(روزنامه صبح نو – 1396/06/04 – شماره 303 – صفحه 10)
بهطور کلی سه دیدگاه در خصوص پدیده جهانی شدن و فرهنگ وجود دارد؛ نخستین دیدگاه عبارت است از برخورد فرهنگها که از اصطلاح «برخورد تمدّنها» مایه گرفته است و بر ناهمگونسازی فرهنگی یا خاصگرایی فرهنگی تأکید دارد. طبق چنین برداشتی، فرهنگهای محلّی در قالب جنبشهای مختلفی از قبیل بنیادگرایی، قومیتگرایی و محیطزیستگرایی، به مقابله با فرهنگ مسلّط جهانی و بهخصوص فرهنگ آمریکایی رو میآورند. دومین دیدگاه به بهترین وجهی تحت عنوان «مک دونالدی شدن» قابل توصیف است. این دیدگاه بر همگونسازی فرهنگ جهان یا عامگرایی فرهنگی، بهویژه آمریکایی کردن فرهنگ جهان تأکید دارد. از این منظر، فرهنگ مسلّط جهانی، فرهنگهای محلّی و بومی را نابود میسازد.
این دو روند همزمان با یکدیگر رشد کرده و مکمّل یکدیگر بودهاند. دیدگاه سوم که متعادلتر است بر این باور است که بهترین شکل جهانی شدن فرهنگ، متضمّن آن چیزی است که جهان-محلّی شدن (globalization) بهترین توصیف آن محسوب میشود. از نقطه نظر این دیدگاه، جهانی شدن فرهنگ، همواره متضمّن خلق و جذب است.
برخی از فرهنگها در برابر فرهنگ جهانی یا سایر فرهنگها موضعی انفعالی از خود نشان داده، به آسانی مستحیل میشوند؛ برخی دیگر موضع ستیزهجویانه اتّخاذ میکنند؛ شماری از فرهنگها نیز به همزیستی مسالمتآمیز تن داده و تعدادی هم گفتوگو و تعامل را در پیش میگیرند. برجستهترین وجه جهانیشدن فرهنگی را میتوان جهانگیرشدن ویژگیهای محوری تجدد دانست.
ویژگیهای موردنظر عبارتاند از یک رشته نهادها و شیوههای رفتار که در پی فروپاشی نظام فئودالی در اروپای غربی شکل گرفت و در طول چندین دهه به نقاط دیگری از جهان، از جمله آمریکای شمالی، اقیانوسیه و ژاپن نیز راه یافت. با آغاز قرن بیستم، فرایند گسترش فرهنگ و تمدن غربی با شتاب بیشتری تداوم یافت و در نیمه دوم قرن نیز به واسطه پیشرفتهای چشمگیر در عرصه ارتباطات، باز هم پرشتابتر و شدیدتر شد. اما به نظر میرسد فرایند دیالکتیک فرهنگ جهانی و فرهنگ محلّی ممکن است به عام شدن امر خاص و خاص شدن امر عام منتهی شود.
بدین معنا که در عام کردن امر خاص، انواع گوناگون تفاوتهای اجتماعی به واسطهء توسّل به ارزشهای عام، گسترش مییابند. برخلاف نظر پژوهشگران معتقد به همگونسازی فرهنگی، در خاص کردن امر عام «کالاهای فرهنگ جهانی معمولاً رنگ و بوی بسترهای فرهنگی خاصی را که در آنجا مصرف میشوند به خود میگیرند». لذا «مردم نهتنها خاصیت خود را در پوششی عام عرضه و توجیه میکنند، بلکه از امور و قواعد عام هم تعبیرهای خاص میسازند.
به عبارتی فرهنگهای خاص با فرهنگ عام جهانی وارد دادوستدی پیچیده میشوند تا در عین حفظ خاصیت خود، از مزایای فرهنگ جهانی نیز بهرهمند شوند.» حال ما در اینجا میخواهیم تأثیر جهانیشدن «فرهنگ سیاسی بومی» در ایران را از زاویه محققانی که در این رابطه تحقیق کردهاند مورد بررسی و نقد قرار دهیم که چه میزان منجر به خاصگرایی و چه میزان منجر به عامگرایی شده است.
تحقیقی با عنوان «تأثیر تغییرات ساختاری و جهانیشدن بر فرهنگ سیاسی ایران» با مقایسه سه دهه بعد از پیروزی انقلاب (68-57، 76-68، 76 تاکنون) به این نتیجه رسید که تحولات ساختاری (با شاخصهایی مانند افزایش جمعیت شهرنشین، نرخ سواد، تعداد مراکز آموزش عالی و فارغالتحصیلان تحصیلات تکمیلی، ارتباطات رسانههای گروهی، رشد نسبی اقتصادی و حملونقل) در دهه دوم انقلاب موسوم به دوران سازندگی، از یک سو و انقلاب ارتباطات و جهانیشدن سیاسی و فرهنگی از طریق تکنولوژیهای ارتباطی از سوی دیگر، منجر به ارتقای آگاهیهای سیاسی و اجتماعی مردم ایران و گذار تدریجی از فرهنگ سیاسی تبعی به فرهنگ سیاسی مشارکتی-دموکراتیک بهویژه پس از دوران اصلاحات شده است. وی معتقد است که نهادینه شدن این فرهنگ نیازمند برقراری تعادل بین توسعه سیاسی و اقتصادی، درونیشدن ارزشها و مفاهیم مدنی جدید در اذهان مردم، کاربست واقعی آزادی و قانونمندی در رفتار شهروندان خواهد بود.
