(روزنامه ايران ـ 1394/11/24 ـ شماره 6149 ـ صفحه 10)
* افزایش حضور زنان در مجلس یکی از برنامههایی بود که در پنجاه و نهمین نشست مقام زن در سازمان ملل (اسفند سال گذشته) مطرح شد و ایران نیز با آن موافقت کرد. به نظر شما تحقق این برنامه، چه پیشنیازهایی لازم دارد؟ برای این منظور تاکنون چه فعالیتهایی در ایران صورت گرفته است؟
** با توجه به اینکه زنان نیمی از ظرفیتهای هر جامعه را تشکیل میدهند، در چارچوب دگرگونیهای جوامع انسانی، بویژه در چهار دهه گذشته تلاش شد تا این ظرفیت کمتر استفاده شده توسعه در جهت رشد و پیشرفت کشورها مورد توجه قرار گیرد. سازمانهای گوناگونی در این زمینه به وجود آمد و سیاستگذاریها و برنامهریزیهایی نیز صورت گرفت تا کشورها بتوانند زنان را وارد عرصههای گوناگون اجتماعی کنند. از آنجا که سیاست، حوزهای مردانه تلقی میشود که زنان کمتر در آن حضور دارند، در این زمینه نیز ضرورت حضور زنان در عرصه سیاست مورد توجه قرار گرفت. تجربه نشان داده است حضور زنان در جامعه به دلیل نگرش و روحیه مادرانه آنان به شکلگیری سیاستهای رفاهی و اجتماعی به نفع عموم مردم منجر میشود. از این رو ورود آنان به عرصه سیاست، به تلطیف رفتارها و کنشهای سیاسی کمک میکنند. البته این به معنای آن نیست که در حوزه سیاست، زنی با کنشهای مردانه و بدون روحیه جنگطلبی و خشونت وجود ندارد. هر کدام از اینها مصادیق ویژه خود را دارند. یک وفاق بینالمللی وجود دارد که حضور زنان در سیاست، مدیریت بهتر امور سیاسی را در پی دارد و نتیجه افزایش حضور، مشارکت و تأثیرگذاری آنان در قدرت سیاسی، به استفاده بهتر از منابع اجتماعی برای تحقق اهداف رشد و توسعه و نیز رفاه عمومی، بهبود شرایط کلی کشور و کاهش رفتارهای خشونتآمیز منجر میشود.
در کشور ما این گرایش با انقلاب اسلامی تقویت شد زیرا نگرش امام خمینی(ره) به عنوان رهبری انقلاب اسلامی، توجه به ضرورت حضور زنان در عرصههای مختلف اجتماعی همچون حوزه سیاست بود. با وجود مخالفتهای بسیار، ایشان بر حضور زنان در عرصههای گوناگون تصمیمگیری تأکید داشتند. ما تحولات بسیاری را پشت سر گذاشتهایم. زنان توانستهاند در حوزه مشارکت سیاسی به شکل تودهای، حضور فعالی داشته باشند و بسیار تعیین کننده و اثرگذار ظاهر شوند. با این حال در روند رشد و توسعه جامعه به این خواسته رسیدهایم که زنانی که در شکل دادن به تحولات سیاسی جامعه همواره تأثیرگذار بودهاند، چرا در حوزههای تصمیمگیری حضور پذیرفتنی نداشتهاند؟ این امر به سطح توسعه جامعه و مشکلاتی باز میگردد که در این زمینه در کشور ما به عنوان یک جامعه در حال توسعه اسلامی وجود دارد. از این رو میبینیم که زنان خواستار سهم پذیرفته شدهتری از قدرت تصمیمگیری در عرصه سیاست اعم از قانونگذاری، اجرایی و قضایی هستند. در واقع زنان خواستار سهمی از قدرت در مدیریت سیاسی کشور هستند تا متناسب با مهارتها و توانمندیهای خود بتوانند فرآیند رشد و توسعه کشور را سرعت بخشند.
* در این زمینه، دولت چه اقدامهایی میتواند انجام میدهد؟
** دولتها نقش بسیار تعیین کنندهای در رفع محرومیتهای زنان و ایجاد فرصتهای برابر دارند. دولتها در همه کشورها به دلیل دسترسیها، منابع و امکانات انحصاری و بینظیری که در اختیار دارند، از تأثیر بر ذهنیت و نگرش افراد تا ایجاد فرصتهای برابر برای آموزش، بهداشت و سلامت، اشتغال، تصمیمگیری در حوزههای گوناگون، نقش بسیار مهم و اثرگذاری دارند که میتواند به رفع محرومیتهای همهجانبه از زنان بینجامد. در ایران بویژه در دورههای انتخاباتی، ستادهای انتخاباتی همواره برای گرم کردن تنور انتخابات و پرشور کردن و انرژی دادن به فعالیتهای آن مملو از حضور زنان میشود اما پس از گرفتن آرا، زنان فراموش میشوند تا آقایان مدیریت سیاسی کشور را برعهده بگیرند.
