(روزنامه مردمسالاري - 1396/09/12 - شماره 4476 - صفحه 8)
* به موازات سفر چهارم ژوئیه 2016 میلادی بنیامین نتانیاهو به قاره آفریقا شاهد سفر مجدد 28 نوامبر سال جاری میلادی او به کنیا در زمان آغاز دور دوم دولت «اوهورکنیاتا» بودیم. از نگاهی کلی و با توجه به این سفرهای بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل و آویگدور لیبرمن، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی به آفریقا، دلایل عدم حضور تل آویو در آفریقا با توجه به این که از زمان سفر «اسحاق شامیر»، هفتمین نخست وزیر اسرائیل به آفریقا در سال 1987 تاکنون هیچ نخست وزیر اسرائیلی به قاره سیاه سفر نکرده است، چیست؛ به خصوص که قبل تر از آن در سایه جنگ اعراب و اسرائیل در 1973 میلادی روابط اسرائیل با برخی کشورهای آفریقایی قطع شده بود؟
** همان طور که اشاره کردید هیچ یک از نخست وزیران اسرائیلی تا قبل از نتانیاهو سفری در طول سه دهه گذشته به آفریقا نداشته اند و او اولین نخست وزیر اسرائیل است که پس از 3 دهه عدم حضور در فواصل کوتاه 3 سفر را به این قاره داشته است. البته دلیل عمده عدم حضور سران اسرائیلی در آفریقا در گذشته به این مساله باز میگردد که در زمان و دوران جنگ سرد اکثر کشورهای این قاره نگرشهای ضد استعماری و ضد امپریالیستی داشتند. از سوی دیگر فرهنگ حمایت از مردم فلسطین نیز که آبشخور نگاه شرقی داشت را نباید نادیده گرفت. این تفکر در راستای نگاه جنبش عدم تعهد شکل گرفت. زیرا که برخی از شخصیتهای فلسطینی در جنبش عدم تعهد حضوری فعال داشتند و سبب شد تا حرکتهای حمایتی را از ملت فلسطین در مقابل اشغال گری اسرائیل داشته و برای آن مصوباتی را در جنبش عدم تعهد داشته باشند.
از همین رو گسترش نگاه حمایتی در کشورهای عضو جنبش عدم تعهد و نیز وجود حرکتهای استقلال طلبانه کشورهای این منطقه و قاره در مقابل استعمار کشورهای غربی سبب شد تا برآیند این شرایط موجبات عدم حضور اسرائیل در آفریقا را در گذشته رقم بزند. مضافا جمال عبدالناصر، رئیس جمهوری مصر به عنوان یکی از بنیان گذاران جنبش عدم تعهد در کنار کشورهایی مانند مراکش و الجزایر از استوانههای این جنبش در سایه جنگ اعراب و اسرائیل که به آن اشاره کردید، فضای ضد استعماری را در شمال آفریقا و حتی کل کشورهای آفریقایی عضو عدم تعهد تعمیم دهند. اما بخش دیگری از این دلایل عدم حضور اسرائیل به وجود رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی باز میگشت که برتری نژادی را مطرح میکرد.
مردم آفریقای جنوبی در راستای مبارزه با این رژیم و تفکر نهفته در آن که برتری نژادی را ترویج میکرد، اسرائیل را نیز در همان راستا مروج برتری مذهبی و قومیهمسو با رژیم آپارتاید میدانستند. خصوصا که ارتباطات پنهانی میان رژیم صهیونیستی و رژیم آپارتاید در آن دوران وجود داشته که مبین تایید نگاههای برتری جویانه نژادی همدیگر بوده است. در مجموع، این شرایط مانع از حضور اسرائیل در قاره آفریقا شد. اما کم کم با پوست اندازی سیاسی این قاره با پایان جنگ سرد بستر و فضای تغییر دولتها و نگاه ضد استعماری پررنگ گذشته از میان رفت و شرایط مهیای حضور اسرائیل در قاره آفریقا شد تا از انزوای گرفتار آمده به آن رهایی یابد.