آقای محمدرضا شریف در کتاب «انقلاب آرام، درآمدی بر تحول فرهنگ سیاسی در ایران» چنین میگوید که اقتدارگرایی، توهم توطئه و فرهنگ ستیز و خشونت، سه عنصر اساسی فرهنگ سیاسی پیش از انقلاب اسلامی ایران هستند که بیشترین نقش را در ایجاد فرهنگ تبعی پیش از انقلاب داشتهاند. او چنین بیان میکند که پس از انقلاب، ساختهای تولیدکننده فرهنگ سیاسی تبعی کاملاً متحول شدهاند؛ اقتدار سنتی به اقتدار کاریزماتیک و سپس اقتدار بوروکراتیک-قانونی تبدیل شده است، ساخت پدرسالارانه به یک ساخت دموکراسی متعهد به اسلام تغییر یافته و دیگر قادر به بازتولید کامل فرهنگ سیاسی اقتدارگرا نیست و به نظر میرسد فرهنگ سیاسی در ایران دو دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در حال تحول به یک فرهنگ سیاسی مشارکتی است.
مطابق با یافتههای تحقیق امام جمعه و موسی، فرایند جهانی شدن نسبت به مسائل فرهنگی باعث اتفاق افتادن نگرش عام و جهانی شده، اما با توجه به برداشتهای مذهبی و الگوهای دینی که در جمهوری اسلامی ایران وجود دارند، در حوزه فرهنگ سیاسی نگرش خاصی به وقوع پیوسته و باعث شکلگیری الگوهای خاصگرایی (مانند مردم سالاری دینی، حقوق بشر اسلامی، جامعه مدنی اسلامی) شده است. در اثر فرایند جهانی شدن مفهوم دموکراسی در تمامی کشورهای جهان مطرح شده است و یک نوع الگوی عام و جهانی به شمار میرود، اما در جمهوری اسلامی ایران برداشت خاصی از آن شده و با عنصر اسلامی ترکیب و در نتیجه به شکل الگوی خاصی که همان مردم سالاری دینی است به منصه ظهور رسیده است. حقوق بشر و جامعه مدنی نمونههای دیگر است. حقوق بشر گفتمانی جهانی شده و فراتر از مرزها و ساز کارهای دولت عمل میکند.
در جمهوری اسلامی ایران در واکنش به جهانی شدن الگوی خاصی از مفهوم حقوق بشر ارائه شده است. بنابراین شاهد نوعی واکنش خاصگرایانه از طرف اسلامگرایان در برابر جهانی شدن راجع به مساله حقوق بشر نیز هستیم که به طرح الگوی حقوق بشر اسلامی با تاکید بر آموزههای اسلامی منجر شده است. از دیگر مفاهیمی که در پی فرایند جهانی شدن در جمهوری اسلامی ایران به شکل خاصی ظاهر شد مفهوم جامعه مدنی است. جامعه مدنی یک الگوی عام و جهانشمول است اما در جمهوری اسلامی ایران به شکل جامعه مدنی اسلامی مطرح، و به ایجاد نوعی الگوی خاصگرایی
منجر شده است.
نقد و بررسی دیدگاهها
بررسی تحقیقات انجامشده در رابطه با فرهنگ سیاسی و جهانیشدن نشاندهنده این است که اغلب این تحقیقات ایران را در فرایند جهانیشدن (حداقل در بعد فرهنگ سیاسی) منفعل تصور میکنند. این تحقیقات با مبنا قراردادن انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم و هشتم و روی کار آمدن دولت اصلاحات، یگانه راه پیش روی فرهنگ سیاسی ایران را همسانی با فرهنگ جهانی در ابعاد مختلف نوع حاکمیت مطلوب، نحوه مشارکت و توجه به مباحثی چون جامعه مدنی و حقوق بشر میدانند؛ همچنین در اغلب این تحقیقات به کمرنگ شدن نقش مرجعیت دینی و به ویژه نفوذ رهبری، گسترش فردگرایی و دوری از کنش سنتی اشاره میکنند که ما بخشی از این مباحث را نیز ذکر کردیم؛ اما گذشت زمان نشان داد که چنین نشد و روند مقاومت در برخی زمینههای فرهنگ سیاسی تشدید شده و اتفاقاً بسیاری از کنشهای سیاسی مردم را میتوان از دریچه کنش دینی تفسیر کرد
که میتوان نمونهاش را در انتخابات ریاست جمهوری دهم دید که هم برندگان و هم بازندگان از ادبیات دینی برای توضیح اتفاقات رخ داده و نیز مشروعیت بخشی به خود استفاده میکردند.
بنابراین چنین میتوان نتیجه گرفت که جهانیشدن در ایران منجر به افزایش عامگرایی و تحول در فرهنگ سیاسی شده و از طرف دیگر باعث شکلگیری الگوی خاصی از فرهنگ سیاسی با تاکید بر آموزههای دینی در جمهوری اسلامی ایران شده است. ویژگیهای خاصگرایی در فرهنگ سیاسی ایران با مبانی مذهبی و اعتقادی پیوند مییابد.
http://sobhe-no.ir/newspaper/303/10/11698
ش.د9604130