(روزنامه كيهان - 1396/07/29 - شماره 21751 - صفحه 2)
چهار سال مذاکره و سپس مراوده آشکار و پنهان، ما را در بزنگاه استثنایی و بینظیر کنونی قرار داده و قطعا بعد از این روزهایی خطیرتر و مهمتر در پیش خواهیم داشت و بسته به اینکه تجربیات تلخ اندوخته شده در این 4 سال ، بکار گرفته شود یا نه، نتیجهای دربر دارنده عزت ملی یا خدای نکرده خلاف آن، برایمان رقم خواهد خورد.
ارزیابی صحیح از موقعیتی که در آن ایستادهایم و همچنین شناخت طراحی آینده دشمن و بخصوص منظومه فکری او و بالاخره طراحی و بکارگیری راهبردی ملی و مقاوم در برابر آن طراحی، دادههای بسیار مهمی است که بدون تسلط بر آنها، نمیتوان امید به رفتاری منطقی و معقول داشت. این چند گزاره مهم و کلیدی را به اختصار مرور کنیم.
1- موقعیتی که ما در آن قرار داریم، نقطهای تعیینکننده است، هم برای ما و هم برای دشمن. ما با دادن امتیازاتی نقد، وعدههای نسیه دریافت کردیم و به امید نقد شدن آنها، صبر کردیم. در سررسید وعدهها، دشمن دبه کرده و زیاده خواهی میکند. این خلاصهترین گزارش از وضعیت ماست. اندکی تشریح میتواند موضوع و موقعیت را روشنتر کند. در هر مذاکرهای، برگ برندههاست که حرف میزند. برگ برنده ما در گذشته، توان غنیسازی 20 درصد و بالاتر، حدود 20 هزار سانتریفیوژ فعال و بالاتر از همه، ارادهای راسخ برای ایستادگی و ادامه راه بود.
بدون هیچ توصیف و تشریحی درباره علل و چرایی ماجرا، آنچه واقع شده این است که ما برگ برندههایمان را در اولین مرحله، به حریف واگذار کردیم و در دشمن این امید را ایجاد کردیم که میتواند امتیاز بیشتری بگیرد بدون آنکه کمترین امتیازی بدهد! همین هم شد، آنها امتیازی ندادند، حتی آنچه بدان متعهد بودند و ما هم برگ برنده دیگری برای مقابله با زیادهخواهی رو نکردیم. اکنون بازنده ماجرای برجام مائیم و برنده آنها. تهدید آنها به خروج از برجام هم هیاهو و نمایش است برای اینکه بتوانند امتیاز بیشتری بگیرند و کاری کنند که ما از ترس مرگ خودکشی کنیم!
تصور ایجاد شکاف بین اروپا و آمریکا، به همان اندازه مضحک است که روزگاری توهم ایجاد شکاف در داخل حاکمیت آمریکا بود! آن حرفها را که یادتان هست!؟ شکاف بین کنگره و کاخ سفید! شکاف بین جمهوریخواهها و دموکراتها و مطایبات دیگری از این دست! حالا هم برخی معتقدند باید با اروپا مماشات کرد، قراردادهای جدید و اغواکنندهای منعقد کرد تا آنها را به ماندن در برجام تشویق کنیم! یعنی راهی را که یکبار با آمریکا رفتیم، حالا با اروپاییها از نو شروع کنیم! «توهم تضمین برجام با انعقاد قراردادهای تجاری» تنها و تنها زائیده افکاری است که کمترین شناختی از واقعیتهای سیاسی و میزان اهمیت کشوری به اسم جمهوری اسلامی در جهان ندارند و البته در اوج این بیخبری و بیشناختی، اصرار به نظریهپردازی هم دارند!
