(روزنامه كيهان ـ 1395/12/21 ـ شماره 21582 ـ صفحه 2)
اگر یقین داشته باشیم که امروز عرصه واقعی و اصلی نبرد دشمن با ما، در دو جبهه اقتصادی و فرهنگی است، هر عمل و سخنی که ما را از این دو جبهه غافل کرده و به سایر مسائل مشغول کند، بازی کردن در زمین دشمن و کمک به اوست. در یک نگاه کلی و با مقداری تسامح میتوان سه دسته را شناسایی کرد که با انجام عملیات ایذایی درصدد انحراف افکار، منابع، بودجه، پرسشها، دغدغهها و در یک کلمه تمرکز بر این دو جبهه اصلی هستند و در یک کلام سه سطل با ظاهر و البته ظرفیتی متفاوت که آب به یک آسیاب میریزند.
1- اولین دسته در این میدان دشمن خارجی است. دشمنی که سردمدار آن آمریکاست و برخی کشورهای اروپایی، تعدادی از کشورهای مرتجع و مزدور منطقه و عدهای گماشته در داخل کشور دنباله آن محسوب میشوند. آمریکا و اذنابش در جبهه اقتصادی ابتدا به بهانه پرونده هستهای، جنگ اقتصادی تمام عیار و به اذعان تمامی صاحبنظران بیسابقه در تاریخ را علیه ایران کلید زدند و با دادن آدرس غلط اینگونه عنوان کردند که هدف تحریمها مهار فعالیت هستهای ایران است و اگر ایران عقبنشینی کند، تحریمها نیز رفع شده و به دنبال آن مشکلات اقتصادی ایران نیز حل خواهد شد. توافق حاصل شد اما نه تحریمی لغو شد و نه مشکلی حل. آمریکاییها هم برای توجیه بدعهدی خود در مسئله تحریمها گفتند؛ مگر ما تضمین داده بودیم اقتصاد ایران شکوفا شود؟! و امروز هم میگویند اگر میخواهید مشکلاتتان حل شود در مسئله موشکی و نفوذتان در منطقه عقبنشینی کنید تا سرمایه خارجی بیاید و گشایش اقتصادی حاصل شود.
قلب واقعیتها در زمینههای گوناگون یکی از ترفندهای مهم دشمن در این زمینه است. اگر از لزوم افزایش جمعیت به عنوان یکی از عناصر قدرت و موتور محرکه اقتصاد نام برده شود، میگویند میخواهند زنها را به خانه بفرستند و آنها را در آشپزخانه محصور و محدود کنند! اگر از اقتصاد مقاومتی بگوییم، میگویند میخواهند به مردم ریاضت اقتصادی بدهند و دور کشور دیوار بکشند! اگر موشکی شلیک و رزمایشی برگزار شود - آن هم در منطقهای که کشورهای میکروسکپی چند برابر ایران صرف خرید پیشرفتهترین تسلیحات تهاجمی میکنند- میگویند تنشآفرین است و سرمایه را فراری میدهد! در عرصه فرهنگ هم اگر سخنی از عفت و ارزشها شود، میگویند دخالت در عرصه خصوصی است و مخالف آزادی!
2- دسته دومی که اقدامات و مواضعشان در جهت انحراف و پیشگیری از تمرکز بر دو جبهه اصلی نبرد است، داخلی بوده و متاسفانه باید گفت خود از اصلیترین مسئولان نبرد در این جبهه هستند. نمیتوان همه افراد این دسته را به همدستی با دشمن متهم کرد اما به طور طبیعی، خروجی و برآیند عملکرد و مواضع آنها نیز در جهت همان عملیات و فعالیت ایذایی دشمن خارجی است. علت این مسئله را باید در ناکارآمدی و عدم تحقق وعدهها جستجو کرد. قلعهای را تصور کنید که از سوی دشمن محاصره شده و فرماندهی مامور میشود ضمن مراقبت از آسیب رساندن دشمن به قلعه و ساکنان آن، محاصره را نیز بشکند. حال پس از پایان دوره ماموریت به جای آنکه از نتیجه عملیات خود بگوید، و گزارش بدهد، به مسائل غیر مرتبط میپردازد و مثلاً از آب و هوای تمیز اطراف قلعه سخن میگوید!
