(روزنامه آرمان – 1396/10/23 – شماره 3515 – صفحه 7)
* اولین بار چه زمانی آیتا... هاشمی را ملاقات کردید؟
بنده از دوران نوجوانی دو کتاب آیتا... هاشمی درباره فلسطین و امیرکبیر را مطالعه کرده بودم و به همین دلیل به ایشان علاقه پیدا کرده بودم. با این وجود اولین باری که ایشان را ملاقات کردم روز 19 بهمن سال57 و در مدرسه «رفاه» بود. در آن مقطع زمانی من جزء همافران نیروی هوایی بودم و از جمله برنامهریزان اصلی دیدار همافران با حضرت امام(ره) بودم. ما برنامهریزی کرده بودیم که همافران سراسر کشور برای دیدار با حضرت امام(ره) به تهران بیایند. همین اتفاق هم رخ داد و همافران نیروهای هوایی از مناطق مختلف کشور به تهران آمدند. این در حالی بود که لباسهای نظامی را در کیفهای خود قرار داده بودند و در همان روز 19 بهمن لباسهای نظامی را پوشیدند و در مدرسه علوی برای دیدار با حضرت امام(ره) آماده شدند.
با این وجود و در شرایطی که همافران از مناطق مختلف کشور به تهران آمده بودند دکتر یزدی به ما گفتند که امروز در برنامه حضرت امام(ره) هیچ ملاقاتی وجود ندارد. پس از صحبت دکتر یزدی ما خدمت آیتا... منتظری رسیدیم و با ناراحتی عنوان کردیم که 700همافر نیروی هوایی در شرایط خطیر کنونی که کشور وضعیت آشفتهای دارد خطر کردهاند و برای دیدار با حضرت امام(ره) به تهران آمدهاند و اگر به شهرهای خود بازگردند احتمال اعدام آنها وجود خواهد داشت. با این وجود آیتا... منتظری به ما گفتند که حضرت امام(ره) هیچ گاه برنامههای خود را تغییر ندادهاند و امروز این دیدار میسر نیست و بهتر است که شما نیز بیشتر از این اصرار نکنید.
در چنین شرایطی بنده به همراه چند نفر دیگر خدمت آیتا... هاشمی رسیدیم و ضرورت این دیدار را برای ایشان تشریح کردیم و عنوان کردیم که اگر همافران امروز در مقابل حضرت امام(ره) رژه بروند علاوه براینکه بازتاب جهانی خواهد داشت در روحیه ارتش نیز برای حمایت از انقلاب تأثیرگذار خواهد بود. آیتا... هاشمی هنگامی که سخنان ما را شنیدند گفتند من میروم درباره این موضوع با حضرت امام(ره) صحبت میکنم. ایشان رفتند وپس از مدتی و در حالی که خندهای روی لب داشتند برگشتند و گفتند که حضرت امام(ره) با این ملاقات موافقت کردند. در نتیجه اولین باری که بنده به صورت حضوری با آیتا... هاشمی ملاقات کردم آن روز بود.
* از چه زمانی با خانواده آیتا... هاشمی مراودات بیشتری پیدا کردید؟
از سال1364 که من در سازمان برنامه و بودجه فعالیت میکردم با آقا محسن که در آن زمان مسئول صنایع موشکی وزارت دفاع بودند ارتباط کاری داشتم. البته در این زمان ما برسر مسائل بودجه با هم دعوا داشتیم. دلیل این مسأله نیز این بود که ایشان از ما بودجه مطالبه میکردند و ما نیز با محدودیت مواجه بودیم و به همین دلیل نمیتوانستیم به درخواست ایشان پاسخ مثبت بدهیم. با مهدی هاشمی نیز در سالهای بعد آشنا شدم. پس از کناررفتن تیمسار صدیق از فرماندهی نیروهای هوایی و حضور تیمسار ستاری در این نیرو، مهدی هاشمی رفت و آمد بیشتری در مقر فرماندهی پیدا کرد. دلیل این مسأله نیز این بود که مهدی از رابطه صمیمی با تیمسار ستاری برخوردار بود و به همین دلیل زیاد به آنجا رفت و آمد میکرد.
