(روزنامه آرمان – 1396/09/08 – شماره 3478 – صفحه 6)
* اخیرا لزوم بازگشت آقای ناطق نوری به عرصه سیاست مورد توجه بسیاری از کنشگران اصولگرا و اصلاحطلب قرار گرفته است. از نظر شما حضور وی چه کمکی بهایجاد وحدت و تقویت محور اعتدال خواهد نمود؟
** آقای ناطق نوری از چهرههای انقلابی با سابقه و با خطمشی روشن سیاسی است. او منتسب به بلوک اصولگرایی است و پس از انقلاب و تشکیل جامعه روحانیت مبارز (و بهویژه بعد از جدایی مجمع روحانیون مبارز از آن) بهعنوان پیشانی جناح راستجمهوری اسلامی مطرح شد. او در کنشهای سیاسی نقش اساسی داشته و در دورهای هم که در مجلس حضور داشت از چهرههای معتدل و اهل مصالحه با جریانات مختلف بود. بنابراین از این جهت آقای ناطق هنوز همان وجهه معتدل را دارد و میتواند برای جریان اصولگرا که مدت زمانی است بهدلیل تندرویهای جریان احمدینژاد و پایداریچیها از هم گسیخته شده و به جزیرههای کوچکی تبدیل شده، نقش موثری داشته باشد.
هرچند انتظار بر این است که هر اقدام و تلاشی که او داشته باشد قطعا بخشی از اصولگرایان جبهه پایداری به جریانی که ناطق به آن منتسب باشد، ملحق نشود. از سال 92 تا کنون هم وی توانسته تنها همان بخش اصولگرای معتدل را در کنار اصلاحطلبان برای اتحاد جمع کند. اینکه ناطق بتواند جبهه بزرگی از اصولگرایان را تشکیل دهد دور از ذهن و انتظار است چراکه جریان پایداری در این سالها رشد کرده و در حال حاضر هم بین 20 تا 30 نماینده در مجلس دارد و بهنظر میرسد تلاش برای همراهی این جریان با آقای ناطق آب درهاونگ کوبیدن است.
اما اینکه آقای ناطق تا چه میزان میتواند نقش میانه را برای اصلاحطلبان ایفا کند، قابل تامل است. آقای ناطق همچنان که در سالهای گذشته به نوعی محور وحدت و همراهی بوده هنوز هم میتواند این نقش را ایفا کند اما اصلاحطلبان نیازی به حکم برای ائتلاف با اصولگرایان و اعتدالگرایان ندارند. در شرایط پس از تشکیل دولت دوم روحانی این جریان با گذشت زمان هم سازوکار انسجام را بهخوبی فراهم کرده و هم با توجه به همین سازوکار و حضور در صحنههای سیاسی توان حفظ هویت خود را کاملا پیدا کرده و میتوانند با هویت اصلاحطلبی و بدون ائتلاف با جبهه اصولگرا و اعتدالگرایان وارد انتخابات و فعالیتهای سیاسی شوند. اما حتما در صورتی که حامیان غیر اصلاحطلب آقای روحانی (اصولگرایان نزدیک به ناطق و در سطح پایینتر آقای لاریجانی) باید از انحصارطلبیای که در ماههای اخیر برای در اختیار گرفتن دولت داشته، دست بردارند و به مردمی که مطالباتی از اصلاحطلبان داشتند و باعث رئیسجمهورشدن روحانی شدند، نزدیکتر شوند.
میتوان بار دیگر به یک ائتلاف میان اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل اندیشید و با حفظ هویت وارد یک ائتلاف شد. البته خود ائتلاف هم سازوکار دارد و ما با اصولگرایان نزدیک به آقای ناطق نوری ائتلافی پیش از انتخابات کردیم که تمام سبد رأی و ماشین انتخاباتیمان را پشت آقای روحانی قرار داد. ائتلاف صرفا به زمان قبل از انتخابات معطوف نیست و صرفا هدف آن پیروزی نیست بلکه در تشکیل دولت معنا و مفهوم پیدا میکند. ائتلاف قبل از انتخابات پایه پیروزی است اما پس از این پیروزی باید نتیجه مورد نظر مردم هویدا باشد. ائتلافی که در دوره دوم ریاستجمهوری آقای روحانی انجام گرفت بهدلیل مصادره نتایج ائتلاف از سوی اصولگرایان معتدل (طیف آقای لاریجانی) موجی از دلسردی مردم را بههمراه داشت. طبیعتا ائتلاف مجدد با مصادرهکنندگان نتایج ائتلاف پیشین مردود است و بهنظر نمیرسد اصلاحطلبان بار دیگر زیر بار چنین برخوردی با نتایج ائتلاف توسط اصولگرایان بشوند. اصلاحطلبان با هویت اصلاحطلبی و در چهارچوب تعریفشده همین جریان وارد عرصههای انتخاباتی خواهند شد.
* آیا ممکن است اصلاحطلبان موافق حضور لاریجانی بهعنوان رقیب انتخاباتیشان باشند؟ اصولا حضور یک اصولگرای معتدل یا تندرو در برابر نامزد این جریان تفاوتی خواهد داشت؟
** ما بهعنوان جامعه اصلاحطلبی هرگز بهدنبال حذف نیستیم. حتی جریان تند پایداری هم حق دارد هر نامزدی را در انتخابات داشته باشد و قسمتی از حقوق شهروندی آنان بهحساب میآید که باید محترم شمرده شود. جریان اصولگرای معتدل نیز به همینگونه است و ما اساسا بهدنبال یک رقابت سالم هستیم که در آن ضمن ارائه برنامههای خودمان در رقابت با برنامههای رقیب از امکانات عادلانهای برخوردار باشیم. ما بهاین دلیل بر هویت خودمان در برابر رقیب اصرار داریم که حداقل از 92 تاکنون اکثر مردم نشان دادهاند که طبعشان بیشتر به ارزشهای اصلاحطلبانه نزدیک است. با این پایه و اساس برای ما فرقی نمیکند آقای لاریجانی رقیبمان باشد یا کسی از جبهه پایداری.
اگر بنا بر ائتلاف باشد از نظر ما میشود با اعتدالگرایان دولت فعلی ائتلاف کرد اما فعلا در مختصات سیاسی حال حاضر ایران هر نوع ائتلاف با مصادرهکنندگان ائتلاف سال 96 تقریبا محال است. ما بهعنوان اصلاحطلبان نمیتوانیم مردم و جامعه مدنی را اقناع کنیم که جریان مورد ائتلاف قواعد ائتلاف را مدنظر داشته است. از نظر من جریان آقای لاریجانی در حال حاضر نه میتواند با جبهه پایداری ائتلاف کند و نه با اصلاحطلبان. اما میتواند در مدت باقی مانده از دولت روحانی تغییراتی را انجام دهد. اگر بحث ائتلاف هم مطرح شد خوب است این بار آقای لاریجانی و جریان اصولگرای معتدل تن به ائتلاف با نامزد اصلاحطلبان بدهند. این افراد که طبعا نگران منافع ملی هستند با هدف عدم موفقیت تندروها از نامزد خود دست بشویند و از نامزد اصلاحطلب حمایت کنند. ائتلاف همیشه یکطرفه نیست و باید دوسویه باشد.
* پس از انتخابات اخیر ریاستجمهوری در مورد آینده سیاسی آقای جهانگیری و احتمال حضور او بهعنوان کاندیدای اصلاحطلبان در سال 1400 گمانهزنیهایی میشود. از سویی مخالفان و جناح مقابل بهطور جدی روی به تخریب او آوردهاند. چالشها و امیدهای پیشروی جهانگیری در جریان اصلاحات را چگونه تحلیل میکنید؟
** آقای جهانگیری از مدیران با سابقهجمهوری اسلامی است که ضمن اینکه در اصلاحطلبی و انتساب بهاین جریان سابقه روشنی دارد یکی از مسئولان پاکدست و با تجربه محسوب میشود. او در پستهایی که قرار گرفته همواره منشا خیر بوده و در انتخابات سال 96 که وارد عرصه رقابت شد و کنارهگیری کرد، نشان داد قابلیتهای فراوانی دارد. این حضور جهانگیری ثابت کرد که او قادر است رأی مردم را بهسمت خود جلب کند و همچنین توان اجرایی بالایی دارد و بهدلیل سابقه مدیریت و تجربهای که دارد میتواند بسیاری از گرهها را باز کند. از این منظر برخی تندروها هم مدام بهدنبال مچگیری و تخریب شخصیت جهانگیری هستند تا با ترور شخصیت بتوانند یک رقیب بالقوه را از میان بردارند. البته هرچقدر جریان مقابل دست به تخریب جهانگیری بزند توانمندی و قابلیتهای او برای مردم روشنتر خواهد شد. در صورتی که او تمایل به حضور در عرصه داشته باشد (هرچند زمان بسیاری تا انتخابات 1400 باقی است) میتواند کار رقیبان اصولگرا را دشوار کند.
* از سوی برخی از اصلاحطلبان بحث و گفتوگو باسپاه مطرح شد، نظرتان چیست؟
** سپاه طبق قانون اساسی وظایف و اختیاراتی دارد و اساسا بین ما اصلاحطلبان و سپاه هم هیچمشکلی بهلحاظ قانونی و هویتی وجود ندارد. همه باید کار قانونی خود را انجام و سپاه و سایر نهادهای نظامی نیز در چهارچوب منافع ملی رسالت خود را انجام میدهند. در ارگانها و نهادهایی که اصلاحطلبان حضور دارند بهطور مسلم باید با همه ارکان کشور و نهادهای مختلف تعامل وجود داشته باشد و چه نهادهای نظامی مانند ارتش و سپاه و چه نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و... که در قانون اساسی اصالت اجرایی دارند حتما باید مورد تعامل ما اصلاحطلبان باشد.
* وزن پایین نیروهای سیاسی اصلاحطلب چالشی است که پس از مجلس دهم و مقایسه آن با مجلس ششم رنگ جدیتری بهخود گرفت. ریشه چنین مشکلی را در چه میبینید؟
** بهطور کلی کیفیت کار مجلس چه بین نمایندگان اصولگرا و چه اصلاحطلبان پایین آمده است. در حقیقت با عدم تایید جریان از سوی نهادهای نظارتی به مردم هم این پیام ارسال شد که آنها هم دست به این عدم تایید بزنند. وقتی عمده نامزدهای شاخص جریان اصلاحات امکان حضور در عرصه را از دست دادند آنچه روی دست اصلاحطلبان ماند نیروهای توانمند باتجربه نبود بلکه اکثرا جوانانی کمتجربه بودند و بیشتر حولحوش سه الی چهار نفر با تجربهتر لیست اصلاحطلبان بسته شد.
اکنون هم همان چندنفر اصلاحطلب با تجربهتر تا حدودی کیفیت مجلس را حفظ کردهاند. در مقابل هم اصولگرایان از سوی مردم اقبالی ندیدند. قاعدتا وقتی از هر دو جریان نیروهای حرفهای کمتر به مجلس راه پیدا میکنند مشخصا سطح مجلس افت میکند. این پایین آمدن سطح پارلمان در همه طرحها، لوایح و حتی بعد نظارتی مجلس واضح است. برای اینکه چنین اتفاقی نیفتد عدم تایید صلاحیتهای بدون مدرک باید تغییر کند و به رأی مردم اعتماد شود. در چنین شرایطی کیفیت مجلس تغییر میکند و مردم میتوانند با اختیار انتخاب بیشتر نمایندگانی توانمندتر از هر دو جبهه انتخاب کنند.
* حرکات اخیر محمود احمدینژاد در فضای جامعه سوالاتی را ایجاد کرده است. هدف او را چه میدانید و دستگاه قضائی چگونه باید با چالش اقدامات وی مقابله کند؟
** احمدینژاد بهدنبال ایجاد هیاهوست و با حرکات غیرمنتظره میخواهد نظر مردم را نسبت بهخود جلب کند. او تلاش دارد ثابت کند هنوز هست و همه اتهامات وارده به وی و اطرافیانش واهی بوده و با همه رسوایی مالی بیسابقه دولت وی مدعی پاکدستی خود و برخورد ناعادلانه دستگاه قضائی است. من نمیتوانم بدون در اختیار داشتن اسناد و مدارک در مورد ناعادلانه بودن برخورد دستگاه قضائی قضاوت کنم اما آنچه مسلم است این است که اتهامات تیم احمدینژاد مالی است. در واقع شرایط جدیدی برای مقایسه رفتار اصلاحطلبان و جریان تند احمدینژاد پدید آمده که باید با یک تحلیل درست و جامع تحت فشار قرار گرفتن و عکسالعمل هر دو جریان را با هم مقایسه شود.
ما اصلاحطلبان با همین دستگاه قضائی به اتهامات سیاسی درگیر بودهایم و اما هیچگاه مانند این جریان در حرم شاهعبدالعظیم بست ننشستیم. احمدینژاد چگونه امروز مدعی آزادی است؟ در حالی که او در سال ۸۶ یکی از نمایندگان (اصلاحطلب) همراه هیات اعزامی خود به نیویورک را صرفا بهدلیل انتقاداتش از سفر حذف کرد! با این همه حرفها، احمدینژاد چه توجیهی برای برخی عملکردها وجود دارد؟ اکنون که معاونان و دوستان وی متهم هستند او دم از آزادی میزند.
اصلاحطلبان بهدلیل دلبستگی به نظام در هیچشرایطی حاضر نشدند حرکتهای رادیکالی انجام دهند. احمدینژاد برای اینکه فراموش نشود، از هر مجرایی که برایش فراهم شود، استفاده میکند. جریان اصلاحطلب با یک انتقاد کوچک تحت فشار قرار میگیرد اما آقای احمدینژاد و همراهانش آزادانه رفتارهای خاص خودشان را انجام میدهند. اصلاحطلبان همچنان طرفدار آزادی برای همه گروهها و نحلههای سیاسی هستند اما در چهارچوب قانون و با حفظ امنیت کشور و منافع ملی.
http://www.armandaily.ir/fa/news/main/205330
ش.د9603694