وقتی هم که با تعجب و رعایت ادب و احترام به او گفته میشود جناب! شما برای ماموریت دیگری رفته بودید و اکنون حرفهای دیگری میزنید، برمیآشوبد که؛ شکر کنید چرا که اگر ما نبودیم تا حالا قلعه را بر سرتان خراب کرده و ساکنان نیز از گرسنگی مرده بودند!
اینجاست که تعطیلی 60 درصدی صنایع کشور مسئله فرعی میشود و تعطیلی یک درصد کنسرتها مسئله اصلی کشور! آن باغدار و کشاورزی که وقتی حساب و کتاب میکند میبیند محصولش روی درخت بگندد یا زیر زمین بماند، خرجش کمتر از دخل جمعآوری و فروش آن است یا کارگری که کارخانه اش تعطیل شده یا خودش تعدیل و خانهنشین و یا 6 ماه کار کرده و حقوق نگرفته، حقوق شهروندی را کجای دلش بگذارد؟! و در این گیرودار میگویند باید مردم شاد باشند طوری که انگار عدهای کمر همت بستهاند که مردم ناشاد باشند! برای این جماعت نیز سخن گفتن از دو جبهه اصلی تلخ و دردناک است و هرچه حواسها را پرت کند و موضوع مباحث را منحرف، نعمتی است بیبدیل که نباید به سادگی از دستش داد.
3- یک ضربالمثل آمریکایی میگوید؛ بدنامی بهتر از گمنامی است. دسته سوم که آن هم از قضا داخلی است برآیند فعالیت و مواضعش چیزی جز انحراف افکار عمومی از این دو جبهه اصلی نیست، گرچه میکوشد ویترین دیگری از خود ارائه کند. جمله معروف و باز هم آمریکایی است که میگوید؛ «به چیزهایی که در موردتان مینویسند توجه نداشته باشید. فقط آنها را وجب بگیرید!» این گروه علاقه زیادی به روی آنتن بودن دارد و فارغ از فضاسازیها و جنجالهای ظاهری، میزان آنتن دادن و پرداختن به آنها را میتوان معیاری برای دوری و نزدیکیشان به سایر جریانات دانست. به قول استاد سخن سعدی؛ بدم گفتی و خرسندم عفاک الله نکو گفتی! فقط با اندکی کاوش میتوان دید که مواضع این سه جریان برخلاف تفاوت ظاهری که دارند، با یکدیگر همسو و هم جهت هستند و در نهایت به یک فصل مشترک میرسند؛ بهتر است حواس مردم پرت شود و پرت بماند! اگر هم کارد به استخوانشان رسید و نالهای کردند و پرسیدند چرا، دشمن خارجی که هدفش کشتن است و زخم را اصلاً خود وارد کرده، میگوید من که گفتم درمانت پیش من است و آنچه میدهد چیزی جز زهر قاتل نیست گرچه در ظاهر مزهاش شیرین باشد. طبیبی هم که مسئول رسیدگی را برعهده گرفته دستپاچه میشود و میگوید ببین گوشهایت چقدر خوب لالاییهای مرا میشنود. پس گوش کن و به جای ناله شاد و شاکر باش! آن جماعت سوم هم مدعی است درمان این زخم تنها به دست من است و...
تمرکز، اندیشیدن و جهاد در دو جبهه اصلی جنگ اقتصادی و فرهنگی بیشک با رنج و سختی همراه است و غفلت از آن اگرچه ممکن است ظاهری شیرین داشته باشد ولی درونی به غایت تلخ و آسیبرسان خواهد داشت. دانشآموزی که یک سال را به غفلت و بازیگوشی میگذراند بیشک از همکلاسی زحمتکش خود بیشتر خوشگذرانی میکند اما روز امتحان و دادن کارنامه هم میرسد. به قول مولوی:
جور دوران و هر آن رنجی که هست
سهلتر از بعد حق و غفلت است
زآنکه اینها بگذرند آن نگذرد
دولت آن دارد که جان آگه برد
http://kayhan.ir/fa/news/99851
ش.د9505091