(روزنامه آفتاب يزد – 1396/10/21 – شماره 5087 – صفحه 11)
حسین مرعشی عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران درگفتگو با ایلنا از احمدی نژاد و آخرین خطبه آیت اللههاشمی سخن میگوید و معتقد است روزی میرسد که احمدینژاد حرفهایی را به زبان بیاورد که هیچ ضدانقلابی نگوید. در ادامه بخشهایی از این گفتگو را میخوانید:
امروز دولتی که از مردم رای گرفته و مورد توجه ایشان بوده، اینطور مورد بیمهری قرار میگیرد که این جای خالی ایشان را بیشتر نمایان میکند. اگر آیتاللههاشمی بود با تدبیر، دولت را راهنمایی میکرد تا با جلب نظر منتقدین، دولت را کمک کند با روحیه بهتری به کار بپردازد.
آقایهاشمی در مورد آقای احمدینژاد همیشه صریح صحبت میکرد، نظرات خودش را در ارتباط با رئیس دولتهای نهم و دهم به نزدیکان میگفت.
معتقدم مسئله احمدینژاد، چندان پیچیده نیست. خیلی ساده میتوان فهمید که او چه مسیری را طی میکند. آقایهاشمی که جای خودشان را دارند، ما هم که شاگرد ایشان بودیم میدانستیم او چه راهی را در پیش خواهد گرفت. به نظرم در حال حاضر نباید درباره گذشته احمدینژاد سخن گفت بلکه باید امروز او را دید. یک روز مشاهده کردیم مقابل آیتاللههاشمی و آقای ناطقنوری ایستاد و به آنها تهمت و افترا زد. عدهای بیان کردند که او این دو نفر را نقد کرده و مهم نیست. تلویزیون هم حاضر نشد تریبونی در اختیار آنها برای دفاع از خودشان قرار دهد! امروز هم میبینیم به دیگر مسئولان نظام حمله میکند.
همان شب فوت، آقا محسن به گاوصندوق دفتر و خانه سر زدند چون میخواستند از محل دفن حاج آقا آگاه شوند که نه در خانه چیزی (وصیت نامه) پیدا کردند و نه در دفتر و تنها وصیتنامه زمان آنژیوی ایشان بود.
آدمهای موثر همیشه مورد این رفتارها قرار میگیرند. با آدمهای معمولی که این رفتارها نمیشود. اینکه شما آدم تاثیرگذاری باشید همیشه مورد نقد قرار میگیرد. آیتاللههاشمی یکی از تاثیرگذارترین افراد انقلاب بود. باید بگویم هنوز ما در ایران یاد نگرفتیم اگر با کسی مخالف هستیم با انصاف برخورد کنیم. مواضع ما در قبال افراد یا صفر است یا صد. زمانی که فردی را قبول داریم همه چیز آن را میپسندیم اما زمانی که قبولش نداریم با تمام وجود با او مخالف هستیم. این یک ضعف بزرگ در فرهنگ سیاسی ماست.این طرز تفکر یک مشکل اساسی جامعه ماست. این مطلقگرایی باعث میشود که ما نقاط مثبت و منفی افراد را نبینیم. در مورد آقایهاشمی هم این مسئله صدق میکند. چپها دوست داشتند آقایهاشمی مثل آنان باشد و راستها هم میخواستند که حاج آقا مثل آنان فکر کند، اما آقایهاشمی خودش بود.
بگذارید خاطرهای را از آقای عبدالله نوری برایتان نقل کنم. آقای نوری بیان میکند پیش حاج آقا میرود و به ایشان میگوید شما رادیکال شدهاید. آیتاللههاشمی به او پاسخ میدهد که آقای نوری من برای این کارم دلیل دارم. مردم این طرف هستند و این طرز فکر را دوست دارند. من اگر میخواستم برای خود کاری را انجام دهم از همه شما راحتتر میتوانستم با سیاستهای رسمی، خودم را تنظیم کنم و امروز شرایطم فرق میکرد. اما چون با شما همراهی میکنم دچار مشکلاتی شدهام، آن وقت شما به من میگویید چرا این کار را میکنید؟ چون مردم این طرف هستند، چون اساس انقلاب بر دوش مردم است. نظام اگر مردم را نداشته باشد چیزی ندارد.
آقایهاشمی به جد با برخی از رفتارها موافق نبود. مثلاً در ارتباط با تسخیر سفارت آمریکا ایشان نظر مثبتی نداشتند اما چون مردم این کار را انجام دادند طرف آنان قرار گرفت اما معتقد بود با گذشت زمان مردم متوجه این کار خود میشوند.
حاج آقا همیشه برای مسائل ایران پیشرو بود. آن زمان نامهای به امام نوشتند مبنی بر اینکه شما باید قبل از مرگ تکلیف چندین مسئله ازجمله جنگ، شورای نگهبان و روابط ایران و آمریکا را مشخص کنید. ما نمیتوانیم برای آنها کاری انجام دهیم. آیتاللههاشمی معتقد بود جمهوری اسلامی دایرهای با یک کانون نیست، بلکه یک بیضی با دو کانون مردم و اسلام است. معمولاً روشنفکران همیشه تکمحور هستند و برخی هم فقط اسلام و ولایت فقیه را میگیرند و مردم را رها میکنند اما آقایهاشمی هم مردم و هم اسلامیت را در نظر داشت.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=95539
ش.د9604492