تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱۳۹۶ - ۰۷:۵۰  ، 
کد خبر : ۳۰۸۵۳۶
راز افشای اوراق پانامایی چیست؟

کودتای مالی آنگلو ـ اسرائیلی علیه جهان

(روزنامه وطن امروز – 1395/01/21 – شماره 1854 – صفحه 15)

رسانه‌های زنجیره‌ای غرب افشای اسناد پانامایی را نشانه حرکتی بزرگ برای محدود ساختن بزهکاری‌های مالی و ارتقای کلی مردم‌سالاری توصیف می‌کنند حال آنکه این اوراق چیزی جز اسناد سلطه مالی کارتل آنگلو-اسرائیلی بر سرمایه‌های جهانی نیست. همان‌گونه که ویکی‌لیکس هفته گذشته فاش کرد انتشار 11/5 میلیون سند مالی شرکت محرمانه حقوقی موساک‌فونسکا که در زمینه انتقال پول و پولشویی در بهشت‌های مالیاتی فعالیت می‌کند به هیچ‌وجه طی روندی مستقل توسط روزنامه زوددویچه سایتونگ و با همکاری کنسرسیوم بین‌المللی روزنامه‌نگاران تحقیقی صورت نگرفته بلکه در پس پرده چند نهاد آمریکایی که دم همه‌شان به مالکان آنگلو-صهیونیست صندوق ذخیره فدرال(یا در ظاهر بانک مرکزی ایالات متحده) وصل است در هماهنگی کامل روند یک ساله تحقیقات و استخراج اطلاعات مربوط به حساب‌های 72 رهبر سرشناس گذشته و حال جهان، ارتباطات رسانه‌ای و افشاگری توام با فضاسازی علیه رقبا را سازماندهی کرده‌اند.

ویکی‌لیکس به رهبری ژولیان آسانژ که خود در افشاگری اسناد محرمانه ید طولایی دارد معتقد است مخارج جنجال پاناما مستقیما توسط دولت آمریکا تامین شده تا هم رهبران روسیه و چین را ترور شخصیتی کند، هم قدرت‌های جهانی رقیب را به فساد متهم سازد و هم از این آب گل آلود برای دولت اوباما اعتباری صید کند. در صفحه توئیتر ویکی‌لیکس آمده است تامین اطلاعات درباره جنجال پانامایی برای رسانه‌ها کار مرکز آمریکایی مطالعات درباره فساد مالی و بزهکاری سازمان یافته (OCCRP) بوده و مخارج آن توسط آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا (USAID) و همچنین بنیاد سوروس - متعلق به سرمایه‌دار یهودی مشهور فعال در راه‌اندازی کودتا و انقلاب‌های رنگی در کشورهای جهان – تامین شده است. البته به نظر می‌رسد آنها برای جعل یا استخراج اسناد مزبور کار چندان دشواری هم نداشته‌اند، چون ارتباط خانوادگی موسس آلمانی‌تبار شرکت موساک‌فونسکا با سازمان سیا هرگز پنهان نبوده است.

در عین حال پروپاگاندای پانامایی در رسانه‌های غربی به‌گونه‌ای بوده است که گویی مالکان و مدیران این شرکت بابت ارائه خدمات پولشویی و فرار مالیاتی به مشتریان خود گناهی مرتکب نشده‌اند و فساد سسیستم مالی 4 دولت اصلی ثبت‌کننده شرکت‌های صوری یعنی بریتانیا، آمریکا، اسرائیل و فرانسه نیز قابل پیگرد نبوده و فقط این مشتری‌های دانه‌درشت این سیستم فاسد هستند که محکوم هستند. در حقیقت به لطف جنجال «آی دزد را بگیرید»، بار دیگر روزنامه‌نگاران عمدتا غربی به بازی گرفته شدند تا دزد اصلی یعنی کارتل مالی خاندان‌های سلطنتی بریتانیا، هلند و خاندان‌های بانکدار یهودی آمریکایی-اسرائیلی بتوانند حواس‌ها را به سوی شرق و جنوب و شمال کره زمین پرت کنند تا انحصار خود را محکم‌تر سازند. آنچه از این رسوایی برجا می‌ماند بی‌اعتبار پاناما و گدایی‌اش در مقابل آمریکا، بی‌آبرویی چهره‌های کاریزماتیک مقاوم در برابر غرب یا رهبران نیمه‌مقتدر یاغی‌گر -مثل سلمان پادشاه سعودی و خاندان قذافی - و تحت تعقیب گرفتن تعدادی دلال خرده‌پاست و در عین حال آن کسانی که این رسوایی را راه انداختند مواظبند سیستم فاسد پولشویی فراساحلی (آف شور) سر جای خودش باقی بماند اما فقط به نفع خودشان.