* به نظر شما، بهکارگیری سیاست تبعیض مثبت و ارائه سهمیه مشخص برای زنان در مجلس تا چه اندازه میتواند راهگشای حضور زنان در مجلس باشد؟ پیشنهاد شما در این زمینه چیست؟ چه رقمی را پیشنهاد میکنید؟
** امروز، میانگین مشارکت زنان در پارلمانهای جهان نزدیک به 23 درصد است. با دگرگونیهای اندک در منطقه خاورمیانه، این رقم بسیار پایینتر از میانگین جهانی است اما تجربههایی وجود دارد که در آنها دولتها کوشیدهاند با ایجاد فرصتهای تازه به شکل برنامهریزی شده، یعنی ایجاد تبعیض مثبت به نفع زنان، فضا را برای مشارکت سیاسی زنان در حوزه قدرت و تصمیمگیری بهبود بخشند بویژه در سازمان بینالمجالس اسلامی، از همه اعضا خواسته شده است که سهم 30 درصدی را برای حضور زنان در مجلسها در نظر بگیرند و ساز و کارهای انتخاباتی به گونهای تنظیم شود که زنان بتوانند با سهم 30 درصدی در این موقعیتها حضور پیدا کنند.
در کشورهایی همچون افغانستان و عراق بر پایه مدل نگارش قانون اساسی بر مبنای مشاورههای بینالمللی، این سهمیه برای حضور زنان در فرآیند انتخابات تدارک دیده شده است که زنان بتوانند 25 درصد صندلیهای مجلس را دراختیار گیرند. در کشور ما در طول 37 سال پس از انقلاب اسلامی، هیچ گاه سهم بالای پنج درصد در دورههای مجلس قانونگذاری به زنان داده نشده است. با وجود نقشآفرینی تأثیرگذار زنان در تحولات سیاسی کشور در خیابانها، تظاهرات و پای صندوقهای رأی، زنان به عنوان رأیگیرنده، سهم متناسب و منصفانهای در قدرت تصمیمگیری در پارلمان نداشتهاند. بنابراین، اکنون این مسأله به صورت جدی در جامعه مطرح است که تأثیرگذاری زنان در شکل دادن به قدرت باید به حوزه تصمیمگیری نیز انتقال یابد و آنان بتوانند در مجلس هم حضور مناسب و پذیرفتنی، متناسب با سطح و میزان مشارکت و قدرت تأثیرگذاریشان داشته باشند.
این به آن معنی است که ما به اراده سیاسی در میان احزاب و جریانهای سیاسی نیازمندیم. اکنون شوراهای مرکزی احزاب و شوراهای تصمیمگیری جریانهای سیاسی میتوانند در این زمینه نقش مهمی را ایفا کنند. آنان میتوانند از راه گنجاندن زنان در فهرستهای انتخاباتی و تمرکز در فرآیند تبلیغات انتخابات، جامعه را به سمتی هدایت کنند که به نامزدهای زن، بیشتر توجه کنند و به آنان رأی دهند. در این زمینه تلاشهایی نیز میان فعالان حقوق زنان در کشور در جریان است که بی شک تأثیرگذار خواهد بود؛ از فراخوان «زنان به زنان رأی میدهند» تا تلاش برای تغییر چهره مردانه مجلس. به نظر میرسد همه اینها تلاشهایی است که خواست عمومی جامعه را نشان میدهند و رهبران جریانهای سیاسی و صاحبان قدرت نمیتوانند نسبت به آن بی توجه باشند.
* برخی احزاب و جریانهای سیاسی اعمال سهمیه 30 درصدی در فهرستهای انتخاباتی را به عنوان سیاستی تشویقی برای افزایش حضور زنان در مجلس در پیش گرفتهاند. به نظر شما این الگو تا چه اندازه میتواند به هموارسازی این مسیر کمک کند؟ قوانین در این زمینه چه اندازه به اصلاح نیاز دارند؟
** قانون انتخابات در کشور ما بر مبنای فعالیتهای حزبی نیست. با این حال افراد، گروهها، شخصیتها، احزاب و جریانهای سیاسی هستند که به تغییر در این نگرشها و تحقق خواستهها کمک میکنند. به نظر میرسد که ما به ایجاد موقعیتها و فرصتهای مناسب برای گنجاندن زنان در فهرستهای انتخاباتی جریان های سیاسی نیازمند هستیم.
