(روزنامه ايران – 1396/05/03 – شماره 6551 – صفحه 13)
* پس از آزادسازی موصل و محاصره منطقه رقه سوریه و پیشرویهای نیروهای کردی- عربی در این ناحیه، شاهد افول و کمرنگ شدن داعش در صحنه خاورمیانه هستیم. آیا اساساً خاورمیانه و در موقعیتی کلانتر، عرصه و صحنه بینالملل به دوران«پسا داعش» نزدیک میشود؟
** خاورمیانه بدون شک چه از نظر ژئوپلیتیکی و چه از نظر ژئواستراتژیکی یکی از مهمترین مناطق جهان و حتی میتوان گفت مهمترین منطقه جهان است، به هرحال زمانی که جهان سهم عمده مصرف روزانه 89 میلیون بشکهای نفت خود را از خاورمیانه تأمین میکند قطعاً این منطقه قالب ژئوانرژی هم پیدا میکند که باید منابع سرشار گازی را هم به آن افزود. ضمن آنکه اگر به فهرست امتیازات خاورمیانه اهمیت امنیت رژیم صهیونیستی و مسائل مربوط به تاریخ و تمدن و ریشه ادیان را هم اضافه کنیم، تمایز خاورمیانه با جهان پدیدار میشود.
لذا مسأله تنش منطقهای، بحران، جنگ و ناامنی همواره در این حوزه جغرافیایی به صورت نسبی در ادوار مختلف وجود داشته است. اما پس از ظهور بهار عربی در سال 2011 و کشیده شدن آن به سوریه و نهایتاً ایجاد گروههای رادیکال مسلحی مانند داعش، النصره، جیشالحر و...، چهره خاورمیانه بشدت تغییر کرد که در ادامه این جنگهای داخلی برای نخستین بار در جهان عرصه بینالمللی از شرق آسیا تا غرب اروپا به واسطه عملیاتهای تروریستی دچار دگرگونی و تحول شد. به گونهای که میتوان آن را با جنگ جهانی اول و دوم مقایسه کرد. اما مسأله داعش در سوریه حاوی یک نکته مهم است و آن اشتباه این گروه تروریستی در ورود به خاک عراق از طریق اشغال موصل بود. چرا که حضور داعش در خاک عراق ابتدا با حساسیتهای بیشتر کشورها مواجه و سبب شد تا عراق به مبارزه جدیتر با آن بپردازد اما مسأله مهمتر در این خصوص این بود که با وجود بدیهی بودن حمایت واشنگتن در ایجاد و گسترش داعش باز پروسه طالبان و القاعده در خصوص داعش هم تکرار شد.
چرا که ایالات متحده بهدنبال نیرویی مدیریت شده در راستای اهداف خود برای ایجاد ناامنی در منطقه خاورمیانه بود. مشکل داعش پس از حضور در عراق این بود که دیگر بهعنوان نماینده و مجری سیاستهای واشنگتن در منطقه بهعنوان نیروی مخل امنیت عمل نکرد. اما در خصوص مسأله پسا داعش در بستر این تحلیل هم باید گفت هر چند نیروهای مقاومت توانستند با آزادسازی موصل تقریباً پرونده داعش را در عراق ببندند یا با محاصره رقه عرصه بر داعش تنگ شود، اما این مسأله به معنای پاک شدن بن مایه داعش در این کشور و حتی خاورمیانه نیست.
چرا که بسیار ساده لوحانه است که داعش را در مقیاس چند نیروی نظامی با سلاحهای سبک و نیمه سنگین در نظر بگیریم همانطور که گفتم پدیده داعش امروز چنان گسترده شده که از منتهیالیه شرق جهان تا غربیترین نقطه این کره خاکی درگیر مسأله تروریسمی است که داعش آن را نمایندگی میکند، لذا اگر ما با مفهوم پسا داعش روبهرو شویم قطعاً باید آن را به از میان رفتن حیطه جنگ نظامی علیه این تروریسم رادیکال محدود کرد لذا داعش در دوران پسایی خود باز هم حضور خواهد داشت و بسیار بعید است که در آیندهای نزدیک جهان و خاورمیانه شاهد وقوع مفهوم «پسا داعش» به معنا و مفهوم واقعی و کلاسیک باشیم.
* همواره در صحبتهایتان جنگ با داعش و اساساً مناقشه سوریه را «کاریکاتوری از جنگ جهانی» دانستید بنابراین با توجه به گستردگی مسأله داعش در خاورمیانه و عرصه بینالملل آیا اساساً مفهوم دوران پسا داعش درست است؟
** ببینید در آغاز تنش و بحران داخلی سوریه بدون شک گروههای تروریستی بویژه داعش در افزایش نفوذ و گسترش سیطره خود بر این کشور بسیار موفق عمل کرد اما مشکل جنگ وتنش در سوریه به این مسأله باز میگردد که دمشق در جبههای قرار دارد که علاوه بر خود تهران، روسیه، چین، عراق و گروههای مقاومت لبنانی، یمنی و فلسطینی را در خود جای داده است که به «جبهه مقاومت» مشهور است اما در سوی دیگر کشورهایی مانند عربستان، امارات، بحرین، مصر و حتی کشورهای فرامنطقهای مانند ایالات متحده امریکا نیز در قالب «جبهه سازش» اهدافی کاملاً متضاد را پی گرفتهاند، لذا با حضور نمایندگان هر دو جبهه، مسأله سوریه و مبارزه با تروریسم داعش ابعادی بهمراتب بیشتر و بزرگتر از جنگ داخلی یک کشور را پیدا کرد و بله دقیقاً میتوان آن را کاریکاتوری از یک جنگ جهانی در نظر داشت که همه کشورها را، چه در خود سوریه به واسطه مبارزات و جنگهای نظامی و چه به واسطه عملیاتهای تروریستی در سایر کشورهای جهان درگیر کرده است.