حقه کثیف اوباما

این حقه بزرگ به لطف نظریه کریستینا داکوورث‌رومر، نخستین مشاور ارشد اقتصادی محقق شد به طوری که باید آن دسته از بهشت‌های مالیاتی را که خارج از سلطه آنگلو- صهیونیست‌ها به سر می‌برند مجبور کرد از بی‌ثبات‌سازی اتحادیه اروپا صرف‌نظر کنند، تا زمانی که دوباره سرمایه‌ها به سوی بهشت‌های مالیاتی متعلق به پادشاهی بریتانیا و ایرلند شمالی، هلند، ایالات متحده و رژیم صهیونیستی سرازیر شود. اوباما در نخستین دور ریاست‌جمهوری، کریستینا رومر، تاریخشناس اقتصادی استاد دانشگاه برکلی و متخصص رکود بزرگ 1929 را به مدیریت هیأت مشاوران اقتصادی منصوب کرد، کسی که معتقد است نه برنامه اقتصادی و اجتماعی روزولت بعد از رکود بزرگ و نه جنگ دوم جهانی خروج از بحران را ممکن نساخت اما دست‌کم از سال 1936(آستانه آغاز جنگ) موجب سرازیر شدن سرمایه‌های اروپایی به آمریکا برای فرار از خطر شد.

بارک اوباما هم با مشورت راکفلرها که از زمان بحران 1929 تاکنون بر خزانه ایالات متحد تکیه زده‌اند، استراتژی اقتصادی خود را از همین نسخه کثیف کپی‌برداری کرد. با کمک سوروس و دیگر بازوهای سیاسی و مالی صهیونیست‌ها در نخستین مرحله، همه بهشت‌های مالیاتی را که تحت کنترل واشنگتن و لندن نبودند تعطیل کرد و سپس بی‌ثبات‌سازی یونان و قبرس را به شکلی سازماندهی کرد که سرمایه‌های اتحادیه اروپا به بهشت‌های مالیاتی آنگلو - اسرائیلی

پناهنده شود. ردپای اوباش کوزوویی که توسط سازمان سیا با اتوبوس به آتن آورده شدند تا تظاهرات مردمی را مختل کرده و آن را تبدیل به شورش و بحران قاره‌ای در یونان کنند هنوز پاک نشده است. این کار با گرادهی وزارت خزانه‌داری آمریکا (وزارتخانه‌ای که در کمال بی‌شرمی از 19 مدیر ارشدش 15 نفر یهودی افراطی هستند یا همسر یهودی دارند) انجام شد که خروج سرمایه‌های یونانی از کشور را رصد کرده بود. بحران یونان بحران منطقه یورو را در پی داشت و با قوت گرفتن احتمال حذف یورو، فوراً سرمایه‌های اروپایی به سوی بهشت‌های مالیاتی قابل دسترس در بریتانیا، آمریکا و هلند سرازیر شد. دم خروس آنجا بیرون می‌زند که در 8 سال گذشته، کشورهای گروه 8 و گروه 20 انواع و اقسام موازین بین‌المللی را به تصویب رساندند تا به اصطلاح از فرار مالیاتی جلوگیری کنند ولی وقتی به تصویب همگان رسید، آمریکا به طور مطلق و اسرائیل، هلند و بریتانیا به طور عمده از اجرای آن سرپیچی کردند.

بهشت‌های جهنمی

در حال حاضر، بهشت‌های مالیاتی اصلی عبارت است از شهر مستقل سیتی لندن (پایتخت بریتانیا)، ایالت دلاویر (آمریکا) و اراضی اشغالی فلسطین(اسرائیل) ولی بهشت‌های مالیاتی متعدد دیگری نیز وجود دارد که خاص انگلیسی‌هاست، مانند جزایر جرسی و گرنرزی (تحت حکومت ملکه انگلستان)، جبل‌الطارق (سرزمین اسپانیایی در تملک انگلستان)، سپس آنگویلا، جزایر برمودا، جزایر کیمن، جزایر تورکس، جزایر ویرجین و مونسرات. بهشت‌های مالیاتی دیگری نیز وجود دارد که متعلق به هلند است: اروبا، کوراسائو، سن مارتین. بهشت مالیاتی، یک «منطقه آزاد» است که به تمام کشور مادر گسترش می‌یابد. با وجود این، در تخیل عمومی منطقه آزاد یک قطب ضروری اقتصادی است اما «بهشت مالیاتی» مصیبت است.

در جنگ علیه بهشت‌های مالیاتی غیرآنگلو- اسرائیلی، واشنگتن بویژه اقداماتی علیه سوییس انجام داد، کشوری که ساز و کارهایی را برای حفظ اسرار بانکی دارد و چنین امری به شرکت‌های کوچک اجازه می‌دهد بی‌آنکه شرکت‌های بزرگ‌تر مطلع باشند معاملات‌شان را به انجام رسانند. ایالات متحده با اعمال فشار روی سوییس برای منتفی کردن اسرار بانکی، چتر نظارتی‌اش بر توده‌ها را به معاملات اقتصادی نیز گسترش داده و به راحتی می‌تواند ترفندهایی رقابتی را به کار ببندد و فعالیت‌های شرکت‌های کوچک را متوقف کند یا از بین ببرد.