هرکس گمان کند میتواند با یکی دو قرارداد چند میلیارد دلاری و حتی چند ده میلیارد دلاری، غرب را به کاستن از فشارها بر نظام اسلامی و دست برداشتن از دشمنی حدود 40 ساله با ما متقاعد کند، نه ماهیت استکبار را شناخته و نه از ارزش و تاثیر جمهوری اسلامی خبر دارد! تصور این جماعت این است که با پول، میتوان عزت خرید، اقتدار کسب کرد، دل کسی را به دست آورد! فرجام این بازی از ابتدا مشخص است، بخصوص وقتی بدانیم آمریکاییها برای مقابله با ما، از پرداخت هر هزینهای دریغ نمیکنند و نوکران شیردهی چون عربستان هم برای آنها، خوشرقصی میکنند.
2- درباره طرح آینده دشمن هم میتوان به روشنی نقشه راه آنها را برانداز کرد. واقعیت این است که هیچ موضوعی در این حوزه مبهم نیست و از ابتدا هم نبوده و اگر کسی یا کسانی تدبیری نمیاندیشند و کاری نمیکنند، باید دید گیر کارشان کجاست و...
اصلیترین هدف دشمن در این مرحله، داخلیسازی منازعات و دوقطبیسازی بین مردم – مشخصا مردم و نه مسئولان- در موضوع تحریمهاست. سال 2012 آمریکاییها از «تحریمهای فلجکننده» رونمایی کردند و رسما اعلام کردند که هدف از اعمال و وضع این تحریم ها، تشدید فشارها بر مردم ایران است تا آنجا که بر حاکمان خود خروج کنند! اکنون پرده دیگری از آن سناریو در قالب تحریمهایی که در 9 آبان اجرایی میشود در پیش است. در داخل هم عدهای با بازکردن برخی منافذ و رخنهها، راه را برای دست یافتن دشمن به این آرزوی بزرگ هموار کردهاند! یکی از مهمترین اهداف آنها، تغییر ذائقه و سبک زندگی مردم به شیرینیهای مقطعی و آدامسی اهدا شده از غرب بود تا در بزنگاه تحریمها و از بین رفتن آن شیرینی مقطعی، صدای مردم را به اعتراض بلند کنند.
نگاهی به سیل واردات بیرویه و کاملا غیرضروری که ورود آنها جملگی در داخل کشور سازماندهی و اجرایی شده، گویای پیشبرد گام به گام این سناریو است. اگر در گذشته، دشمن مثلا قرارگاه خاتمالانبیا(ص) را تحریم میکرد، اگر همکاری در فلان بخش پتروشیمی یا نفت و گاز را تحریم میکرد، ممکن بود مردم به سادگی متوجه عوارض و عواقب آن نشوند و موج اجتماعی در کشور بوجود نیاید. اما اکنون با این سبک واردات، هر فرد ایرانی ممکن است رسما خود را متضرر وضع تحریمهای جدید ببیند! کافی است نگاهی به خیابانهای شهر بیندازید تا جولان خودروهای فرانسوی و غیر آن را ببینید، کافی است به یاد بیاورید که همین لحظه بیش از 7 هزار خودرو در گمرکات کشور، در آستانه ترخیص و ورود به کشور هستند!
حتما این خودروها خریدار دارد، ثبتنام شدهاند، مشتریهایی منتظرشان هستند، نیاز به خدمات پس از فروش و قطعات دارند و...و این یعنی فرانسویهای مودب (!) در حال گروگانگیری نفر به نفر مردم ما در پروژه فرنگیسازی اقتصاد هستند. این بدون همکاری صمیمانه (!) عوامل داخلی ممکن بود!؟ همان جماعتی که در تلاش هستند مناطق آزاد و مناطق ویژه اقتصادی، یعنی دروازههایی مطلقا و صرفا برای واردات و بدون هیچگونه فایده دیگر را چند برابر کنند! اینها همه و همه، حلقههای یک زنجیره بزرگ و خطرناک است. وابستگی فرد فرد مردم به خارج، تشدید فشارهای تحریمی، ایجاد مخالفت اجتماعی با سیاست مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن!
