(روزنامه صبح نو ـ 1396/07/23 ـ شماره 336 ـ صفحه 3)
رویکرد دونالد ترامپ در 13 اکتبر 2017 را باید ادامه نگرش و بیانات نامبرده در اجلاسیه سالانه مجمع عمومی سازمان ملل دانست. دونالد ترامپ در 9 ماه گذشته همواره تلاش داشته است تا بر ضرورت اتخاذ سیاستهای سختگیرانه بیشتر در برخورد با ایران تأکید کند. چنین رویکردی در دورههای مختلف و در ارتباط با حوادث سیاسی و بینالمللی ایجاد شده، انعکاس داشته است. رویکرد دونالد ترامپ در 13 اکتبر را باید ادامه سیاست مهار، محدودسازی و تحریمهای اقتصادی دانست که کنگره در 9 ماه گذشته علیه ایران به کار گرفته است. در این دوران شاهد شکلگیری قوانین جدید در کنگره علیه نهادهای اقتصادی و راهبردی ایران هستیم. هدف اصلی دونالد ترامپ و ساخت سیاسی ایالات متحده مانند کنگره را باید در بهکارگیری سازوکارهایی برای به حداقل رساندن منابع قدرت اقتصادی، ارتباطی و راهبردی ایران از طریق تنظیم لوایح محدودسازی قدرت ایران دانست؛ روندی که در سالهای 1980 به بعد آغاز شده و به گونه مرحلهای گسترش پیدا کرده است. سخنرانی ترامپ در ارتباط با ایران بر اساس مفاهیمی مانند «توهین» و «تهدید» بهکار گرفته شد. ترامپ از مفهوم و واژههای «ملت تروریستی ایران» استفاده کرد؛ مفهومی که پیامد آن را باید در تحول تحریمهای اقتصادی و افزایش هزینههای زندگی جستوجو کرد. بهرهگیری از چنین مفاهیمی کاملاً ماهیت آشکار، حساب شده و براساس پیامدهای آن تنظیم شده است. ترامپ تلاش دارد تا جامعه ایران را با این پیام روبهرو سازد که «اگر از ساخت دولت در جمهوری اسلامی حمایت کند، مستوجب تحمل هزینههای اقتصادی و محدودیتهای سیاسی جدیدی خواهد بود.» در چنین فرایندی، ترامپ از دیپلماسی تهدید برای وادارسازی جامعه ایران به سازو کارهای انتقادی از حکومت مبادرت میکند. چنین رویکردی را باید بهعنوان بخشی از دیپلماسی همکاری نامتوازن آمریکا و ایران در فضای رشد رقابتهای گسترشیابنده منطقهای دانست.
سخنرانی ترامپ تأثیر چندانی در سیاستهای جدید آمریکا در برخورد با ایران بهجا نمیگذارد؛ علت آن را باید در ماهیت و ذات تصمیمگیری راهبردی در آمریکا دانست. اگر نهادهایی مانند مجلس سنا و نمایندگان در سالهای گذشته از سازوکارهای محدودکننده علیه ایران بهره گرفتهاند، طبیعی است که سیاست ترامپ را به معنای حمایت از تصمیمات کنگره آمریکا برای محدودسازی قدرت ایران دانست. نکته قابل توجه آنکه وزارت خزانهداری آمریکا همزمان با سخنرانی ترامپ، تحریمهای جدیدی را علیه سپاه پاسداران تصویب کرد. تحریم سپاه پاسداران به معنای آن است که ایالات متحده تلاش چندانی برای رویارویی نظامی و بهرهگیری از الگوهای خصمانه علیه ایران ندارد. ترامپ ترجیح میدهد تا هر یک از نهادهای سیاسی، امنیتی و راهبردی آمریکا، الگوهای محدودکننده جدیدی را علیه جمهوری اسلامی اعمال کنند. بنابراین آمریکا را باید بخشی از معادله محدودسازی قدرت ایران از طریق سازو کارهایی مانند تحریم و محدودسازی قدرت راهبردی تلقی کرد. الگوی رفتاری ترامپ نشان میدهد که سیاست آمریکا در برخورد با ایران، ماهیت مرحلهای دارد. در نخستین گام، دونالد ترامپ درخواستهای مربوط به کاخسفید برای محدودسازی قدرت ایران را مورد پذیرش قرار میدهد. در دومین گام، آنچه را که ترامپ از آن به عنوان تهدید منطقهای ایران یاد میکند، به عنوان نماد ستیزش تلقی خواهد شد. در چنین فرایندی، از یکطرف جنگ تبلیغاتی و عملیات روانی آمریکا علیه ایران ادامه خواهد یافت. از طرف دیگر، ترامپ تلاش میکند که سیاست محدودسازی اقتصادی را به موازات تهدید نهادهای راهبردی مانند دولت و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادامه دهد. انجام چنین تهدیداتی به معنای آن است که بخشی از بدنه دولت در روند محدودسازی اقتصادی ایران، به نتایج و مطلوبیتهای مورد نظر خود نائل میشود.
دونالد ترامپ همچنین از سیاست تحریم اقتصادی برای فلج کردن ساختار سیاسی و اقتصادی ایران بهره میگیرد. واقعیتهای موجود بیانگر این نکته است که ترامپ و دیپلماسی اجبار، سازوکارهای کاهش قدرت ایران از طریق تحریم، تهدید و محدودسازی قابلیت تحرک جمهوری اسلامی را پرورش میدهد. این الگوی اقتصادی به مفهوم آن است که هرگونه سیاست راهبردی ایالاتمتحده در برخورد با ایران، بیش از آنکه ماهیت نظامی و امنیتی داشته باشد، مبتنی بر الگوهایی است که اولاً ماهیت مرحلهای دارد؛ ثانیاً از سازو کارهای محدودکننده نیز بهره میگیرد. این الگوی رفتاری را باید گامی جدی برای نادیده گرفتن برجام به منزله حذف تحریمها دانست. آنچه را که ایران در ماههای بعد از برجام تجربه کرده، با سیاست پایان دادن به تحریمها کاملاً متفاوت است. در روزهای بعد از تنظیم موافقتنامه برنامه جامع اقدام مشترک، ایران تلاش کرد تا زمینه کاهش تحریمها را به وجود آورد؛ درحالیکه با انتشار سند امنیت ملی آمریکا، زمینه برای نام بردن از ایران به عنوان اصلیترین تهدید راهبردی آمریکا در سال 2015 به وجود آمد. هنوز سیاستهای مندرج در سند امنیت ملی آمریکا در برخورد با ایران وجود دارد. این قطعنامهها به منزله محدودسازی قدرت راهبردی، تاکتیکی و امنیتی جمهوری اسلامی در محیط منطقهای است. طبیعی است که در چنین فرایندی، تحریم اقتصادی زیربنای محدودسازی قدرت تکنولوژیک نهادهایی محسوب میشود که از انگیزه و ارتقای قدرت ملی در ایران برخوردارند. رویارویی با قدرت ملی ایران را باید هسته مرکزی دکترین ترامپ در برخورد با ایران دانست؛ الگویی که تحریمهای اقتصادی را زمینهای برای جدالهای امنیتی جدید در ایران فراهم میسازد.
http://sobhe-no.ir/newspaper/336/3/13056
ش.د9603485