تخریب مقاومت

همچنین تبلیغات تخریبی هم در دستور کار کودتای اقتصادی آمریکا قرار داشته است. طی10 سال، فوربس معروف‌ترین مجله اقتصادی آمریکا، فیدل کاسترو را به عنوان ثروتمندترین رئیس‌جمهور جهان معرفی می‌کرد. او را قاچاقچی موادمخدر و در عین حال یکی از ثروتمندترین‌های جهان معرفی می‌کردند، حال آنکه با آگاهی از شرایط سخت زندگی خانواده کاسترو این دروغ‌ها شاخدار به نظر می‌رسند. رسانه‌های آمریکایی همچنین در حالی ولادیمیر پوتین، بشار اسد و محمود احمدی‌نژاد را به عنوان مردان بزرگ جهان تجارت و امور مالی سری معرفی می‌کنند که زندگی فروتنانه آنها بر همگان آشکار است. از طرف دیگر کاملا مشخص است که انجمن بین‌المللی روزنامه‌نگاران تجسسی خود را فروخته است. این انجمن در سال 2013، 2 میلیون و 500 هزار پرونده رایانه‌ای ربوده شده را که به 120 هزار شرکت فرامرزی مرتبط بود منتشر کرد. سپس در سال 2014 باز هم همین انجمن بود که قراردادهای امضا شده بین شرکت‌های چندملیتی و لوکزامبورگ برای برخورداری از امتیازات مالیاتی را افشا کرد.

در سال 2015 یک‌بار دیگر باز هم همین انجمن بود که حساب‌های بانک بریتانیایی «اچ‌اس‌بی‌سی» را در سوییس افشا کرد. سوال اینجاست که چرا این انجمن از زمان بنیانگذاری‌اش تاکنون که بیش از 15 میلیون پرونده را منتشر کرده، هرگز به منافع ایالات متحده حمله نکرده است؟ این انجمن بی‌گمان توسط شماری از سازمان‌های وابسته به سیا مانند بنیاد فورد، و بنیادهای جورج سوروس به صورت مستقیم یا غیرمستقیم تأمین مالی می‌شود. تحت چنین شرایطی بود که واشنگتن 11/5 میلیون پرونده رایانه‌ای ربوده شده از چهارمین دفتر وکالت در جهان را که مسؤولیت ایجاد شرکت‌های فرامرزی را به عهده داشته به روزنامه زوددویچه تسایتونگ عضو انجمن مزبور تحویل داد. البته تیم خرابکاری اوباما ابتدا با دقت کافی با حذف پرونده همه افراد یا شرکت‌های آمریکایی و احتمالاً آنانی که به جمع همپیمانان خوب او تعلق داشته‌اند، این مجموعه از پرونده‌ها را تصفیه کرده‌ است. حفظ نام برخی از به‌اصطلاح همپیمانان که با اوباما مناسبات مطبوعی داشته‌اند، مثل رئیس‌جمهور اوکراین، پترو پروشنکو نیز نشان می‌دهد که تاریخ مصرف‌شان باطل شده است.

آنها می‌خواهند چنین القا کنند که بدون بهشت مالیاتی غیر آنگلوساکسون، محور مقاومت نیز وجود نخواهد داشت. آنها می‌گویند که حزب‌الله در پاناما و جاهای دیگر شرکت‌ها و حساب‌های مخفی دارد اما آیا این عجیب است که این جنبش مقاومت در مقابل تجاوز اسرائیل در پی کسب استقلال مالی خود، چرخدنده‌های پیچیده مالی را برای جمع‌آوری کمک از جمعیت 7 میلیونی و عمدتا نخبه سوری-لبنانی قاره آمریکا به حرکت در آورد؟ آیا ایران و سوریه راه دیگری برای دور زدن تحریم‌های ظالمانه داشتند؟ یا اینکه پوتین و شی جین‌پینگ چگونه می‌توانستند زیر کنترل سنگین سازمان‌های جاسوسی غربی، شبکه‌های خرید‌های بین‌المللی اقلام نظامی و صنعتی حیاتی برای مسکو و پکن را برای ایستادگی مقابل غرب تغذیه کنند؟ در نهایت مبتکران کلاهبرداری جنجال پانامایی می‌خواهند در یک کلام به مردم بگویند که هرکسی که علیه واشنگتن برخیزد به جرگه دزدان تعلق خواهد داشت. این نکته مهم آینده نظام مالی بین‌المللی است.

http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/1854/15/155738/0

ش.د9505105

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات