(روزنامه آسمان آبي – 1396/08/13 – شماره 104 – صفحه 11)
انرژی مقوله و مؤلفهای است که از دو منظر باید مورد توجه قرار گیرد. اول، وابستگی و میزان استقلال بازار انرژی از سوی قدرتهای بزرگ، موضوعی قابل تأمل است. موضوعی که از چند زاویه باید مورد بررسی قرار بگیرد. نخست، نگاهی است که در میانه رقابت میان قدرتهای بزرگ در مورد آینده این مؤلفه در سطح جهانی مطرح میشود. در این بستر، میزان استقلال از بازار انرژی و نیاز به انرژی در این بازار پرفراز و نشیب مورد توجه قرار میگیرد. در اینجا انرژی برای همه طرفهای درگیر رقابتها از نظر مصرف داخلی این کشورها یا نیاز به آن در لایههای گوناگون فعالیتهای آنها بسیار با اهمیت است، اما در نگاه دوم، نیاز یا میزان استقلال و وابستگی پایتختهای این کشورها به نفت، گاز یا بازار انرژی مورد توجه نیست، بلکه دستاندازی و تسلط بر این گستره وسیع تولید انرژی بهگونهای است که از آن بهعنوان اهرم فشار بر رقبا استفاده شود. به بیان دیگر ممکن است یک بازیگر تراز اول بینالمللی یا کنشگر بازیچرخان به انرژی نیازی نداشته باشد و بتواند نیازهای خود را با تکیه بر امکانات داخلی و بومی برطرف کند ولی کنترل گلوگاههای انرژی را در اختیار دارد و از همین منظر نقششان برجسته میشود.
لذا در این دو سطح مقوله انرژی برای دو دسته کشورهایی که به بازار انرژی خود وابستهاند یا در تلاش برای بهدستگرفتن کنترل این بازار برای تحت فشار قرار دادن رقبا هستند، اهمیت پیدا میکند. ایالات متحده آمریکا اکنون چندان به بازار انرژی جهانی وابسته نیست و در قیاس با سایر کنشگران و بازیگران نظام بینالملل در باب جغرافیای انرژی، مستقل عمل میکند. این کشور اگر بتواند از منظر ژئوپلیتیک بر مناطق دارای بالاترین میزان انرژی مسلط شود قادر خواهد بود فعالیت رقبایش را تحت کنترل درآورد. ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه یا آنچه خاورمیانه عربی مینامند، به واسطه استقلال داخلی نسبت به بازارهای انرژیاش به لحاظ نسبی، از منابع انرژی این منطقه بینیاز است. به عبارت دیگر گرچه ژئوپلیتیک و ژئواستراتژی خاورمیانه برای آمریکا مهم است ولی بازارهای انرژی و تحولات حاصل از آن برای ایالات متحده چندان با اهمیت نیست. واشنگتن در تلاش است با افزایش سیطرهاش، راه را برای کنترل رقبایش هموار کند.
بنابراین بیش از اینکه ژئوانرژی یا جغرافیای انرژی خاورمیانه اهمیت داشته باشد، مؤلفههای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک خاورمیانه برای آمریکا برجسته است. این کشور در تلاش است تا بدینوسیله اروپا و رقبایش یعنی کشورهایی چون چین و روسیه را در رودروی هم قرار دهد و میزان اصطکاکها در این منطقه را به واسطه نیاز به انرژی توسط این سه بازیگر افزایش دهد. از همینرو آینده این منطقه و شکل و محتوای آن محصول این بحرانها خواهد بود، بحرانهایی که مطمئنا برای کشورهای درگیر هزینههای سنگینی خواهد داشت. ایالات متحده تلاش میکند به با تکیه بر هر اهرمی، بازیگران منطقهای و بینالمللی را بهگونهای در بحران خاورمیانه عربی درگیر کند. اینجاست که اتلاف انرژی یا اتلاف قدرت در سطح بالا، چه برای بازیگران منطقهای، چه بازیگران بینالمللی افزایش پیدا میکند. اکنون روسیه در سوریه حضور دارد.
کشمکش میان ریاض و تهران اوج گرفته است و کشورهای اروپایی چون آلمان، فرانسه و انگلیس در خاورمیانه در تلاطمی معنادار قرار دارند و هزینههای گزافی پرداخت میکنند. در این میان قدرتهای دیگر منطقهای، بازیگرانی چون آنکارا و تهران در عین حال که استراتژیهای مشترکی دارند، در قامت همسایگی برای خود ارزشهایی را تعریف کردهاند، اما در عمل با اتلاف انرژی متفاوت روبهروی هم قرار گرفتند و در جنگهای نیابتی درگیر شدهاند. آمریکایی که زمانی به افغانستان حمله کرد و بعد عراق را هدف قرار داد در شرایط کنونی تلاش دارد از بازی و معادلات حاکم، خود را کنار بکشد و دیگر بازیگران را درگیر تحولات منطقه کند. مجموعه درگیری میان بازیگران موجب میشود قدرت اقتصادیشان نیز کاهش پیدا کند و برای وارد شدن ضربههای اصلی آماده شوند. از همینرو ایجاد فرقهگرایی و قومگرایی در منطقه میتواند برای کشورهای درونمنطقهای جنگهای نیابتی متفاوتی را مدیریت کند و آمریکا قادر است با استفاده از این شرایط هزینههای گزاف حضور آنها در منطقه را به بازیگران درگیر تحمیل کند.
https://asemandaily.ir/post/6595
ش.د9603678