* اما یکی از نکات مهم در بستر مطالب شما پس از فراهم شدن فضای حضور اسرائیل در آفریقا و سفرهای مکرر نتانیاهو و لیبرمن به کشورهای این قاره، درخواست تل آویو برای حضور در اتحادیه آفریقا در جایگاه عضو ناظر است. دلایل این درخواست و سناریوی پشت پرده این عضویت با توجه به این که ایران نیز عضو ناظر این اتحادیه است را نوعی رقابت برای گسترش نفوذ تلقی میکنید؟
** ببینید اکنون اسرائیل به این نتیجه رسیده است که قاره آفریقا از چند جهت میتواند برای آنان حائز اهمیت باشد. از همین رو نیز تل آویو بر این باور است که اگر به عنوان عضو ناظر در اتحادیه آفریقا حضور یابد زمینه و بستری فراهم میشود تا فضای ضد اسرائیلی موجود در قاره آفریقا تا حدودی کم رنگ شود. بنابراین راهبرد رژیم صهیونیستی در پس حضور در اتحادیه آفریقا به معنای برداشتن سدهای ارتباطی در برقراری مناسبات دیپلماتیک با کشورهای آفریقایی است. از همین رو نیز برخی کشورها مانند ایران، چین، هند و سایر کشورها در این اتحادیه به عنوان عضو ناظر حضور دارند، لذا شاید تل آویو سودای رقابت با تهران را در گسترش نفوذش در آفریقا داشته باشد، اما شرایط در کشورهای آفریقایی برای این رقابت اساسا به سود اسرائیل نیست.
* اما در چند وقت اخیر و به خصوص از یک سال گذشته از یک سو شاهد افزایش موج مهاجرت آفریقایی تباران به اسرائیل بوده ایم و از سوی دیگر به نوعی پررنگ شدن اعتراضات اجتماعی و مدنی این بخش از جامعه اسرائیل هم در صدر اخبار داخلی رژیم صهیونیستی بوده است. اما دلایل این افزایش موج مهاجرتی و در تقابل با آن، گسترش اعتراضات آفریقایی تباران اسرائیل را ناشی از چه عواملی میدانید؟
** از حدود سه یا چهار دهه پیش اسرائیل راهکاری را برای در اختیار گرفتن نیروی کار ارزان تعریف کرد. این رژیم در این راستا برای انجام کارهای سخت و طاقت فرسا مانند کارهای ساختمانی و ساخت وساز در شهرکها و نیز شغلهای کم اهمیتی مانند جمع آوری زباله نگاه خود را به آفریقایی تباران و مردم این قاره معطوف کرد. لذا تحت عنوان این که یک شاخه گمشده قوم یهود در کشورهای اتیوپی و سودان به سر میبرند با برقراری پل هوایی در سایه روابط اسرائیل با دولت اتیوپی بسیاری از اتباع این دو کشور را به اسرائیل انتقال دادند. از سوی دیگر با توجه به بسته بودن درهای اروپا بر روی مردم آفریقا شرایط به سمت حضور پررنگ تر این آفریقایی تباران در چند وقت اخیر به اسرائیل شد.
از آن سو با توجه به شرایط خاص اقتصادی اسرائیل حضور این نیروهای کار ارزان برای تل آویو اهمیت بسیاری داشت تا بتواند با کمترین هزینه بیشترین استثمار را از این نیروها در ساخت شهرکهای به زعم خود استراتژیک شان داشته باشند. اما در خصوص قسمت دوم سوال شما باید گفت که به دلیل وخیم بودن اوضاع معیشتی و اقتصادی اسرائیل در یک سال گذشته و نیز آگاهی آفریقایی تباران ساکن در اسرائیل نسبت به حقوقشان سبب شکل گیری انتقادات و افزایش موج اعتراضات آنان به شرایط نابرابر کنونی در اسرائیل شده است. از همین رو نیز تل آویو به دنبال افزایش این موج اعتراضات به اخراج این بخش از جامعه خود برآمده است، به طوری که اسرائیل در اعلامیهای که اخیرا داشت، صراحتا از برنامه جدی کابینه نتانیاهو برای اخراج این آفریقایی تباران سخن گفته است.
* اما با توجه به شکست داعش در سوریه و برهم خوردن برنامههای اسرائیل اکنون تل آویو به دنبال تعریف نقشه دوم و یا برنامه آلترناتیو برای تعدیل این شرایط است. آیا میتوان تلاش برای گسترش مناسبات با قاره آفریقا را این آلترناتیو دانست؟
** یقینا اسرائیل در صدد است که خود داعش یا شاخههایی از آن را در قاره آفریقا مورد حمایت خود قرار دهد تا به سرنوشت داعش در سوریه و عراق دچار نشود و در ادامه مجددا زمینههای بازگشت داعش به خاورمیانه با تقویت حمایت آن (داعش) در آفریقا و به خصوص کشورهای شمالی این قاره شکل گیرد. این مساله به عنوان یک استراتژی مهم و راهبرد جدی اسرائیل در قاره آفریقا تعریف شده است.
