهگذاری در بخش اقتصاد را ضروری میدانید و بسیاری از کارشناسان هم معتقدند که باید شرایط برای فعالیت بخش خصوصی فراهم شود اما این مساله در چه صورتی میتواند انجام شود درحالی که رییسجمهور از فعالیت برخی ارگانهای غیرمرتبط در در بخش اقتصادی گلهمند است؟
** اینها همه یک جریان درهم تنیده است که اگر در راستای یک جریان هدفمند و سیستماتیک نباشد حتماً مشکلات جدی ایجاد میکند. بخش اقتصاد به خصوص در جذب سرمایه فوقالعاده حساس و ظریف است. سرمایه جایی میرود که اطمینان و امنیت باشد.
به محض اینکه حتی یک حرکت جزئی اتفاق بیفتد که سرمایهگذار احساس کند سرمایهاش به خطر میافتد یا حتی سود مطمئن را نمیتواند کسب کند طبیعتا از بازی خارج میشود و به سراغ بازارهای دیگر میرود بنابراین نقش دستگاههای انتظامی و امنیتی ما فوقالعاده مهم است که چگونه رفتار کنند. اگر یک جریان امنیتی و انتظامی به گونهای عمل کند که سرمایهگذار احساس خطر کند، حتی بوی خطر بشنود، نمیآید. چون سرمایه میخواهد یک جا باشد که خودش را بازیافت کند و بتواند به یک سود حداقلی برسد. پس اگر احساس کند که احتمال هدر رفتن سرمایهاش وجود دارد اصلاً سرمایهگذاری نمیکند بنابراین اینگونه نیست که ما مرتب به دولت بگوییم که بازار کسب و کار را رونق ببخش، بلکه به دستگاههای امنیتی، انتظامی هم باید بگوییم که آنها در این زمینه ایفای نقش کنند. به دستگاه قضایی هم باید همین را بگوییم. دستگاه قضایی اگر در رفتارهای خود، در جذب و جلب افراد و نگاهش به جریان سرمایه نگاه واقع بینانه نداشته باشد و خدایی نکرده تبعیض آمیز عمل کند و یک جا عدهای را محکم زیر سوال ببرد و برای عده دیگر فضای امن ایجاد کند، خب بازار سرمایه به خطر میافتد. قوه مقننه هم باید در این راستا کاملاً منطقی و عاقلانه عمل کند.
همه باید به گونهای عمل کنند که یک فضای امن، منطقی و سازنده برای سرمایهگذاری فراهم شود که به اصطلاح سرمایهگذاران احساس کنند که میتوانند در این بازار کار کنند. ما بسیاری از افراد ایرانی را داریم که دلسوز ایران هستند و میخواهند در داخل ایران کار کنند اما آن اطمینان لازم را گاهی کسب نمیکنند و وقتی اطمینانی را کسب نمیکنند طبیعی است که وارد این بازی نمیشوند. باید همه دستگاهها، مقامات و جریانات دست به دست هم دهند که این اطمینان و امنیت را واقع بینانه فراهم کنند که سرمایهدار اعتماد کند و بازار کسب و کار رونق و این ابرچالش هایی که در کشور با آنها مواجهیم به تدریج کاهش پیدا کند و گشایشهای موثری در کار مردم به وجود بیاید.
