(روزنامه اطلاعات ـ 1396/07/22 ـ شماره 26841 ـ صفحه 12)
* آقاي شيباني شما در اوج بحران سوريه در اين کشور حضور داشتيد. قبل از آن جنگ 33 روزه در لبنان را هم در اين کشور تجربه کرده بوديد. ارزيابي شما در حال حاضر از اين بحران چيست؟ کسي که از فضاي ميداني و جبهه بندي گروهها در شهرهاي مختلف خبر نداشته باشد غالبا تحليل خيلي دقيقي نمي تواند ارائه کند. فضايي که اکنون در مثلث سوريه، اردن و عراق وجود دارد، بسيار پيچيده مي رسد. اينکه کردها يا آمريکاييها قصد چه کاري را دارند يا بحث ديرالزور يا فضاي کلي داعش که درعراق تضعيف شده در سوريه به کجا خواهد رسيد؟ درواقع يک شماي کلي از اين وضعيت ميداني بفرماييد و اين را هم به اين وصل کنيد که چطور شده که فضاي ميداني الان به اينجا برسد و پيشرفت به چه صورت است؟
** اينکه شما اشاره کرديد نکته درستي است که به هر حال صحنه تحولات سوريه يک صحنه بسيار پيچيده اي است. علتش عوامل مختلفي مي تواند باشد. يکي از علتها درواقع حضور بازيگران مختلف و متعدد در اين بحران است. اعم از بازيگران بين المللي و منطقهاي و همچنين يکسري تنوع بازيگران داخلي را الان در سوريه داريم که هر کدامشان هم منافع خاص خودشان را دنبال مي کنند. تضارب و تضاد منافع خودش بر پيچيدگي بحران اضافه مي کند. به همين خاطر دستيابي به راه حل را هم مشکلتر مي کند. در واقع دخالت يا ورود بازيگران مختلف و متعدد عملا هم منافع مردم سوريه را متاثر کرده و هم بازيگري عامل سوري را کمرنگ کرده است.الان تقريبا وقتي مي خواهيد بحران سوريه را يک نگاه کلي از بالا کنيد، مي بينيد که امريکا، روسيه و قدرتهاي منطقه اعم از جمهوري اسلامي ايران و ترکيه حضور دارند. حضور عربستان هم قابل توجه و تاثيرگذار است. تاثيرگذاري رژيم صهيونيستي و خواستههاي اين رژيم که سعي ميکند با طرفهاي مختلف لابي کرده و خواستههاي خود را تحميل کند نيز وجود دارد. اين جغرافياي سياسي سوريه و بازيگران بزرگ غيردولتي و داخلي مثل پديده اي به نام داعش يا شاخههاي مختلف القاعده آنهم با جريانها و گرايشهاي مختلف سياسي، يک ملغمه يا مخلوطي از وضعيت سياسي را شکل دادهاند که با بحرانهاي ديگر متفاوت است. بحرانهاي ديگر تقريبا از يک معادله حداکثر يک يا دو مجهولي برخوردار است اما اين يک معادله چندمجهولي است. در بحث شرايط آخرين وضعيت سوريه مي توان روي نقشه سوريه راحت تر موضوع را تشريح کرد. براساس همين چيدمان و آرايش سياسي نيروها، تقريبا وضعيت ميداني سوريه در دو بخش از نظر جغرافيايي قابل تقسيم است. اگر از شمال به جنوب خطي رسم کنيد که سوريه را به شرق و غرب تقسيم کنيد يک بخش شرقي سوريه است که تقريبا مي توان گفت کاملا در اختيار داعش است. يعني ما يک حضور يکدست داعش را در آنجا شاهديم. يعني از رقه بگيريد تا ديرالزور و مناطق مختلف ديگر. (بخش خاکستري) البته قبلا مناطق بيشتري که الان به رنگ قرمز ديده مي شود هم خاکستري بود. پس يک طرف نيروهاي يکدست داعش بودند. طرف غرب، نيروهاي متنوع اعم از جبهه النصره و احرارالشام و گروههاي مختلفي که شکل گرفته بودند. با تحول مهمي که در حلب اتفاق افتاد، بحث آزادسازي حلب، برگه ميداني يا روند تحولات ميداني به نفع ارتش سوريه و هم پيمانان سوريه تغيير يافت.