* در خصوص مصر به عنوان یکی از مهم ترین کشورهای شمال آفریقا و از معدود کشورهای اسلامیکه با اسرائیل پیوندهای سیاسی – اقتصادی دارد چطور؛ چرا که بسیاری معتقدند بر اساس راهبردی که شما به آن اشاره داشتید، اسرائیل در سایه مرزهای مشترک در صحرای سینا با مصر زمینههای تردد و حضور نیروهای تروریستی داعش در مصر را برای انجام و گسترش نفوذ ناامنی فراهم میکند. آیا این رفتار نیز در موازات تلاش برای تقویت داعش و یا شاخههایی از آن مانند بوکو حرام در نیجریه از جانب اسرائیل تعبیر میشود؟
** اولا در مصر یک حکومت توتالیتر روی کار است و از سوی دیگر اکنون روابط خوبی میان تل آویو و قاهره برقرار است. مضافا مرزهای مشترک میان این دو سبب شده است که امنیت اسرائیل به امنیت مصر گره بخورد. لذا اسرائیل در خصوص مصر بنای افزایش تنش و ناامنی را ندارد، چرا که امنیت خود او نیز تحتالشعاع قرار میگیرد. از همین رو جامعه مصر اکنون به دلیل وضعیت بد اقتصادی و معیشتی و شرایط نامطلوب مدنی آماده هر گونه حرکت انقلابی و سرنگونی دولت است. بنابراین مساله ناامنی و گسترش تروریسم میتواند در حکم جرقه این حرکتها برای سرنگونی دولت باشد و از آن سو یقینا اسرائیل از حرکتهای انقلابی در مصر سودی نخواهد برد، فلذا راهبرد تعریف شده اسرائیل برای کشورهای آفریقایی در خصوص مصر وجود ندارد.
* اما اساسا خواست اسرائیل در تعریف مناسبات دیپلماتیک با کشورهای آفریقایی چیست؟ به واقع پتانسیل این قاره در برآورده کردن اهداف رژیم صهیونیستی در چه فاکتورهایی نهفته است؟
** همان طور که گفتم اسرائیل در عرصه بینالملل دچار یک انزوای سیاسی است. به عبارت دیگر تعداد کشورهایی که متمایل به برقراری ارتباط و مناسبات آشکار، گسترده و عمیق با اسرائیل هستند، بسیار معدود است. در سه دهه گذشته هر ساله در مجمع عمومیسازمان ملل بیش از 10 قطعنامه علیه اسرائیل به امضای بیش از 150 کشور از 193 کشور عضو سازمان ملل میرسد. اما نکته اینجا است که پس از پایان جنگ سرد اکنون قاره آفریقا به محل کسب رای کشورها در سازمان ملل بدل شده است.
از همین رو نیز کشورهایی مانند انگلستان، ایتالیا، آمریکا، فرانسه، اسپانیا و غیره از این پتانسیل آراء به سود خود استفاده میکنند. در این راستا اسرائیل نیز برای گسترش مناسبات خود و نیز برای خروج از انزوا برنامه گسترش روابط خود با کشورهای قاره آفریقا را در پیش گرفته است و به دلیل وجود 54 کشور آفریقایی در سازمان ملل زمینههای بسیار مناسبی برای خروج از انزوا شکل خواهد گرفت تا اسرائیل بتواند آرای کشورهای آفریقای عضو سازمان ملل را در زمان تصویب قطعنامهها علیه خود با اسرائیل داشته باشد.
* اما در خصوص کشورهای اسلامیآفریقایی برنامه اسرائیل به چه صورتی خواهد بود؟
** در کشورهای اسلامیشمال آفریقا به دلیل وجود فضای ضد اسرائیلی پررنگ علیرغم وجود مناسبات با دولتها، مردم و جوامع تنفر گسترده ای نسبت به اسرائیل دارند. از همین رو اسرائیل نیز این بیم را دارد که در صورت گسترش این جو و فضای ضد اسرائیلی موجبات تسری آن به کل آفریقا شود. لذا تل آویو راهبرد خود را برای کشورهای اسلامیشمال آفریقا بر این اساس تعریف کرده است که حداقل از حضور جریانها و شخصیتهای دینی در راس قدرت و حاکمیت جلوگیری کند تا موجبات همگرایی دولت و مردم برای توقیت موج ضد اسرائیلی فراهم نشود. از همین رو اسرائیل در خصوص کشورهای اسلامیشمال آفریقا به برخورد امنیتی – اطلاعاتی روی آورده است.