مهدی هاشمی حتی در این مدت آموزش خلبانی و پرواز دید و در نهایت نیز به مرحله خلبانی رسید. با این وجود اولین ارتباط من با خانواده آیتا... هاشمی سال1376 و در موضوع پرونده حمله به آقای عبدا... نوری و عطاءا... مهاجرانی در نماز جمعه بود. در این اتفاق من شاهد ماجرا بودم و از نزدیک جزئیات حادثه را مشاهده کرده بودم. در این ماجرا یکی از سرداران نیروی انتظامی فرماندهی حمله به آقای نوری و مهاجرانی را برعهده داشتند. من گزارش این حمله را به شورای عالی امنیت ملی داده بودم و فائزه هاشمی نیز این خبر را در روزنامه «زن» منتشر کرده بودند. در این خبر فائزه هاشمی نام سردار نیروی انتظامی که آمریت حمله را برعهده داشته بود ذکر کرده بودند و به همین دلیل نیز آن سردار از ایشان شکایت کرده بودند.
به همین دلیل فائزه خانم با من تماس گرفتند و گفتند که از ایشان به این دلیل شکایت شده و من نام شما را به عنوان شاهد ماجرا در پرونده ذکر کردهام و از شما میخواهم که در دادگاه حاضر شوید و در این زمینه شهادت بدهید. من تا آن زمان با فائزه خانم آشنایی نداشتم و تنها نام ایشان را شنیده بودم. من در پاسخ به درخواست فائزه خانم به صورت قاطع جواب منفی دادم و گفتم به دلیل اینکه از پیامدهای ماجرا آگاهی دارم به هیچ عنوان حاضر نیستم چنین شهادتی در دادگاه بدهم. فائزه خانم از پاسخ من خیلی ناراحت شدند و پس از خداحافظی گوشی را قطع کردند. پس از مدتی آقای محسن که سابقه آشنایی با بنده داشتند با من تماس گرفتند. من در پاسخ به ایشان گفتم که من گزارش کامل خودم را درباره این موضوع به شورای عالی امنیت ملی ارائه کردهام و شما میتوانید اطلاعات لازم را از آنجا اخذ کنید. با این وجود آقا محسن به من گفتند که آیتا... هاشمی میخواهند شما را ببینند. به همین دلیل نیز قراری گذاشته شد و من خدمت آیتا... هاشمی رسیدم و در این ملاقات ماجرا را به صورت کامل برای ایشان تشریح کردم.
آیتا... هاشمی حالت تأسف به خود گرفتند و عنوان کردند: «من به عنوان فرمانده جنگ فرماندهان دو تا سه رده پائینتر از خود را میشناختم اما این آقایان که امروز مدعی من شدهاند را نمیشناسم. این افراد با فائزه مشکل ندارند، بلکه مشکل اصلیشان با من است. ایشان به من گفتند که شما بروید به رئیس دادگاه بگویید که این دادگاه تشکیل نشود و شما را نیز به عنوان شاهد نخواهند. با این وجود اگر شما را احضار کردند شما تمام ماجرا را در دادگاه بازگو کن. با وجود اینکه من میدانم در نهایت شما را مجازات خواهند کرد و به زندان خواهند انداخت. من خطاب به آیتا... هاشمی عنوان کردم که برای شما هرکاری حاضر هستم انجام بدهم. ایشان به من گفتند که چرا برای من؟ و بلکه برای انقلاب و نظام این کار را انجام بدهید. آیتا... هاشمی به من گفتند من شما را جدا از نظام و انقلاب نمیدانم. در نهایت نیز بنده براساس پیشبینی آیتا... هاشمی به جرم شهادت کذب متهم شناخته شدم و مدتی را در زندان گذراندم.
* دلیل مخالفت این افراد با آیتا... هاشمی چه بود؟
** مخالفتها از ابتدای انقلاب با هاشمی آغاز شده بود. در ابتدای انقلاب مجاهدین خلق، لیبرالها و معاندان نظام به شکلهای مختلف با آیتا... هاشمی مخالفت میکردند. برخی نیز تلاش میکردند با ایجاد شایعه درباره خانواده آیتا... هاشمی به این مخالفتها دامن بزنند. بنده در یکی از جلساتی که با آیتا... هاشمی داشتم این شایعات را با ایشان درمیان گذاشتم و گفتم که شایعات درباره فرزندان شما زیاد است. ایشان عنوان کردند مثلا چه شایعاتی؟ من در پاسخ گفتم مثلا عنوان میکنند فرزندان شما از رانت استفاده میکنند و... آیتا... هاشمی به من گفتند هر سند و مدرکی که درباره استفاده فرزندان من از رانت به دست آوردی از نظر من اجازه دارید که آن را رسانهای کنید تا مردم نیز در جریان قرار بگیرند.