این رویه شوم با اقداماتی همراه است. مثلا میتوان اینگونه پیشبینی کرد که کسانی در آینده، در صدد رفع عامل خودساخته فشار میافتند! یعنی همانطور که روزگاری به دروغ، صنعت هستهای را عامل فشار دشمن معرفی کردند، بر سر آن مذاکره کردند و در قلب آن سیمان ریختند، حالا همان سناریو را فیالمثل با سپاه اجرا کرده و تا مرز سیمان ریختن در قلب این عامل هم پیش خواهند رفت!
3- اما راهبرد اصلی که باید به آن توجه کرد و با عملیاتی کردن آن، از تلهای که غرب و غربزدگان برای مردم فراهم کردهاند خارج شد چیست؟ دشمن به خوبی دریافته که ایران با اتکا به سه عنصر مهم و کلیدی توانسته و میتواند در منطقه و در جهان تاثیر گذاشته و نقشآفرین باشد. نخست نیروی انسانی مؤمن و انقلابی هوشمند، دوم منابع و استعدادهای مادی و سوم جغرافیا و موقعیت ممتاز. به همان اندازه که آنها این توانمندیهای سهگانه را جدی گرفته و در جهت تضعیف و تخریب آن کوشیدهاند، در داخل هم کسانی نسبت به این استعدادها غفلت کردهاند و حتی با دشمن همسو و همگام بودهاند!
تردیدی نیست که بخش عظیمی از صنایع کشور تعطیل و نیمه تعطیل شده است. کاری به آمارسازیها نداریم، هر انسان منصف و واقعبینی با نگاهی به اطرافش حقیقت این سخن را درک میکند و به وضوح میبیند که عده زیادی از جوانان کشورمان، در عین استعدادها و شایستگیهای فراوان، بیکارند و عمرشان تباه شده است.
تردیدی نیست که سیل ویرانگر واردات و قاچاق، رمق و شیره اقتصاد ایران را از بین برده و یارای ایستادگی آن را روز به روز کمتر کرده است.
در این هیاهو، دو گروه در کشور وجود دارد، دو تفکر و دو راهبرد.
دسته اول معتقد است که درها، هنوز هم کم باز است! باید به سازمان تجارت جهانی بپیوندیم، موانع ناچیز تعرفهای را برداریم و در واردات را به کشور، تماما باز کنیم! باید مناطق آزاد را چند برابر کنیم! باید مناطق ویژه اقتصادی را چند برابر کنیم تا... تا همه چیز در خدمت کلانسرمایهداران وارداتچی قرار گیرد! تا از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را وارد کنیم ! نه کشاورزی کنیم و نه تولید صنعتی! نفت بفروشیم و بخوریم! حالا اگر نفت مفت شد، عزاداری کنیم و اگر نفت گران شد، آقایی کنیم! هم منشا این تفکر معلوم است که از کجاست و هم فرجام آن معلوم است که با کشور چه میکند.
دسته دوم معتقدند، بیش و پیش از هر چیز، تولید ملی مهم است، اشتغال جوان ایرانی، بهرهگیری از این خاک زرخیز و اینهمه استعداد بینظیر اهمیت دارد. باید در عین تامین نیازهای مردم از هر راه ممکن، اقتصاد را درونی و بومی کرد، باید جوان ایرانی، احساس عزت کند و دستش به آقایی در جیب خودش باشد نه به گدایی پیش اجنبی دراز باشد. اینکه رهبر انقلاب بعد از این همه سال، بازهم هشدار میدهند که باید از مونتاژ در صنعت دور شد، حقیقت تلخی است که بیتعارف حاصل عملکرد مدیرانی با تفکر نوع اول است. هرچند شوربختانه باید گفت امروز حتی مونتاژ هم در کار نیست و خودرو و هزاران قلم کالای دیگر، بصورت کاملا آماده و بدون هرگونه دستکاری در کشور، وارد و مستقیماًُ به مصرف میرسد.
اگر قرار است در برابر زیادهخواهیهای دشمن ایستادگی کنیم، باید بدون چشم امید داشتن به دشمن، روی توان بچههای مستعد خودمان حساب کنیم. این تنها راه است.
http://kayhan.ir/fa/news/116977
ش.د9603238