در سایه این نکته اکنون موساد بیش از C.I.A و یا هر سرویس جاسوسی دیگری اطلاعاتی را از گروههای اسلامیکشورهای شمال آفریقا گردآوری کرده است. از همین رو نیز اسرائیل همواره سعی داشته از طریق جاسوسی، نفوذ خود را بر این گروههای اسلامیداشته باشد. البته از سوی دیگر نیز با شعار معروف اسرائیلیها «از نیل تا فرات»، صهیونیستها به سوی راهکارهای محیط زیستی نیز روی آوردهاند. به عبارت دیگر رژیم صهیونیستی با احداث سد بر روی رودخانه نیل در اتیوپی درصدد است تا این شاهراه حیاتی مصر را از این کشور بگیرد و قاهره را از رونق اقتصادی ناشی از رودخانه نیل محروم کند تا از این طریق با ضعیف کردن مصر سیطره خود را بر این کشور اسلامی مهم شمال آفریقا داشته باشد. البته همان طور که گفتم نباید این مساله یا افزایش ناامنیها در یک قالب نگریسته شود.
* خواستههای اقتصادی اسرائیل در آفریقا چه چیزهایی است؛ به عبارت دیگر این قاره میتواند چه منابعی را در اختیار تل آویو قرار دهد؟
** در حوزه اقتصادی نگاه اسرائیل به آفریقا به منابع و معادن سرشار طلا، تیتانیوم، پلاتینیوم، الماس و سایر مواد معدنی باارزش باز میگردد. ببینید هر جا که معادن سرشار طلا وجود داشته باشد یقینا اسرائیل در آنجا حضور خود را خواهد داشت. چرا که صهیونیستها در طول تاریخ همواره در پی ایجاد صنایع کوچک اما پر اهمیت و پرسود بوده اند.
لذا اسرائیل در راستای اهداف اقتصادی چند هدف عمده را پیگیری میکند؛ اولا اسرائیل در چند سال گذشته در اکثر معادن طلای آقریقایی سرمایه گذاری کرده است که این مساله سابقه دیرینه دارد به طوری که نام فرودگاه ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی به عنوان طلا خیزترین کشور آفریقایی به نام یک یهودی است (فرودگاه اولیور تامبو). افزون بر این مساله اسرائیل در دو حوزه پزشکی و کشاورزی هم در آفریقا سرمایه گذاری کرده است و با توجه به نیروی فراوان در این قاره به راحتی آزمایشات پزشکی خود را بر روی مردم آفریقا انجام میدهد. همچنین برای تست سموم آفات کشاورزی، آفریقا میتواند بهترین مکان برای اسرائیل تلقی شود.
* در ادامه اهمیت اقتصادی آفریقا مبحث انرژی به خصوص کشورهای شمال آفریقا در کجای معادلات اسرائیل قرار دارد؟
** یقینا اسرائیل در حوزه انرژی به آفریقا وابسته است. اکنون خط گازی مهمیبرای تامین گاز اسرائیل در مصر وجود دارد و تل آویو نیم نگاهی هم به بازار نفتی نیجریه دوخته است. لذا اسرائیل سعی دارد از طریق شرکتهای بزرگ وابسته به خود منابع نفتی نیجریه را در اختیار بگیرد که مسلما با کوتاهی مسافت میتواند نفت زودتر و ارزان تر در اختیار رژیم صهیونیستی قرار بگیرد.