آیتا... هاشمی نیز سخن را به حضرت امام(ره) نیز در مقابل شایعات مطرح شده درباره خانواده خود گفته بودند و گفته بودند که نیاز نیست که مسائل مطرح شده را ابتدا با من در میان بگذارید و شما هر مدرکی که در این زمینه پیدا کردید مردم را در جریان قرار بدهید. من این مطلب را به برخی که به دنبال ماجراجویی برای خانواده آیتا... هاشمی بودند عنوان کردم و گفتم هر نوع مدرکی که در این زمینه دارید به مردم ارائه کنید. این در حالی بود که هیچ گونه مدرکی در این زمینه وجود نداشت و همه دروغ و کذب بود.
* چه شد که وکالت پرونده مهدی هاشمی را برعهده گرفتید؟
** من اولین بار سال89 و برای موضوع پرونده مهدی به منزل آیتا... هاشمی رفتم. مهدی تا پایان شهریور سال88 در ایران بود و هنوز از کشور خارج نشده بود. این در حالی بود که همه افرادی که به شکلهای مختلف در اتفاقات سال88 دخالت داشتند احضار، بازداشت و محاکمه شده بودند. با این وجود زمانی که احمدینژاد در مناظرات انتخابات ریاست جمهورسال88 در پیشگاه ملت ایران عنوان کرد: «فرزندان آیتا... هاشمی در کشور چه کار میکنند»؛ بلافاصله به وزارت اطلاعات دولت خود دستور داد که پرونده سازیها را برای فرزندان آیتا... هاشمی آغاز کنند. بنده زمانی که پرونده مهدی هاشمی را مطالعه کردم با مستندات غیرواقعی مواجه شدم.
به نظر من دارای هیچ سند و مدرک معتبری نبود. بنده نیز به مدت یک ماه همه کارهای خود را تعطیل کردم و به دقت این پرونده را مطالعه کردم. پس از مطالعه پرونده من به این نتیجه رسیدم که این پرونده با این مستندات از «منع تعقیب» تا «اعدام» میتواند کیفرخواست بخورد. عنوان میکردند که اگر مهدی هاشمی اتهامات اقتصادی که اخلال در نظام اقتصادی بود را بپذیرد تا مجازات اعدام میتوان برای وی کیفرخواست صادر کرد. همچنین این مقامات عنوان میکردند که اگر مهدی هاشمی این اتهامات را نپذیرد هیچ مدرک و سندی برای متهم کردن وی در پرونده وجود ندارد. از نظر قانونی نیز ادعای ضابط درحد «ادعا» سندیت دارد و مدرک به شمار نمیرود. در این زمینه حتی من یک جلسه با آیتا... آملی لاریجانی داشتم و این مسائل را با ایشان در میان گذاشتم. در این مقطع زمانی مهدی هاشمی در خارج از کشور و مشغول تحصیل بود. با این وجود عنوان کرده بودند که به محض ورود وی به کشور بازداشت خواهد شد.
* چه شد که مهدی هاشمی به کشور بازگشت؟ آیتا... هاشمی در این زمینه چه نقشی داشتند؟
** آیتا... هاشمی به من گفتند که نظر برخی از بزرگان و نزدیکان این است که مهدی به کشور بازنگردد. بنده برای ارائه پارهای از توضحیات درباره پرونده مهدی با دفتر آیتا... هاشمی تماس گرفتم و وقت ملاقات خواستم که ایشان با من در منزل قرار ملاقات گذاشتند. هنگامی که من وارد منزل آیتا... هاشمی شدم از کوچکی و سادگی منزل شوکه شدم. این در حالی بود که شایعات زیادی درباره شیوه زندگی خانواده آیتا... هاشمی وجود داشت و برخی مغرضان نیز به این شایعات دامن میزدند. در منزل ایشان یک سالن بزرگ وجود داشت و مبلهایی در این سالن وجود داشت که متعلق به سالها قبل بود. در کنار این سالن یک اتاق کوچک وجود داشت که برای ملاقاتهای ایشان بود و در کنار این اتاق نیز یک اتاق خصوصی ایشان وجود داشت.
