(روزنامه جوان ـ 1396/08/20 ـ شماره 5234 ـ صفحه 5)
فشارهاي ديپلماتيك و همچنين اقتصادي در برابر موفقيتهاي ايران در عرصه منطقه به شدت رو به افزايش است. موفقيتهاي ايران در سوريه و عراق در عقب راندن داعش سبب شده است برخي قدرتهاي عربي و همچنين رژيمصهيونيستي از تسلط ايران و قدرتهاي همراه ايران در منطقه بيمناك شوند. شايد بتوان تمام اتفاقات چند روز گذشته در منطقه خاورميانه و بهخصوص تهديدات عربستان عليه ايران و حزبالله لبنان را در قالب چنين اتفاقي تحليل كرد.
كشورهاي عربي منطقه كه از تحميل اراده خود عليه دولت مردمي يمن در شرايط يك محاصره اقتصادي تمامعيار عاجز هستند، حالا در فكر مقابله با قدرتي هستند كه توانسته است، گروهي همچون داعش را از منطقه عقب براند. اگرچه بعيد به نظر ميرسد عربستان سعودي در فكر چنين حماقتي باشد و موجوديت خود را در تقابل مستقيم نظامي با ايران به خطر بيندازد، اما سؤالي كه به ذهن هر ناظر آگاهي رسوخ ميكند، اين است كه چرا غرب و محور صهیونیستی- سعودی در چنين موقعيتي قرار گرفتهاند، چرا در شرايطي كه ايران در اوج قدرت خود در منطقه قرار دارد، بحث تقابل رو در رو با ايران را مطرح كردهاند.
عراق؛ اولين خاكريز فرو ريخته
واقعيت آن است كه امريكا پس از فروپاشي جنگ سرد همواره در اين اميد بوده است كه بتواند هژموني خود را در سطح جهاني بر تمام دنيا حاكم كند. جلوه اصلي اين حاكميت تسلط بر منطقه غرب آسیا و همچنين منابع نفتي آن بوده است. امريكاييها براساس راهبرد اساسي به دنبال اين هستند كه اين منطقه همواره در راستاي منافع آنها قدم بردارد.
با پيروزي انقلاب اسلامي كه مصادف با دهه آخر جنگ سرد بوده است، امريكاييها همواره با قدرت انقلاب اسلامي و نقش آن در تهييج ملتهاي منطقه عليه ظلم امريكا و همچنين رژيمصهيونيستي دست به گريبان بودهاند. ظهور انقلاب اسلامي سبب شد گروههاي مبارزي همچون حزبالله لبنان پا به عرصه وجود بگذارند و به تدريج به مانعي اصلي در مقابل رشد قدرت رژيمصهيونيستي تبديل شوند.
در نقطه مقابل، امريكا در قالب موازنه منفي به دنبال اين بود كه با تثبيت قدرت رژيم صدام حسين برتري ايران در سطح منطقه را مهار كند. اين سياست در دهه 90 ميلادي نيز دنبال شد، اما با اتفاقات روي داده در 11سپتامبر سال 2001 امريكاييها به دنبال صفآرايي در منطقه بودهاند.
پس از حمله امريكاييها به عراق اميدواريها براي تثبیت قدرت امريكاييها بر منطقه خاورميانه اوج گرفت، اما اتفاقات بعد از آن سبب شد اين اميدها از بين برود. اتفاقات پس از آن نشان داد عملاً اين ايران است كه نظم منطقهاي مورد نظر خود را که در راستای صلح و ثبات ملتهای منطقه است، تحميل كرده است.
اين دومينو در ابتدا از عراق شروع شد، امريكاييها اميدوار بودند بتوانند با دولتي سكولار در عراق يك برج آزادي در منطقه ايجاد كنند، اما رويدادهاي بعدي نشان داد چنين مسئلهاي تنها يك سراب بيش نبوده است. اتفاقات بعدي نشان داد مردم عراق به دنبال استقرار يك دولت مردمي و ديني در اين كشور هستند و ميانهاي با احزاب سكولار ندارند.
اتفاقي كه دقيقاً برخلاف اميال امريكاييها به وقوع پیوست. اوضاع بهگونهاي پيش رفت كه بسياري از مطبوعات امريكايي به اين نكته اشاره كردهاند که عملاً ايران است كه توانسته عراق را تحت كنترل خود دربياورد، حتي در اين ميان امريكاييها به ايجاد آشوب و همچنين گسترش گروه داعش در عراق نيز كمك كردند، اما در نهايت فتواي مرجعيت بود كه توانست كشور عراق را براي مقابله با نيروهاي داعشي به حركت درآورد.
سوريه هم پيروزي ايران را ثابت كرد
پس از ناكامي در عراق، بحث سوريه و ايجاد اغتشاش در اين كشور و همچنين قطع ارتباط مقاومت با ايران از جمله مواردي بود كه در دستور كار غرب و محور عربي- امريكايي قرار گرفت.
واقعيت اين بود كه سوريه در سالهاي متوالي از سویي همچون خاكريزي گسترده در مقابل تجاوزات صهيونيستها پايداري كرده است تا مانع گسترش خطر اسرائيل شود و از سوي ديگر، مسيري امن و كانالي مطمئن براي حمايت و پشتيباني از حزبالله لبنان و حماس و جهاد و ساير گروهاي فلسطيني بوده است، به همين دليل است كه سيدحسن نصرالله ميگويد: «اگر سوريه سقوط كند، مقاومت محاصره خواهد شد و اسرائيل به لبنان خواهد آمد و همه دستاوردهاي مقاومت از بين خواهد رفت. سوريه كمر مقاومت است و مقاومت نميتواند همينطور تماشاچي باشد و ببيند اين كمر شكسته ميشود.»