* این اتحاد و یکی بودن به نظر شما بین دستگاههای مختلف ما وجود دارد؟
** متاسفانه در بسیاری از جاها این اتحاد و یکی بودن وجود ندارد. البته بعضی جاها وجود دارد ولی هم جا نه.
* بین نهادهای اصلی وجود دارد؟
** به هر حال این چالشها در کشور ما وجود دارد. یکی از مشکلات ما این است که آن هماهنگیها و همافزاییها وجود ندارد و متاسفانه گاهی شرایط طوریست که افراطیون خیلی میتوانند میدان داری کنند. مثلا برجام یک جریان کاملاً ملی است و همه مقامات کشور به سهم و متناسب با شان و جایگاه خودشان برجام را مدیریت کردند و بالاخره دستاوردی حاصل شد. اما بعد از برجام جریانهای تندرو چقدر بر سر این برجام کوبیدند و روی مسأله ملی که دستاورد ملی هم بود چالش سازی کردند، دولت را زیر سوال بردند، ذهن مردم را مغشوش و مشوش و سعی کردند در جامعه نسبت به این دستاورد القای ناامیدی کنند. این کار خیلی خطرناکی است که در کشور به راه میافتد که سر منافع ملی اینطور چالشهای مخرب اتفاق میافتد. متاسفانه ما در کشورمان هنوز نتوانستیم یک سامان سیاسی سازنده درست کنیم که بدانیم ساحت و جایگاه رقابتها کجاست و ساحت رفاقتها کجاست. امروز ساحت رفاقتهای ما در بسیاری از موارد تبدیل به ساحت رقابتها شده است.
در ضمن در بخش رقابتها هم سامانه سازنده نیست؛ چون رقابت هم حد و ادبیاتی دارد. رقابت اگر تبدیل به تخریب شود و طوری باشد که جلوی پیشرفت گرفته شود دیگر رقابت نیست. یک نوع تخریب وحشتناک سرمایههای ملی و انسانی خواهد بود. رقابت باید به گونهای باشد که محصول آن همافزایی و پیشرفت باشد اما در این زمینه کارهای کمی صورت گرفته و متأسفانه جریان های افراطی به دلایل عدیده فعال هستند، حاشیه امنی دارند و بسیار میدانداری میکنند و خطرناکترین مساله هم همین است که در هر کشور جریانهای افراطی بتوانند میدانداری کنند. همه جناحها، گروهها و همه مقامات و شخصیتها باید به گونهای عمل کنند که افراط در کشور به حاشیه برود.
افراط را شما در هیچ کشوری نمیتوانید حذف کنید، در هر کشور آدمها و افکار مختلفی حضور دارند، امروزه در دموکراتترین کشورها جریانات راست افراطی را داریم اما حداقلی هستند. صدای آنها خیلی کم است و نمیتوانند در صحنه میدانداری کنند.
* چرا به تعبیر شما این مساله در جامعه ما برعکس است؟
** در کشور ما شرایط به گونهایست که این جریانها به راحتی میتوانند میدانداری کنند که بسیار خطرناک است. خب همه باید به این اعتقاد برسند که افراط سم مهلک برای کل کشور و نظام و جامعه است و اگر به این اعتقاد برسند، طبعاً رفتارهایشان را تغییر خواهند داد و بهگونهای عمل میکنند که صدای افراط حداقلی و در حد خودش باشد یعنی افراطیون یک جریان حداقلی هستند و اکثریت مردم هم آنها را قبول ندارند اما به خاطر میدانی که در اختیار آنها گذاشته میشود به گونهای عمل میکنند که با صدای بلند مشکلات جدی را برای جامعه ایجاد میکنند. پس اگر حداقلی شوند و در حد خودشان کارشان را انجام دهند، اشکالی هم ندارد اما مشکل این است که این گروهها حتی گاهی صحنه را به اشکال مختلف مدیریت هم میکنند.
* این میدان دادن به گروههای مختلف چه دلایلی دارد؟
** به عوامل مختلفی بازمیگردد. من فکر میکنم برمیگردد به این که ما هنوز بعد از چهل سال نتوانستیم یک سامانه سیاسی کارآمد، منطقی و عقلایی را در کشور و در حوزه رقابتها به وجود بیاوریم. بازمیگردد به اینکه هنوز جناحهای ما، جریانات کشور، مقامات و مسوولان و دستگاههای کشور، نتوانستند وارد یک فرایند سازنده همدلی و انسجام ملی شوند. نتوانستند سطح منافع ملی را دقیقاً ترسیم کنند، نتوانستند پایداری، تداوم و مقاومت بر این منافع ملی را هم در بین خودشان هم در بین جناحهای سیاسی کشور فرهنگسازی کنند.