* از اين مقطع به بعد مذاکرات آستانه شکل مي گيرد و راه حل سياسي قوت مي گيرد؟
** از آن مقطع بود که تقريبا راه حل سياسي به عنوان جزئي از بحران در دستور کار بقيه بازيگران قرار گفت. يعني اينجا مي بينيم که ترکيه وارد مي شود و آستانه را مي پذيرد و شرکت مي کند و نشست آستانه شکل مي گيرد. با شکل گيري نشست آستانه تفکيک بين جريانهاي مسلح که خواستار حل سياسي هستند و گروههايي که همچنان مصّر بر حل نظامي هستند صورت مي گيرد. اينجا بخشهايي از اين منطقه غربي در مناطق آتشبس يعني عاري از تنش افتاد. در آستانه چهار منطقه توافق شد؛ منطقه ادلب، حمص و حما، غوطه شرقي و جنوب سوريه که درعا و سويداست. الان تقريبا توافقنامه منطقه جنوب امضا شده در قالب آن دستورالعمل آستانه، توافقي بين روسها، آمريکاييها و اردن ايجاد شده که درواقع اين منطقه، منطقه عاري از تنش باشد. منطقه غوطه دمشق هم در قالب آستانه به نوعي به توافق رسيده و الان تنها منطقهاي که بر سر آن مذاکره صورت ميگيرد که نهايي شود و مذاکرات اخير آن در تهران انجام شد و تقريبا پيشرفتهاي خوبي در اين موضوع داشت، توافقاتي است که بين ايران، ترکيه و روسيه در رابطه با چگونگي استقرار آتش بس در اين منطقه انجام مي شود. اين مسئله باعث شد که جبهه غرب عملا ديگر از دستور کار حرکت نظامي خارج شود و بيشتر روند آشتي ملي، آتش بس و توافقات اينگونهاي در دستور کار قرار بگيرند. الان عمده تلاشها به سمت شرق است که بيايند خطري که اين منطقه را در بر مي گيرد را برطرف کند. آمريکاييها در اين معادله در منطقه تنف با پيگيري چند هدف مستقر شدند. اولا اينکه نيروهاي هم پيمان خودشان در مناطق سبز را مورد حمايت قرار دهند و يک کمربندي را از اينجا تا منطقه جولان بکشند که اين کمربند به نوعي امنيت رژيم صهيونيستي را تامين کند و از طرف ديگر جلوي خطراتي که درواقع ناشي از حرکت داعش به سمت جنوب، اردن و عربستان است را بگيرد. يک هدف ديگرشان هم اين بود که اتصال جغرافيايي بين عراق، سوريه، لبنان و ايران را قطع کنند. يعني نوع پايگاهي که اينجا زده اند حاکي از اين بود که اينها مي خواهند اصلا در اين منطقه بمانند و يک محدوده جغرافيايي را تعيين کردند که 55 کيلومتر است و اعلام کردند که اين منطقه محدوده اي است که هيچ گروهي حق وارد شدن ندارد. چه دولت سوريه، چه روسيه و چه ايران حق وارد شدن به اين منطقه را ندارند. اين منطقه هم در واقع از بعد از تنف تا ديرالزور و البوکمال يک منطقه بياباني است. درواقع خط ترانزيت را در اينجا بستند. کاري که شد اين بود که اين نيروهاي ارتش سوريه از نيم دايره با شعاع 55 کيلومتر دور زدند و خودشان را به مرزهاي عراق رساندند که عملا الان عمليات و پاکسازي که اينجا انجام ميشود، آن هدف آمريکايي در اين موضوع را ديگر محقق نميکند. يعني امکان اينکه بخواهد قطع کند وجود ندارد. در منطقه جنوب هم في المجموع توافقي که بين آمريکاييها و روسها اتفاق افتاد توافق خوبي بود.