در كنار اين، اما مقاومت گسترده مردم سوريه باعث شد در هر دو كشور نقشههاي دشمنان شكست بخورد. در واقع هدف امريكا اين بود كه با بركناري دولت سوريه، ايران را تحت فشار قرار دهد و نظم منطقهاي مورد نظر خود را بر همه كشورها تحميل كند اما ورود مقاومت لبنان و نيروهاي مستشاري ايران به سوريه باعث شده است تروريستها اكنون از دو شهر حلب و رقه، عقب رانده شوند و امريكا مجبور به آمدن پاي ميز مذاكره شود، آن هم با قبول برخي شروطي كه جمهوري اسلامي براي اين مذاكرات تعيين كرده است. هماكنون نيز داعش از تمام مرزهاي سوريه و لبنان عقب رانده شده است و تنها چند روستا را در كنترل خود دارد.
گروههاي جديد مقاومت از راه ميرسند
در كنار اين تحولات، كنشگران جديدي در عرصه منطقه در حال به وجود آمدن هستند. شايد تا پيش از اين، امريكا قدرتپيشبيني اين مسئله را نداشت. نيروهاي حشدالشعبي در عراق، شكلگيري جبههاي موسوم به مدافعان حرم از بسياري از كشورهاي منطقه براي دفاع از سوريه و افزايش قدرت و پايگاه اجتماعي انصارالله يمن، نشانههاي واضحي از شكلگيري اين كنشگران جديد منطقه هستند؛ كنشگراني كه مدل عمل سياسي آنان به الگوي مبارزاتي و عمل سياسي انقلاب اسلامي شباهتهاي زيادي دارد و حتي ميتوان آنها را مولود انقلاب اسلامي دانست.
تا پيش از بيداري اسلامي، حزبالله لبنان و گروههاي فلسطيني با پيروزيهاي خود در برابر اسرائيل، منطق جمهوري اسلامي در منطقه را كه همانا حمايت از امنيت منطقهاي بود، بر اسرائيل تحميل ميكردند. تحولات سالهاي اخير، بازيگران جديدي را نيز به اين عرصه وارد كرده است كه كشورهاي غربي بهشدت از آنها هراس دارند. گزارشهاي محرمانه حاكي از آن است كه اسرائيل و عربستان همكاريهاي تنگاتنگ اطلاعاتي براي مقابله با حزبالله، انصارالله و حشدالشعبي دارند.
براساس اطلاعاتي كه در نشريات غربي منتشر شده است، عوامل سرويس اطلاعاتي سعودي (GPI)كه مسئول همكاري اطلاعاتي با «موساد» و «امان (سازمان اطلاعاتی ارتش رژیم صهیونیستی)» هستند، هماكنون در بهترين شرايط خود قرار دارند. هرگز چنين همكاري فعالي بين دو رژيم در زمينه «تجزيه و تحليل اطلاعات»، «اطلاعات انساني» و «رهگيري تكنولوژيكي» در ارتباط با ايران و جنبشهايي همانند حزبالله، انصارالله و يگانهاي «حشدالشعبي» وجود نداشته است. همكاري بدون محدوديت بين رياض و تلآويو، محركي براي سرويسهاي اطلاعاتي ساير كشورهاي عربي جهت ايجاد و توسعه ارتباط با اسرائيل است.
آخرين حربه در مقابل ايران
با چنين شرايطي ميتوان گفت عملاً چيزي در اختيار كشورهاي عربي و همچنين امريكا براي مقابله با ايران باقي نمانده و تمام اقداماتي كه پيش از اين براي مقابله با ايران انجام شده بود، نتيجه معكوس داده است.
شايد بهترين نشانه در همين باره گزارشي باشد كه شبكه خبري سي.ان.ان منتشر كرده است. اين نشريه با اشاره به تهديدات عربستان سعودي در خصوص ايران به صراحت مينويسد: هرچه امريكا و متحدانش بيشتر تلاش كردند ايران را منزوي، مهار و اين اقتصاد نفتي و 80 ميليون نفري را تحريم كنند، قدرت و نفوذ ايران نه تنها در ميان كشورهاي عربي بلكه در سراسر خاورميانه گسترش يافت. ايران اكنون حتي با تركيه و روسيه نيز روابط نزديكي برقرار كرده است.
در همين گزارش خبرگزاري سي.ان.ان به نقل از يك استاد دانشگاه بيروت مينويسد: از زمان كوروش كبير ايرانيها يك قدرت منطقهاي بودهاند. آنها ميدانند چگونه حكومتشان را اداره كنند، در مقابل كشورهاي عربستان و ديگر كشورهاي خليجفارس كه آماتور هستند و اكنون در لبنان دارند هركاري ميكنند تا نشان دهند آدمهاي سرسختي هستند، اين يك تلاش بيهوده است.
با چنين مقايسهاي ميتوان به اين نكته رسيد كه كشورهاي عربي حاشیه جنوبی خلیج فارس و غربي در حال تدارک آخرين حربه خود براي عقبراندن ايران از خاورميانه هستند. ميتوان به اين نكته ايمان داشت كه نظم منطقه چنان تقويت شده است که هيچكس نخواهد توانست آن را بر هم زند.
ش.د9603292