گاهی ما منافع ملی هم تعریف میکنیم. مثلاً چشمانداز 20 ساله یک کار بسیار بزرگی بود که در دو سال آخر دولت اصلاحات اتفاق افتاد اما چون جاهایی از آن میلنگید دولت بعدی که آمد گفت اصلاً من این کار را قبول ندارم. اینکه دولتی برنامه 5 ساله را قبول نداشته باشد و آن را تخطئه کند به نظر من وحشتناکترین اقدامی بود که میتوانست در یک کشوری بیفتد. چند سال تمام دستگاهها و بدنه کارشناسی یک کشور درگیر هستند و در بُعد منافع ملی یک چشمانداز اساسی و سند چند ساله را ترسیم میکنند اما یک جریانی میآید و به راحتی به خودش اجازه میدهد بگوید من آن را قبول ندارم و عمل هم نمیکند. این مساله، آنومی سیاسی را در کشور نشان میدهد.
اینکه من میگویم ما هنوز نتوانستهایم به آن سامانه منطقی و کارآمد سیاسی در بخش رقابتها برسیم به خاطر همین نکات است. به هر حال باید همه به این نتیجه برسند و فرهنگسازی شود. دستگاههای مختلف، قوای سهگانه در این زمینه به این نتیجه برسند و احساس کنند که بحث منافع ملی را باید از بحث رقابتهای سیاسی، رقابتهای باندی و جناحی خارج کنند؛ محکم بر سر آن بایستند و به هیچ وجه هم اجازه ندهند شخصی یا جریانی بخواهد آن را وارد چالشهای سیاسی کند.
* یک سوال هم در رابطه با دوران مسوولیت شما بپرسیم. در ایام انتخابات همواره بحث تخلفهای انتخاباتی مطرح است و نگرانی ایجاد میکند. چه سازوکاری باید در مرحله اجرایی به کار گرفته شود که این تخلفات در حداقل قرار بگیرند؟
** دلایل مختلفی برای بروز این تخلفات وجود دارد و اولین دلیل این است که سازوکارهای اجرایی انتخابات ما خیلی سنتی و عقبمانده است. به سازوکارهای اجرایی افغانستان و عراق هم نگاه کنید بسیار پیشرفتهتر از سازوکار اجرایی ماست. نظام انتخاباتی ما هنوز ماشینی نشده است و سازوکارهای ما سازوکارهای چند دهه قبل است. در هیچ جای دنیا نداریم که زمان ثبت نام برای شرکت در انتخابات و زمان اخذ رای، در یک زمان و در یک مکان باشد.
در همه جا این تعریف شده است که به فاصله یک ماه یا دو ماه قبل افراد برای رأی دادن ثبت نام میکنند. بعد این افراد برگه انتخاباتی میگیرند و برای آنها هم مشخص میشود که کجا بروند رای دهند. یک یا دو هفته بعد که روز اخذ رأی است آنها به صندوق مربوطه میروند و رأی خود را به صندوق میاندازند. خود این کار جلوی بسیاری از تخلفهای احتمالی را میگیرد. مثل رأی دادن دوباره و شناسنامه تقلبی احتمالی و همه تخلفاتی که یا در شایعه گفته میشود یا بعضاً ممکن است واقعیت داشته باشد. اما این روند هنوز در کشور ما اتفاق نیفتاده است.
یا مثلاً تنظیم تعداد حوزههای انتخاباتی متناسب با جمعیت که شما می بینید در یک انتخابات که مردم حضور پرشور پیدا میکنند بعضی از صندوق ها به حدی ازدحام دارد که مردم ساعتها در صف میایستند و زمان انتخابات هم تمدید میشود درحالی که اگر از قبل سامان داده شود این مشکلات پیش نمی آید. در برخی از حوزهها میبینیم که درصد بالایی از مردم حضور پیدا میکنند و حدود این جمعیت را میتوانند پیشبینی کنند و در نتیجه تعداد صندوقها را به همان نسبت اضافه و توزیع میکنند. بنابراین هر نفر نیم ساعت در صندوق معطل میشود نه اینکه چندین هزار نفر مراجعه کنند و ساعتها مجبور شوند در صف بمانند؛ اینها مسایلی است که خیلی راحت میشود با ساماندهی قبلی حل و فصل کرد بنابراین یک بخش برمیگردد به سازوکارهای اجرایی که وجود دارد و بسیار کلیشهای است.