* چرا روسها توافقات خود را با ايران و يا در آستانه مطرح نميکنند؟ اين نوعي تکروي محسوب نميشود؟
** به رغم اينکه جمهوري اسلامي ايران و ترکيه به عنوان دو عضو رسمي آستانه نقش مستقيمي در آن نداشتند و بالاخره شايد کيفيت و شيوه اين رفتار يک مقدار زير سوال برود ولي اصل توافق خوب به نظر مي رسد. چون به هر حال آنچه مدنظر جمهوري اسلامي ايران است، بازگشت آرامش به سوريه است. اگر هر چه زودتر آرامش به سوريه برگردد خون کمتري ريخته مي شود و خسارات کمتري به مردم سوريه وارد ميشود. به همين دليل هر اقدامي که در جهت تنش زدايي در جغرافياي سياسي- اجتماعي سوريه اتفاق بيفتد، مورد تائيد ماست.
حتي در غوطه شرقي دمشق هم اگر روسها مستقيما با جيش الاسلام توافقي امضا کردند اين هم مورد تائيد جمهوري اسلامي ايران است. الان يک جبهه اصلي که درواقع خيلي فعال است، قسمت غرب سوريه و هم مرز با لبنان است که درگيريهاي قلمون و اقتداري که حزب الله در اين منطقه از خود نشان داد را شامل مي شود. شايد مثلا عملياتي که حزب الله در اين ميدان انجام داد از نظر نظامي بينظير بوده باشد. يعني تحليلگران نظامي اتفاق نظر دارند. اينکه به هر حال با شرايط سخت جغرافيايي که در اين منطقه هست، حزبالله چگونه توانسته در اين مسئله نقش داشته باشد که در دو مرحله انجام شد. يک مرحله با جبهه النصره بود که تمام شد و صلح کردند و جبههالنصره بساط خود را جمع کرد و به ادلب رفت. مرحله دوم، مرحله درگيري با داعش بود. سيدحسن نصراله طي يک سخنراني علنا به داعش گفت که اگر ميخواهيد تجربه جبهه النصره را شما هم تکرار کنيد ما آمادگياش را داريم. جبههالنصره ايستادگي کرد ولي نتوانست، خسارتهاي سنگيني را متحمل شد و در آخر پذيرفت که گفتگو کند و از طريق گفتگو برود. شما هم اگر قبول مي کنيد از همين اول بياييد گفتگو کنيد، شروط ما را بپذيريد و برويد. در اين ميان سيدحسن به دو شرط هم اشاره کرد؛ يکي تبادل اسراء و شهدا، دوم خروج از منطقه. در هفته اول داعش نپذيرفت و درگير شد ولي بعد از چند روز داعش درخواست شروع مذاکره را کرد که شاهد اين هستيم.
* چرا سوريه خودش در ابتدا قبول نداشت که اين مذاکره با داعش شکل گيرد؟
** تاکيد دولت سوريه بر اين بود که يک نيروي داعشي نبايد در آنجا زنده بماند در صورتي که در ميدان جنگ، جنگ هدف نيست و هدف اين است که اولا سرزمين آزاد شود و ثانيا اهدافي که ميسر هست تامين شود و همچنين، اين خطر صرفا مربوط به سوريه نبود و اين عناصر در داخل لبنان هم حضور داشتند. يعني يک موضوع مشترک لبنان و سوري بود و لبنانيها اصرار داشتند که يا از طريق مذاکره يا جنگ اين موضوع را فيصله دهند و عملا هم همان شد و تقريبا در اين چند روز اخير فيصله يافت.