این وضعیت طبقه پائین بود و در طبقه بالا نیز دو اتاق خواب وجود داشت. حتی فرشی که در محل زندگی ایشان وجود داشت بیش از 30 سال از عمر آن میگذشت و بسیار ساده بود. منزل آیتا... هاشمی در حدود300 متر بود که از منزل بنده کوچکتر بود. در این لحظه بود که مظلومیت آیتا... هاشمی برای من مسجل شد و من به دروغگوییها و شایعهپراکنیهایی که پیرامون زندگی و خانواده ایشان وجود داشت پی بردم. غذای ایشان نیز بسیار ساده بود که یا خانم مرعشی یا دختران آیتا... برای ایشان تهیه میکردند.
* دراین جلسه چه مسائلی را با آیتا... هاشمی مطرح کردید؟
** من در این جلسه به آیتا... هاشمی گفتم که هیچ سند و مدرک قویای وجود ندارد. البته در این مقطع زمانی من چندین بار با مهدی هاشمی در دوبی قرار ملاقات گذاشتم و به صورت حضوری با وی درباره جزئیات پرونده و روند دادرسی صحبت کردم. جمعبندی این شرایط به شکلی رقم خورد که به صلاح است که مهدی هاشمی به کشور بازگردد. آیتا... هاشمی به من گفتند که برخی از بزرگان به من گفتهاند که اگر مهدی به کشور بازنگردد بهتر است و ایشان نیز در ابتدا مخالف بازگشت مهدی به کشور بودند.
در این مقطع زمانی بنده را خواستند و گفتند که نظر برخی از بزرگان نظام این است که بهتر است مهدی به کشور باز نگردد و شما دارید آیتا... هاشمی را تحریک میکنید که به مهدی بگوید که به کشور بازگردد. من به ایشان گفتم اینطور نیست و در دادگاه تبرئه خواهد شد. در نهایت نیز نظر آیتا... هاشمی تغییر کرد و به مهدی پیام داده شد که نظر پدر شما این است که به کشور برگردید. مهدی نیز راغب بود که به کشور بازگردد تا سرنوشت پرونده هرچه زودتر مشخص شود. در نهایت نیز مهدی به کشور بازگشت و مابقی اتفاقات رخ داد.
* طی مدتی که به منزل آیتا... هاشمی رفت و آمد داشتید فضای منزل، شیوه برخورد ایشان با فرزندان و نقش خانم مرعشی در محیط منزل را چطوردیدید؟
** آیتا... هاشمی معمولا ساعت هشت و نیم یا 9صبح به مجمع تشخیص مصلحت نظام میرفتند و تا ساعت چهار ونیم یا 5 در مجمع حضور داشتند. اغلب ملاقاتهایی که بنده با ایشان داشتم بعد از ساعت پنج عصر و در منزل ایشان صورت میگرفت. پس از اینکه آیتا... هاشمی مجمع را ترک میکردند از دفتر ایشان با من تماس میگرفتند و میگفتند که برای دیدار با آیتا... به منزل ایشان بروید. معمولا هنگامی که آیتا... به منزل میرسیدند یکی از دختران ایشان یعنی فاطمه خانم یا فائزه خانم در منزل حضور داشتند. این در حالی بود که آقا یاسر و عماد پسر آقا محسن نیز معمولا در منزل آیتا... حضور داشتند.
آیتا... هاشمی روابط گرم و صمیمانهای با اعضای خانواده داشتند و هیچ گاه امر و نهی نمیکردند. در مقاطعی نیز برخی از فرزندان ایشان مانند فاطمه خانم یا فائزه خانم دیدگاههایی را مطرح میکردند که آیتا... به حرف آنها گوش میداد و در نهایت نیز میگفتند که من با نظرات شما مخالف هستم. فرزندان به پدر و مادر خیلی علاقه داشتند و در مقابل نیز پدر و مادر به فرزندان محبت داشتند و فضای بسیار صمیمی در محیط منزل وجود داشت. خانم مرعشی نیز علاوه بر وظیفه مادری و همسری در محیط منزل مطالعات زیادی در زمینههای مختلف دارند و نسبت به اخبار و مسائل روز اطلاع دقیق و عمیق دارند و تمام اخبار و رسانههای کشور را رصد و مطالعه میکنند.