* چرا این سازوکارها به روز نشدهاند؟
** این برمیگردد به اختلاف نظری که شورای نگهبان دارد. شورای نگهبان به شدت راجع به ماشینی شدن انتخابات سوال دارد و تا این لحظه قبول نکرده است یعنی حتی در زمان آقای احمدینژاد که از نظر فکری و سیاسی همفکریهایی وجود داشت هم، چنین اتفاقی نیفتاد و شورای نگهبان همچنان نسب به این موضوع مقاومت دارد.
موضوع مهم دیگر در چالشهای انتخاباتی ما برمیگردد به نحوه نظارت استصوابی که وجود دارد و آن هم داستان مفصلی است. در انتخابات میبینید نامزدهای مدنظر یک جناح به شکل بسیار گستردهای رد صلاحیت میشوند که خیلی روشن و مشخص است و بارها اتفاق افتاده است و تبعات این داستان بسیار است. نیروهای بسیار شایستهای امکان حضور در عرصه پیدا نمیکنند، به تبع آن کسانی امکان حضور پیدا میکنند که شایستگی آن جایگاه را ندارند. در نتیجه میبینید که چه اتفاقاتی ممکن است در عرصه یکی از قوای کشور و حتی در عرصه رقابتهای سیاسی کشور بیفتد. این هم یک موضوع بسیار مهم است که نگاهی که بر نظارت استصوابی حاکم است چه حوادثی را بر مدیریت کشور رقم میزند. این هم یکی دیگر از مشکلات است. مشکل دیگر برمیگردد به تبعیضها و رانتهای ناروایی که در بخش سیاسی و تبلیغاتی داریم. نوعاً رانتها و تبعیضها بیشتر در اقتصاد برای مردم برجسته است در حالی که ما متاسفانه رانتهای سیاسی و تبلیغاتی هم در کشور کم نداریم.
رانت سیاسی این است که همه چیز برای یک جریان سیاسی فراهم و مهیا است و راحت میتواند رقابت کند، حرف بزند و از منابع استفاده کند اما یک جریان سیاسی است که در میدان مین حرکت میکند، هرجا که می خواهد پایش را بگذارد، باید دقت کند که پایش روی مین نرود و برای این جریان ورود به رقابت به حدی تنگ و محدود و سخت است که خارج از تصور است. در بخش تبلیغاتی هم همینطور است. صدا و سیما باید کاملاً بیطرف و فراجناحی باشد، درحالی که افراد و جریانات یک جناح در آن حضور مستمر و پی در پی دارند اما از جناح دیگر هیچ خبری نیست یا به شکل بسیار انگشتشمار است. صدا و سیما رسانهایست که از بیتالمال ارتزاق میکند و فراگیر است هیچ رقیبی هم ندارد، نه به این معنی که کسی نمیتواند رقابت کند، بلکه امکان قانونی رقابت برای او وجود ندارد، خب اگر جریانی دائم از چنین رسانهای استفاده کند، یک رانت بسیار عظیم تبلیغاتی برای آن جریان است و در مقابل جریانی قرار دارد که از چنین امکانی بهرهمند نیست.
* چه بسترهایی باعث شده رانتهای سیاسی در کشور شکل بگیرد؟
** به دلیل آن آنومی سیاسی که در کشور وجود دارد. البته کشور ما در بخش هایی پیشرفتهای بزرگی داشته و شگفتآور هم بوده است که از دستاورد انقلاب است اما متأسفانه در بخشهایی عقب ماندیم و همچنان با چالشهای جدی مواجهیم. بخشهایی در کشور ما هستند که متاسفانه منافع آنها در عدم شفافیت و رانتهای گسترده است، منافع آنها در این است که به قواعد پایبند نباشند مانند همان جریانهای افراطی که میدانداری هم میکنند و قدرت و پشتوانههای فکری در جامعه دارند که به محض اینکه حرکت سازندهای بخواهد در حل این چالشهای سیاسی رخ دهد با سر و صدا و دست اندازهایی که ایجاد میکنند مانع میشوند و اجازه نمیدهند که این اتفاقات بیفتد چون میدانند که منافع آنها به خطر میافتد لذا تلاش وافر میکنند که جلوی آن را بگیرند و این جریان هم متاسفانه تداوم پیدا کرده است. البته به هر حال روند جامعه هم به نظر من به گونهایست که به تدریج آنها را پس زده و پس میزند و بالاخره آسیبهای آن هم به کشور ما بسیار خواهد رسید.
