(روزنامه صبح نو – 1396/06/26 – شماره 318 – صفحه 12)
محدود کردن غیرحرفهای و مستقیم فضای اطلاع رسانی و انتشار دیدگاههای مختلف با هر انگیزهای صورت گیرد (ولو با انگیزه خیرخواهی مطلق) الزاماً بهترین راه برای پاسداشت منافع جامعه نخواهد بود. گاه صرف محدودسازی (فرد یا موضوع) از سوی اقشاری حقانیت آن تلقی میشود ولو این که ماهیتی کاملاً باطل و خلاف حقیقت داشته باشد؛ این مشکل زمانی مضاعف میشود که خیرخواهیها در صیانت از سلامت فضای فکری جامعه، کمی زیر سؤال رود؛ بدین گونه که هجمه به مقدسات و ارزشهای وحدت بخش ملت ایران کمتر مورد توجه قرار گیرد، اما کمترین انتقاد ولو بحق از دستگاههای بازدارنده تنش شدید را در لوای مدعیالعموم برانگیزد و ایجاد محدودیت کند.
انتخابات سال 88 با غرور و خودخواهی دو تن از نامزدهایی که رأی نیاورده بودند و عدم تمکین شان به قانون، فضای سیاسی جامعه را به سویی برد که عوامل کینهتوز و بدخواه ملت ایران بتوانند گستاخانه در لوای مدافع حقوق بخشی از رأیدهندگان فعال شوند و به این ترتیب فتنهای شکل گیرد. برخی بر اساس اعلام نامزد مورد وثوق شان رأی خود را مورد دستبرد قرار گرفته تلقی کردند و به خیابانهای تهران ریختند.
بدخواهان نیز در همین پوشش برای کشتهسازی تلاش کردند تا فتنه ابعاد پیچیدهتری به خود گیرد (ندا آقاسلطان نمود بارزی از آن بود) بنابراین به فاصله اندکی از اعلام نتیجه انتخابات عوامل متعدد و غیرهمگونی در کنار یکدیگر قرارگرفتند (نامزدهای مغرور و خودخواهی که حاضر به پذیرش شکست نبودند، مردمی که به این نامزدها رأی داده بودند و با ادعای خلاف واقع نامزدهای محبوب شان خود را مظلوم ارزیابی میکردند، اقشاری از جامعه که بعضاً حتی رأی هم نداده بودند اما در جایی از جمله در محاکم یا ادارات به آنها ظلم شده بود و اکنون تصور میکردند با شعاری یا با سوزاندن سطل زبالهای میتوانند خود را تخلیه کنند، مخالفان بیانی نظام سیاسی، گروههای معاند و مسلح بیرونی، نیروهای مرتبط با سرویسهای سفارتخانههایی چون انگلیس یا اعزامی آمریکا و انگلیس و ...) متأسفانه با این نیروهای غیرهمگون در خیابانها به یک نوع برخورد میشد و طبعاً اینگونه بازدارندگی بر ابعاد فتنه میافزود.
هرچند در این میان تلاش فراوان و صبورانهای از سوی نظام صورت گرفت تا نامزدهای رأی نیاورده، خود و هوادارانشان را از این جمع نامتجانس جداسازند، اما اینان با تصور این که با قشونکشی پرشمارتر میتوانند خواسته غیرقانونی خود مبنی بر ابطال انتخابات را بدون ارائه مستندات مثبت به کرسی نشانند، از این اقدام سر باز زدند. خوشبختانه ملت با حضور گسترده خود ضعفهای مجریان دستگاههای مختلف قضایی، اطلاعاتی، انتظامی و ... را جبران کردند و به این غائله پایان دادند، اما بازکردن گرههای کور از اذهان اقشار جامعه کار فکری جدیای را طلب میکرد که متأسفانه نه تنها چنین نشد، بلکه غالباً این عوامل غیرهمگون به عنوان فتنهگران به یک چوب رانده میشدند.
عملکردی که میتوانست لایههای فتنه را از یکدیگر بگشاید و فهم آن را برای همگان ساده سازد، بازکردن فضای مناظرهها و بیان نظرات متفاوت بود، اما نه تنها در این مسیر گام برداشته نشد بلکه با محدودیتهای غیر قابل فهمی چون ممنوعیت چاپ عکس و نام بردن از افراد در رسانهها چنین تصور شد که میتوان به گرهگشایی اذهان پرداخت. اخیراً آقای کروبی در لندن کتابی منتشر کرده که هدف وی عمدتاً توجیه عملکردش در طغیان علیه ساختارهای قانونی بعد از رأی نیاوردن در انتخابات سال 1388 است.
اولین انتظار خواننده کتاب دریافت ادلهاش درباره مخدوش خواندن انتخابات است، اما ادعاهایی چون این که «ما در ایران اجازه نیافتیم ادله خود را در این زمینه ارائه دهیم» با انتشار چنین کتابی در لندن، باطل جلوهگر میشود؛ زیرا این اثر بیشتر به حواشی ناروشن بعد از کشاندن جوانان به خیابان متمرکز شده است و آقای کروبی ترجیح داده از ادعای اولیه یعنی تقلب در انتخابات عبور کند.
آنچه در این کتاب بیش از همه درسآموز است متهم کردن آقای خاتمی نیز به خیانت به رأی مردم در دوران ریاست جمهوریاش است! در مورد تحلیل شکست آقای کروبی در انتخابات سال 84 در این کتاب میخوانیم: «یک روز پیش از انتشار این نامه سرگشاده، از کروبی برای دیدار با رهبری دعوت شد. تلاش او و ستاد انتخاباتیاش برای دریافت گزارش تفکیکی استانها پیش از دیدار عصر روز دوشنبه با خامنهای از سوی وزارت کشور بیپاسخ ماند. او میخواست بداند آمار کدام استان یا استانهایی یک باره سرنوشت انتخابات را برهم زده تا در دیدار با رهبری به جزئیات با وی سخن بگوید، اما این درخواست قانونی پیش از آن دیدار مهم اجابت نشد.
وقتی رهبری در دیدار آن روز گفت: رئیس جمهور این انتخابات را سالمترین انتخابات کشور پس از انقلاب میداند. کروبی از پیگیری حقوقی موضوع صرف نظر کرد؛ زیرا مجری( دولت اصلاحات) و ناظر(شورای نگهبان) آن انتخابات اگرچه اختلافهای ماهوی با یکدیگر داشتند اما در حذف او از انتخابات 84 اتفاق نظر داشتند» (کتاب نامهها با مقدمهای از حصر، مهدی کروبی، مرکز مطالعاتی کرسنت، چاپ لندن، 1396، صفحات 5 تا 54). با مطالعه این کتاب آیا با این واقعیت مواجه نمیشویم که افراد خودخواه و مغرور هرچه بیشتر سخن بگویند واقعیتها بیشتر روشن خواهد شد؟ فردی که برای عدم پذیرش شکست خود در سال 84 حتی آقای خاتمی را که بیشترین حمایتها را از او به عمل آورد متهم به خیانت در آرای مردم میکند، آیا شایسته اعتماد است؟
http://sobhe-no.ir/newspaper/318/3/12320
ش.د9603520