تجربه سالهای گذشته نشان داده است به همان اندازه که احزاب و گروههای سیاسی زنان را در فهرستهای انتخاباتی خود گنجاندند، حضور زنان در مجلس نیز افزایش یافته است. به عبارتی میان این رفتارها و کنشها، نسبت متوازنی وجود دارد. بنابراین زنان با تلاشهای خود در سطوح و نهادهای گوناگون اجتماعی، این راه را هموار و ضرورت آن را گوشزد میکنند.
به نظر میرسد با سرمایه اجتماعی شکل گرفته و سرمایه سیاسی که بر پایه اندیشههای رهبری انقلاب اسلامی در جامعه وجود دارد مسیر مشارکت سیاسی زنان بازشده است و میتوانیم بهبود چشمگیر افزایش حضور و قدرت سیاسی زنان در دورههای آینده را بویژه در انتخابات پیش رو، شاهد باشیم.
* برخی معتقدند در وضعیتی که همین تعداد نمایندگان زن، کارنامه روشنی در عملکردشان ندارند، با چه توجیهی میخواهیم این میزان را بالا ببریم؟ نظر شما چیست؟
** کسانی که این بحث را مطرح میکنند، فراموش کردهاند که عملکرد مردان در مجلس، در دفاع از حقوق مردم چگونه بوده است؟ عملکرد زنان در مجلس نباید جدا از عملکرد مردان در مجلس دیده شود. در واقع جریان سیاسی که این مردان و زنان به آن تعلق دارند، باید مبنای ارزیابی قرار گیرد. این زنان به جریان سیاسی تعلق دارند که مانند مردان و همتایشان در مجلس، نگاهی به مشکلات واقعی و مصایب زنان نداشتند؛ همان گونه که همکاران مرد آنان نیز نسبت به نیازهای مردم و خواستههای حقطلبانه آنان نگاه پذیرفتنی ندارند و به نظر نمیآید که به این لحاظ میان این زنان و مردان، تفاوتی وجود داشته باشد.
* به عنوان فردی که تجربه نمایندگی مجلس را دارید و با توجه به اهمیت کیفیت حضور زنان در مجلس، آیا افزایش کمیت زنان در مجلس کافی خواهد بود؟ احزاب و جریانهای سیاسی چه نقشی در افزایش کیفیت حضور زنان در مجلس دارند؟
** باز تأکید میکنم که کارآمدی و پاسخ به نیازهای جامعه به زن و مرد به دو دوره گذشته مجلس منحصر نمیشود. هم زنان و هم مردان در دو دوره گذشته در ایجاد رابطه با خواستههای واقعی مردم در جامعه، تجربه موفقی را به نمایش نگذاشتند. این مشکل هم در میان زنان و هم مردان وجود داشت. از این رو برای آنکه نسبتی میان خواستههای واقعی مردم جامعه و نمایندگان مجلس ایجاد کنیم، ضرورت دارد تا جریان سیاسی را که با این خواستهها، پیوند برقرار میکند، به اکثریت برسانیم.
از این رو باید کسانی را به عنوان نماینده انتخاب کنیم که بتوانند از خواستههای واقعی مردم سخن بگویند و این واقعیتها را نمایندگی کنند. در این میان، نقش احزاب و جریانهای سیاسی بسیار تعیین کننده است. آنان باید بتوانند با توجه به شایستگیهای افراد، ترکیبی متعادل و متوازن از نمایندهها را در سراسر کشور ارائه و آنان را انتخاب کنند زیرا مردم برپایه گرایشهای سیاسی خود به برگزیدگان رأی میدهند. در اینجا تأثیر شناخت فردی محدود است و بیشتر نقش چهرههای برجسته سیاسی مطرح میشود که به لحاظ مسیر پیش رو و انتخاب گزینههای بهتر، میتوانند به نحو شایستهای به جامعه مشاوره دهند تا به حل مشکلات و مسائل مردم و رفع نیازهای آنان، کمک عملی و واقعی کنند.