* شما در جایی دیگر گفتهاید جریان اصلاحات متکی به فرد نیست اما این انتقاد به اصلاح طلبان وارد میشود که اگر حمایت بزرگان خود را نداشته باشند، توانایی جلب اعتماد مردم را نخواهند داشت. پاسخ شما به این انتقاد چیست؟
** شما اصلاحات را همیشه از دو منظر درنظر بگیرید، یکی از منظر عوامل تشکیلاتی جریانهای داخلی اصلاحات و دیگری هم از منظر یک جریان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی در جامعه. وقتی گفته میشود اصلاحات، بیشتر منظر دوم مدنظر است. این جریان به طور طبیعی یک رهبری پیدا کرده است که آقای خاتمی است یعنی این جریان تشکیلات و سازماندهی نداشته که در درون خود یک شخصی را به عنوان رییس یا رهبر تعیین کند بلکه یک فرایند تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است و طی این فرایند بالاخره یک شخصیتی جلوه کرده است یا به یک معنی موسس گفتمان جدید اصلاحات بوده و این شخص به عنوان رهبر اصلاحات شناخته شده است و همه آن را قبول دارند. پس وقتی میگوییم آقای خاتمی رهبر اصلاحات است به این معناست. آنجایی که گفته میشود اصلاحات متکی به فرد نیست به خاطر جوهر اصلاحات، حقیقت و روند اصلاحات است. چون اصلاحات یک جریان مقطعی و فصلی نیست.
اصلاحات یک جریان تاریخی است که در دوران معاصر شکل گرفته است و هر روز به شکلی ظهور و بروز میکند، روزآمد میشود و گفتمانهای مناسب پیدا میکند. اینکه میگوییم آقای خاتمی موسس این گفتمان است، یعنی موسس گفتمانی است که روزآمد شده و به این معنا نیست که آقای خاتمی مؤسس اصلاحات باشد؛ بلکه این گفتمان جدید را ایشان مطرح و دنبال کردند و جامعه هم پذیرفت اما جنس اصلاحات، جریانی است که اساسا مبتنی بر خرد جمعی، کار جمعی و گفتوگوست یعنی خرد و تعامل و شنیدن حرف دیگری جزو روندهای آن است بنابراین این جریان نمیتواند متکی به یک فرد باشد بلکه متکی به جمع و خرد جمعی است.
حالا در این فرایند خرد جمعی کسانی که عمل میکنند و از خودشان کنش نشان میدهند اگر به این نظر برسند که یک نفر را آن هم کاملاً اختیاری و آگاهانه به عنوان محور قرار دهند، یک امر کاملاً درست و صحیح است و اگر غیر از این بود اصلاً هیچ روندی نمیتوانست شکل بگیرد. کسانی که اصلاحات را متکی به فرد میدانند، در واقع مغالطهای را انجام میدهند و مغالطه آنها هم این است که گویا بقیه در جریان اصلاحات هیچ کاره هستند و فقط یک نفر است که تصمیم میگیرد و حرف میزند و بقیه هم هیچ کاری نمیکنند. اگر دقت کنید حتی خود آقای خاتمی هم به هیچ وجه نظری را از خودش تحمیل نکرده و ایشان همواره بر اساس تعامل و گفتوگو و خردجمعی عمل کرده است بنابراین به نظر من به طور واقعی میتوانیم بگوییم آقای خاتمی هم رهبر اصلاحات است و هم اصلاحات به هیچ وجه متکی به فرد نیست.
