(روزنامه آسمان آبي ـ 1396/07/18 ـ شماره 83 ـ صفحه 11)
اشتباه استراتژیک واشنگتن
هدف استراتژیکی که ازسوی کاخ سفید و پنتاگون برای حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱ تعیین شده بود مبارزه با تروریسم بود. رابرت کسیدی، کارشناس نظامی آمریکا، در مقالهای مفصل که در روزنامه «نیویورکتایمز» منتشر شده بود، استراتژی اصلی آمریکا درباره حمله به افغانستان را بررسی کرد و نوشت: «آمریکا در 16سال گذشته همواره اشتباهات بزرگی را مرتکب شده که هریک از آنها به نحوی به تداوم جنگ کمک کرد.» کسیدی در ادامه نیز به بهانه اصلی آمریکا یعنی مبارزه با تروریسم اشاره کرد و نوشت که این هدف بدون درنظرگرفتن همسایه افغانستان یعنی پاکستان تامین نشد. پاکستان کشوری است که از سال ۱۹۴۷ به محلی مناسب برای رشد افراطگرایان تبدیل شد؛ بنابراین هرگونه مبارزه با تروریسم و افراطگرایی بدون درنظرگرفتن منشأ ورودی این نیروها به منطقه پرتنشی چون خاورمیانه، بیتردید به شکست ختم خواهد شد.
جاش وینکور، تحلیلگر نشریه «اکونومیست»، نیز در مقالهای با اشاره به نقش پاکستان در قدرتگرفتن القاعده و تقویت نیروهای طالبان نوشت: «گرچه آمریکا در آغاز جنگ افغانستان توجه ویژهای به نقش پاکستان در تقویت نیروهای طالبان نداشت، لازم است که امروز برای پایان جنگی که نزدیک به دو دهه ادامه پیدا کرده، برای مقابله با نقش پاکستان برنامهریزی مناسب داشته باشد.»
اختلافنظر میان واشنگتن و کابل
اختلافنظرها میان مقامهای آمریکایی و افغانستانی تنها منحصر به چالشهای پیشروی دولتهای مستقر در کابل و واشنگتن نیست. دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ماجراجوی آمریکا، در اظهارنظری اعلام کرد که پاکستان کماکان از تروریستها حمایت میکند و افراطگرایان از این مسیر به خاک افغانستان وارد شده و موجب میشوند درگیریها با طالبان همچنان ادامه داشته باشد. از سوی دیگر، ژنرال نیکلسون، فرمانده ارشد نیروهای آمریکایی در افغانستان، در نشست مطبوعاتی گفت که پاکستان خود قربانی افراطگرایی است و دولت این کشور در سالهای گذشته همکاریهای فراوانی با آمریکا داشته است. به گمان جاش وینکور، این اختلافنظر میان ترامپ و فرمانده ارتش آمریکا در افغانستان، نمایانگر شکاف میان مقامهای آمریکایی است؛ شکافی که در بیش از یک دهه گذشته موجب شده است جنگ افغانستان همچنان بینتیجه ادامه داشته باشد.
تئاتر جنگی آمریکا
گرچه بسیاری از سیاستمداران و کارشناسان بر این باورند که آمریکا در افغانستان به بنبست رسیده است و شرایط فعلی نیروهای نظامی در جنوب آسیا را با دوران جنگ ویتنام مقایسه میکنند، نمیتوان آثار مثبت جنگ افغانستان برای ایالاتمتحده را نادیده گرفت.
این کشور از صحنه نبرد کابل بهعنوان صحنه تئاتری بهره گرفته که نگاه جامعه جهانی را به این منطقه جلب کرده است. بهانه مبارزه با تروریسم و نیروهای افراطی در جنوب آسیا، دلیل ظاهری حضور نظامی آمریکا در این کشور است. آمریکاییها بهواسطه حضور نظامی در آسیا همزمان اهداف چندگانهای را دنبال میکنند. جاب آستین، کارشناس افغانستان در نشریه «آتلانتیک»، با اشاره به این موضع نوشت: «آمریکا تنها با تکیه بر حضور نظامی در افغانستان میتواند به ایجاد پایگاههای نظامی در منطقه دامن زده و در نزدیکی کشورهای مهمی چون ایران قرار بگیرد.» ازاینرو، با اینکه واشنگتن در 16سال گذشته هزینههای زیادی را برای جنگ افغانستان متحمل شده است، اما همچنان بر حضور نظامی در این کشور اصرار دارد.