* طی روزهای آتی انتخابات مجلس را پیش رو داریم. با توجه به حساسیتی که در جامعه نسبت به افزایش حضور زنان در مجلس بویژه در احزاب و جریانهای سیاسی پیش آمده است، حضور زنان در مجلس آینده را چگونه ارزیابی میکنید؟
** بدون شک نوع رویکرد احزاب و جریانهای سیاسی بر افزایش مشارکت مردم بسیار تعیین کننده است. هر اندازه که آنان بتوانند خواستهها و نیازهای مردم را بدرستی بازتاب دهند و رویکردشان با خواستههای واقعی و عینی مردم تطابق داشته باشد و به آن جامه عمل بپوشانند، به همان میزان به افزایش مشارکت سیاسی در جامعه کمک میکنند. از این رو میتوان نتیجه گرفت که رویکرد واقعگرایی میان احزاب و جریانهای سیاسی متناسب با نیازهای جامعه میتواند افزایش مشارکت را نتیجه دهد ضمن آنکه آنان بخشی از عوامل هستند. عوامل دیگری همچون مقامها و مسئولان برگزارکننده در سطح اجرا و نظارت، در فرآیند انتخابات هم میتوانند بر این دیدگاهها و هم بر سطح و میزان مشارکت اثر بگذارند.
* ارزیابی شما از کارنامه زنان در مجلسهای گذشته چیست؟ موفق عمل کردهاند یا خیر؟ در دورههایی که موفقیت و حضور مثبت و سودمندی داشتند، چه فعالیتهایی انجام گرفته است؟
** نمایندگانِ دورههای گوناگون مجلس در ایفای وظایف نمایندگی، کارنامههای متفاوتی دارند. باید بررسی کرد که متناسب با جریانهای سیاسی اکثریت در مجلس، عملکرد زنان به خواستههای جامعه نزدیکتر بوده است یا نه؟ زنان در طول دهههای گذشته، بیش از 5 درصد صندلیهای مجلس را در اختیار نداشتند. عملکرد آنان با توجه به سهم اندکشان در مجلس به این امر بستگی دارد که آیا آنان توانستند با کسب حمایت اکثریت مردان، وظایف خود را به انجام برسانند یا نه؟ برای نمونه، در مجلس ششم شاهد بودیم با حضور اکثریتی از نمایندگان اصلاحطلب، زنان توانستند با کسب حمایت این اکثریت، در دفاع از حقوق زنان چه در وضع قوانین و چه در بخش نظارتی گامهای مؤثری بردارند. این مسأله تا اندازهای در مجلس پنجم وجود داشت و حتی در مجلس هفتم هم به دلیل افزایش کنشها و طرح خواستههای اجتماعی، وزن قابل توجهی را در مسائل زنان در مجلس شاهد بودیم اما در دورههای پیش و پس از دورههای پنجم و ششم و هفتم، متأسفانه مسأله زنان از ایجاد ارتباط با واقعیتهای جامعه درمانده بود و توجه کمتری به مسائل زنان صورت گرفت. از این رو عملکرد موفق یا ناموفق نمایندگان زن به توانایی آنان در کسب حمایت اکثریت نگرش سیاسی مجلس در هواداری تأمین حقوق شهروندان بویژه زنان برمیگردد. به عبارتی، آیا این نمایندگان اندک برای ایفای وظایف نمایندگی خود در دفاع از حقوق زنان، توانستهاند گامهای مؤثری را بردارند یا نه؟
* چه راهکارهایی برای تحقق افزایش حضور زنان در مجلس پیشنهاد میکنید؟
** باید بر شایستگی نامزدها تأکید شود. اگر روی مسأله زنان تأکید میکنیم، از احزاب و جریانهای سیاسی انتظار میرود بر پایه توانمندیها و شایستگیهای گوناگونی که ایفای وظیفه نمایندگی رعایت آن را الزامی میکند، به معرفی نامزدها بپردازند. انتخاب زنانی که پیش از این، در حوزههای مرتبط با فعالیتهای خود، توانمندی و شایستگی خود را نشان دادهاند، باید مبنای انتخاب قرار گیرد. البته، این تنها ملاک و معیار شایستگی ورود افراد به فهرستهای انتخاباتی نیست بلکه میتوان انتظار داشت کسانی که در دفاع از حقوق مردم سخن میگویند، افراد شایسته و توانمندی را معرفی کنند که بتوانند وظیفه نمایندگی و دفاع از حقوق آنان را بخوبی به انجام برسانند.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/item/140869
ش.د9406014