* این خرد جمعی در قالب مثلا شورای عالی اصلاحطلبان بروز و ظهور میکند، شما قائل به این هستید که گروهی در کنار آقای خاتمی هدایت جریان اصلاحات را به عهده دارد؟
** اینطور نیست که بشود رهبر یک جریان را تراشید و ساخت، بلکه رهبر از دل یک جریانی در منظر دوم به وجود میآید. کسی نیامده است آقای خاتمی را به عنوان رهبر اصلاحات انتخاب کند بلکه آقای خاتمی از دل این جریان اصلاحی بیرون آمده و به طور طبیعی رهبر جریان اصلاحات شده است. به همین دلیل است کسانی که تلاش میکنند برای این جریان بدیلسازی، رهبرسازی یا موازیسازی کنند به هیچ وجه موفق نمیشوند. زیرا اشتباه بزرگ آنها این است که فکر میکنند مطرح کردن یک نفر به عنوان رهبری یک جریان، شدنی است، اما این کار باید طی یک فرآیند و در طول زمان به طور طبیعی شکل بگیرد که مردم باور کنند یک نفر از اقتداری برخوردار است و به او اعتماد کنند و به طور قوی طرفدار او شوند.
اما همانطور که اشاره کردم ماهیت اصلاحات ماهیتی است که به هیچ وجه نمیتواند مبتنی بر یک نفر باشد یعنی تکگویی و عملکرد تک نفره نقطه مقابل اصلاحات است. اصلاحات مبتنی بر گفتوگو و مبتنی بر خرد جمعی است، مبتنی بر کار و مشارکت جمعی است که اعمال و رفتار آن هم برآمده از این رفتار و خرد و مشارکت جمعی است.
* اخیرا بحث برخی محدودیتهای اخیر که در رسانه ها مطرح شد، به صحن مجلس و تذکر نمایندگان و رییسجمهور هم کشیده است. به نظر شما چرا چنین معضلی به وجود آمده است؟
** به نظرم برخی کسانی که مخالف آقای خاتمی هستند، یک نگاه بسیار سطحی و کلیشهای به مسایل دارند اگر یک مقدار به خود میآمدند و یک مقدار از گذشته و رفتار خودشان تجربه کسب میکردند به هیچ وجه رفتار خود را تکرار نمیکردند.
عدهای فکر میکنند با محدودسازی و ایجاد مضیقه میتوانند یک نفر را مهار کنند و او را در میان افکار عمومی منزوی کنند در حالی که شما میبینید که آقای خاتمی و امثال ایشان هرچقدر بیشتر تحت فشار قرار گرفتند و برای آنها محدودیت اعمال شده، به همان نسبت محوبیتشان بالا رفته است. این یک عملکرد کاملاً ناشیانه است که عدهای انجام میدهند. شما ببینید مثلاً آقای خاتمی و بعضی بزرگان دیگری که در جریان اصلاحات بودند را تحت فشارهایی قرار دادند و دروغها و تهمتهایی طی همین دو دهه متوجه آقای خاتمی شده است از قبیل اینکه گفتند ایشان از شاه عربستان یک میلیارد دلار پول گرفته است. رسماً دروغهای بسیار زشت و وحشتناک متوجه ایشان کردند اما چون مردم او را میشناسند باعث شده این تهمتها، فشارها و عملیات روانی به عکس خود تبدیل شود و محبوبیت ایشان بالا رود؛ در حدی که با یک تَکرار میکنم جامعه به سمت خاصی میرود و این به خاطر اعتماد عمیقی است که بسیاری مردم دارند.
بنابراین این دسته افراد مخالف ایشان باید راه عقلانیت را پیشه کنند. در مخالفت با یک نفر و یک جریان باید قواعدی رعایت شود، باید انصاف و مروّت باشد و منطق و عقلانیتی بر این رفتار حاکم باشد که بتواند حتی اثربخش هم باشد. بالاخره قواعد رقابت، قواعد تعریف شدهای است که باعث میشود کسانی که از آن عبور میکنند به ضرر خودشان تمام میشود.
http://www.mardomsalari.net/4463/page/8/26367
ش.د9603198