* شما در مصاحبه اخیر خود مدعی شدید که به شما برای شنود مکالماتتان با آیتا... هاشمی یک تراشه الکترونیکی برای ضبط مکالمات داده شده است. جزئیات دقیقتری از این ماجرا را بیان میکنید؟
** از سال 89 احضارهای من آغاز شد. من این موضوع را با آیتا... هاشمی در میان گذاشتم و ایشان به من گفتند هنگامی که شما را احضار کردند باید بروید وگرنه شما را دستگیر خواهند کرد. با این وجود ایشان تأکید داشتند که شما کم نمیآورید و به دلیل سابقهای که در انقلاب داشتهاید مشکلی برای شما درست نخواهد شد. در اولین ملاقاتی که من در وزارت اطلاعات داشتم احساس میکردم ممکن است من را بازداشت کنند و با خود یک کیف برده بودم که در آن وسایل شخصی مانند مسواک و حوله و یک جلد قرآن مجید وجود داشت. ابتدا حدود 20 دقیقه من را پشت در معطل گذاشتند و پس از آن به اتاقی بردند که هیچ فردی در آن حضور نداشت و هیچ صندلی و میزی نیز قرار نداشت. به همین دلیل نیز من روی زمین نشستم و مشغول قرائت قرآن شدم.
در همین لحظه فردی که پشت پرده حضور داشت و من چهره او را نمیدیدم بلند فریاد زد مگر نگفتم که منتظر باش. من گفتم منتظر هستم. به هر حال به مدت 45دقیقه در آن اتاق نشستم. پس از 45دقیقه یک کاغذ و خودکار دادند و گفتند بیوگرافی خود را در این کاغذ بنویسید. من این کار را کردم و عنوان کردم که سوالاتتان را کتبی بنویسید تا من کتبی پاسخ بدهم و این اتفاق رخ داد. این جلسات در حدود هفت تا هشت بار تکرار شد و هر بار که من را احضار میکردند به دلیل اینکه امیدی به بازگشت نداشتم از اهل منزل خداحافظی میکردم.
با این وجود جلسات آخر به صورت حضوری برگزار میشد و پذیرایی نیز صورت میگرفت. فردی که در حدود30 یا اندکی بیشتر سن داشت خطاب به من گفت ما احساس میکنیم که شما از خود ما هستید. من گفتم من که از ابتدا این مطلب را به شما گفتم که سرباز نظام و انقلاب هستم. به من گفت که ما قصد داریم این اتفاق بهوسیله یک تراشه الکترونیکی صورت بگیرد و شما مکالمههای خود را با آیتا... هاشمی ضبط کنید و در اختیار ما قرار بدهید. مقام معظم رهبری نیز در پیام خود به مناسبت درگذشت آیتا... هاشمی به خناسانی اشاره کردند که قصد داشتند بین ایشان و آیتا... هاشمی اختلاف ایجاد کنند. به نظر من هنوز افرادی حضور دارند و تلاش میکنند بین مسئولان نظام اختلاف افکنی کنند.
* آیا خاطرهای منتشر نشده از خانواده آیتا... هاشمی دارید؟
** بله؛ در یک مقطع زمانی که مهدی و فائزه در زندان بودند و فشار زیادی روی خانواده آیتا... هاشمی وجود داشت هنگامی که آیتا... وارد محیط منزل شدند با برخورد تند خانم مرعشی مواجه شدند که: «پیرمرد چرا سکوت کردهای و حرف نمیزنی؟ مگر میترسی؟ تو در جوانی از کسی ترس نداشتی؛ چه شده که امروز سکوت کردهای و حرف نمیزنی؟» آیتا... هاشمی با خونسردی به خانم مرعشی گفتند که شما تشریف ببرید طبقه بالا و تلاش کردند که خانم مرعشی را آرام کنند. پس از مدتی آیتا... هاشمی وضعیت حضرت علی(ع) را در چنین شرایطی برای خانم مرعشی مثال زدند. آیتا... هاشمی نیز خطاب به خانم مرعشی عنوان کردند که از من نخواهید حرف بزنم، چرا که ممکن است نظام و انقلاب به خطر بیفتد.
http://www.armandaily.ir/fa/news/main/210011
ش.د9604497