* مسئله شمال سوريه هم مهم است و روند پيچيده اي در آنجا وجود دارد. اين روند چگونه پيش رفته است؟
** مسئله ديگر بحث شمال سوريه است که درواقع آن را هم به صورت مختصر مي گويم. دو منطقه در شرق و شمال سوريه الان براي درگيري کانديدا هستند که يکي رقه است براي پاکسازي که عملا آمريکاييها با اتکا به نيروهاي کرد تلاش دارند که به رقه وارد شوند. ترکيه به شدت مخالف اين ماجراست چون باعث قدرت گيري هرچه بيشتر کردها مي شود و اين خطري براي ترکيه محسوب ميشود. ترکيه خواهان حذف عنصر کردي است و آمادگي خود را براي تامين نيرو از جانب خودش اعلام کرده است. ورود ترکيه در اين بازي مورد موافقت دولت مرکزي دمشق نيست و روسها هم نقشگيري خيلي پررنگ ترکيه را در اين موضوع نمي پسندند. آمريکاييها به همين خاطر در يک چالش جدي به سر مي برند .
* بحران سوريه چرا براي ترکيه پيچيدگيهاي فراواني دارد؟ ترکيه با آمريکا بر سر چه مسائلي تناقض دارد؟
** نگراني اصلي ترکها در ابتداي بحران، ساقط کردن حکومت در دمشق بود. حتي اردوغان اعلام هم کرده بود که در حلب نماز مي خوانم و دمشق به زودي آزاد خواهد شد. الان به دلايل مختلف اولويتهاي ترکيه عوض شده يعني الان ديگر ترکيه به دنبال ساقط کردن حکومت در سوريه نيست. البته بيان نمي کند ولي رفتارش حاکي از اين است که اصلا اولويتهاي ديگري دارد. اولا خطر کردي بيشترين نگراني و دغدغه خاطر ترکهاست. يعني با اشتباهي که ترکها در قبال بحران سوريه کردند، عملا باعث شدند که نيروهاي مخالف ترکيه و کردها در آنجا قدرت گرفته و يک جغرافياي گسترده اي هم در اختيار بگيرند. قبلا کردها در نقاط مختصري پراکنده بودند ولي الان يک کمربند کامل تا فرات را دارند. منطقه زرد، کردها هستند. حتي خودِ رقه يک منطقه عربي است و اصلا کردها در آنجا نبودند ولي الان عملا شاهد اين هستيم که يک گستره جغرافيايي بزرگي را کردها تحت سيطره خود دارند. کردها تلاش داشتند که اين دو منطقه را به همديگر از نظر جغرافيايي وصل کنند که باز ترکيه وادار شد که بخشهايي از خاک سوريه را در اينجا اشغال کند. يعني اين منطقه خاکستري رنگ و سبز کم رنگ بالا منطقهاي است که کردها وارد شدند و اصلا در اين منطقه حضور نظامي دارند. پس اشتباه سياسي ترکيه باعث شد که الان اولويتشان کردها شوند. بحث ديگري که مطرح است موضوع ساپورت و حمايت مالي و تسهيلاتي است که از نيروهاي تروريستي مي کردند و عملا مشکلات امنيتي در داخل ترکيه را رقم زده است. به همين خاطر ترکيه الان صرفا دنبال اين است که هرچه بتواند مانع از برگه کردي شود و کمک کند براي بازگشت يک آرامش نسبي که بتواند اين بحران را مديريت کند.
* پس از رقه کدام جبهه است که بيشترين درگيري را در آن شاهد هستيم؟
** جبهه ديگري که الان به عنوان جبهه بعد از رقه خيلي در اولويت قرار دارد و تقريبا همه هم روي آن اتفاق نظر دارند، بحث ديرالزور است که عملا الان درگيريهايي را در جنوب ديرالزور شاهد هستيم. حضور نيروهاي ارتش سوريه در نزديکي ديرالزور در شهر السخنه خودش يک حرکت رو به جلويي است که به سمت درگير شدن و پاکسازي ديرالزور از وجود داعش است. اين تقريبا شرايط ميداني است. ادامه دارد...
ش.د9603505