* اما از نظر نظامی و امنیتی ارزش قاره آفریقا برای اسرائیل چیست؟
** در حوزه نظانی و امنیتی اکنون اسرائیل به این نتیجه رسیده است که اگر کشورهای همسو با تل آویو در شاخ آفریقا قدرت را در اختیار داشته باشند یقینا میتوانند با سیطره بر دریای سرخ امنیت اسرائیل را افزایش دهند. کما این که تل آویو چند سال پیش چندین کارخانه تولید دارو در سودان را به بهانه کارخانه تولید موشک بمباران کرد تا نتواند از مرزهای گسترده مشترک آبی خود با دریای سرخ امنیت اسرائیل را تحت الشعاع قرار دهد. از سوی دیگر اسرائیل با دریافت هزینههای هنگفت از برخی کشورهای آفریقایی به آموزش نظامیو امنیتی افراد در درجههای بالا اقدام کرده است. البته این مساله علاوه بر کسب درآمد برای اسرائیل موجب افزایش نفوذ و میزان وابستگی نظامیدر این کشورها به رژیم صهیونیستی میشود. مضافا بحث بازار فروش برخی اقلام جنگی مانند فروش رادارها و و مواردی از این دست را هم نباید نادیده گرفت.
* اما با وجود پروندههای هزار، دوهزار و پرونده دلفین در خصوص اتهامات فساد مالی – اداری بنیامین نتانیاهو که میتواند به برکناری او از نخستوزیری منجر شود و گذشته از آن، انتخابات آتی پارلمانی اسرائیل، آیا با تغییر کابینه نگاه تل آویو به قاره آفریقا تغییر خواهد کرد؟
** قطعا این نگاه کلانتر از بحثهای شخصی و دیدگاههای یک نخست وزیر است. این استراتژی اسرائیل است که اکنون قاره آفریقا را برای خود تعریف کرده است. لذا با تغییر کابینه و یا نخست وزیر این نگاه و فعالیتها تغییر نمیکند. هر چند که ممکن است شتاب و جهت آن مقداری تغییر کند، چرا که اکنون نتانیاهو با سرعت و جدیت بیشتری بحث آفریقا و سایر مناسبات دیپلماتیک را دنبال میکند که رفت و آمدهای یک ساله اخیر او و لیبرمن به کشورهای آفریقایی نشانه بارز آن است. این تلاشهای نتانیاهو برای موفق جلوه دادن خود نزد افکار عمومیاسرائیل است، چون که کابینه او تا کنون هیچ دستاورد ملموس و روشنی را برای اسرائیل نداشته که با پرونده فسادی که شما گفتید، این ضعفهای نتانیاهو بسیار پررنگ تر نیز میشود. زمانی این ناکامیها جلوه بیشتری پیدا میکند که نتانیاهو در مقام نخست وزیر اسرائیل متهم به برافروختن چند جنگ ناموفق با گروههای مقاومت فلسطینی و نهایتا شکل گیری انتفاضه سوم و نابودی کامل امنیت در درون اراضی اشغالی اسرائیل میشود.
* در بستر تمام نکاتی که طرح شد استراتژی اسرائیل و شخص نتانیاهو برای کشورهای آفریقایی تا چه اندازه میتواند موفق عمل کند، آیا این راهبرد میتواند اسرائیل را به اهدافش برساند؟
** نسبت به تلاشها، صرف هزینهها و اهتمام سران اسرائیلی تا کنون این راهبرد موفقیتی را در پی نداشته است و کوششهای مقامات تل آویو تنها در معدودی از کشورها مانند کنیا و یا در همین اواخر با بازگشایی سفارت خود در رواندا با اقبال کم رنگی روبه رو بوده است. حتی در کنیا دولت سعی دارد تا روابط خود با اسرائیل را چندان علنی نکند. چرا که این مساله میتواند باعث ایجاد نگاه منفی افکار عمومیکنیا نسبت به دولت این کشور شود. لذا دولت کنیا بعد از انتخابات و نه قبل از آن با سفر نتانیاهو موافقت کرد، چون میتوانست در آرای مردم اثرات سوئی داشته باشد.
البته نقش نتانیاهو و اسرائیل در از میان برداشتن گروههای اسلامیو شخصیتهای دینی کنیا بسیار موثر و پررنگ بوده است و با ترور این افراد از طریق جاسوسان خود در کنیا موجبات به قدرت رسیدن سایرین را فراهم کرد، از همین رو دولت کنیا خود را مدیون و وابسته به اسرائیل میداند اما با وجود این نکته نیز باز دولت کنیا با وجود نگاه برتری جویانه موجود در راهبرد اسرائیل و دیدگاه آپارتایدی تمایلی به برجسته کردن این روابط در افکار عمومی ندارد، لذا در مجموع تا کنون دستاورد روشن و ملموسی از این راهبرد اسرائیل در آفریقا نصیب تلآویو نشده است.
http://www.mardomsalari.net/4476/page/8/27498
ش.د9603642