آثار اجتماعی جنگ افغانستان
۳۱هزار غیرنظامی تا سال ۲۰۱۶ در جریان جنگ افغانستان کشته شدند. رقم تلفات اعلامشده ازسوی سازمانها و دولتهای مختلف متفاوت است، اما آنچه بهعنوان آمار رسمی اعلام میشود، همواره رقمی نزدیک به ۳۰هزار نفر بوده است. نیکلاس کریستوف، ستوننویس روزنامه «نیویورکتایمز»، در سال ۲۰۱۶ نوشت که کمکهای پزشکی ازسوی سازمانها و نهادهای طلحطلبانه جان صدها هزار نفر را نجات داده، در غیر این صورت، آمار کشتهشدگان مخصوصا غیرنظامیان بیش از آنچه تاکنون اعلام شده است، افزایش مییافت.
جنگ افغانستان در 16سال گذشته علاوه بر اینکه عاملی برای مرگ غیرنظامیان بوده است، سهمی بزرگ در آوارگی و بیخانمانشدن شهروندان این کشور داشت. نهادهای بینالمللی اعلام کردند که تا سال ۲۰۱۳ دومیلیون و 200 هزار افغانستانی آواره بیرون از مرزهای این کشور و دور از خانه خود ماندهاند.
یکی دیگر از آثار اجتماعی جنگ افغانستان در صحنه داخلی این کشور به تجارت موادمخدر مربوط میشود. افغانستان مزارع بزرگ خشخاش دارد که تا ابتدای سال ۲۰۰۰ بیش از 95درصدشان در اختیار نیروهای طالبان قرار داشت. این مزارع در سالهای حکومت طالبان در افغانستان بهعنوان یکی از مهمترین منابع درآمدی طالبان شناخته میشد. وحیدالله صباوون، از چهرههای بانفوذ سیاسی افغانستان، دراینباره به روزنامه «نیویورکتایمز» گفت: «طالبان در دوران حکومتشان از این درآمدها برای خرید سوخت و مهمات استفاده میکردند؛ چراکه آنها بودجه مشخص سالانهای نداشتند و برای تامین هزینههای خود بر سه محور اصلی درآمدزایی تکیه داشتند؛ اول، درآمد ناشی از فروش موادمخدر، دوم، پشتیبانی پاکستان و سوم، ثروت بنلادن.»
خروج از بنبست
مرحله نخست جنگ در افغانستان که از سال ۲۰۰۱ آغاز شده بود، در سال ۲۰۱۴ به پایان رسید. در ۲۸دسامبر سال ۲۰۱۴، ناتو اعلام کرد که جنگ در افغانستان به پایان رسیده است. بعد از این اعلام رسمی، همه مسئولیتها به دولت افغانستان واگذار شد. از این سال به بعد، مرحله جدیدی در جنگ افغانستان آغاز شد. آمریکا نیز پس از آنکه تعداد نیروهای نظامی خود در افغانستان را کاهش داده بود، پس از سال ۲۰۱۵، دوباره موج جدیدی از اعزام نیروهای خود را آغاز کرد؛ نیروهایی که قرار بود به آموزش نیروهای نظامی و امنیتی افغانستان بپردازند. جیمز مارتین، کارشناس مسائل خاورمیانه و جنوب آسیا در نشریه «نیوزویک»، با اشاره به سیاستهای سالهای اخیر آمریکا نوشت: «اهداف تعیینشده برای جنگ افغانستان از آغاز موردتردید جامعه جهانی قرار گرفت. امروز با گذشت 16سال از آغاز این جنگ مشخص شده است که نهتنها حمله نظامی آمریکا نتوانست پایانی بر تروریسم در جهان باشد که موج خشونتگرایی در جهان امروز را گسترده است.» موضوع گسترش تروریسم و افراطگرایی در سایه سیاستهای آمریکایی موضوعی است که حامد کرزای، رئیس جمهوری سابق افغانستان، نیز در مصاحبهای به آن اشاره کرد. به نظر میرسد حاصل 16سال جنگ آمریکا در افغانستان غیر از آمار بالای کشتهشدگان و تلفات نظامی و غیرنظامی به گسترش تروریسم در منطقه نیز منجر شده است.
https://asemandaily.ir/post/4175
ش.د9604065