پس برای خوانش وجود یا نبود اساس مفهوم «پساد داعش» باید این نکته را در نظر داشت که تروریسم این گروه، نه یک خاستگاه داخلی و درون سوری و حتی خاورمیانهای، که ذات و بن مایهای بینالمللی دارد پس با پیروزیهای اخیر نیروهای مردمی و مقاومت چه در عراق و چه در سوریه ما میتوانیم داعش را در سراشیبی کاهش تأثیر نفوذ بهعنوان یک دولت خود خوانده در نظر بگیریم. اما اینکه این تأثیر به تمام معنا و از اساس از میان رود بسیار بعید است.
* پس به این ترتیب، سناریوی تغییر فرم نظامی به فرم امنیتی در قالب افزایش حوادث تروریستی، حملات موشکی و خمپارهای، ترور شخصیتهای مهم سیاسی و ملی-مذهبی، افزایش گروگانگیری و...، در خاورمیانه و بخصوص سوریه و عراق را شاهد خواهیم بود؟
** متأسفانه بله؛ مطمئناً این تبدیل فرمت شکل خواهد گرفت. حال اینکه چه زمانی این تبدیل صورت خواهد گرفت و آیا در قالب مفهوم پسا داعش میگنجد یا نه نیاز به تحلیل در آینده دارد، اما در ادامه هم این مسأله (افزایش نا امنی) یقیناً با افزایش قدرت دولتها بر مناطق در طی زمان کاهش پیدا خواهد کرد اما اینکه میزان و شدت این ناامنیها چقدر خواهد بود؟ یا اینکه دولتهای مرکزی تا چه میزان موفق به مدیریت نا امنی خواهند شد و مهمتر اینکه آیا ما شاهد گسترش ناامنی به سایر کشورها خواهیم بود یا نه؟ باید پاسخ این سؤالات را به میزان موفقیت نیروهای نظامی و امنیتی این کشورها و همچنین افزایش نفوذ و قدرت دولتهای مرکزی بر مناطق دور دست خود و علاوه بر آن عدم تأثیر سوء بازیگران منطقهای و فرامنطقهای مرتبط دانست و دید که آینده خاورمیانه و جهان در بستر مبارزه با داعش آبستن چه تحولاتی است. هر چند که من معتقدم در زیست داعش در دوران پسا داعش بیشتر به مناطق اهل سنت رادیکال و تندرو در مناطق سوریه و عراق به شکل نامنظم محدود خواهد شد.
* اما در سناریوی دوم وضعیت پسا داعش، ما با انتقال ومهاجرت این تروریسم به مناطق دیگر از شمال آفریقا مانند نیجریه، لیبی، تونس، مصر گرفته تا غرب آسیا مانند افغانستان (که فعالیت داعش در آن به اوج خود رسیده) یا شرق و جنوب شرق آسیا مانند فیلیپین که حضور خود را در آنجا به اثبات رساندند، مواجهیم و علاوه بر آنها در کشورهایی مانند مالزی و چین بواسطه ویژگی ژئوکالچریک مذهبی شبه رادیکالشان، توان و بستر لازمه برای پذیرش داعش وجود دارد. با توجه به این نکات شما سناریوی دوم پسا داعش را چگونه تحلیل میکنید؟
** ببینید نکته مهمتر سناریوی دوران پسا داعش این است که یا باید اساس و ریشه این تفکر و جریان تروریستی از بین رود که من تأکید دارم چنین چیزی امکان ندارد یا اینکه باید داعش پس از افول خود در سوریه و عراق به یک مهاجرت دست بزند. چیزی که در بطن سؤال شما نهفته است، هر چند که نیروهای بومی داعش در خود سوریه و عراق بواسطه پیوستار فرهنگی و وابستگیهای نژادی و زبانی در مناطق خود ماندگار خواهد بود اما سایر نیروهای داعش که بخش عمدهای از آن را تشکیل میدهد این مهاجرت را تجربه خواهند کرد اما در خصوص کشورهای شمال آفریقا و افغانستان متأسفانه داعش حضور خود را در این مناطق گسترش داده است. هر چند این کشورها مبارزاتی جدی با داعش دارند اما یقیناً پایه و شالوده فکری این گروه در میان برخی از مردم این کشورها نفوذ خواهد کرد اما در خصوص افغانستان مسأله به مراتب وخیمتر و بدتر از سایر مناطق است به گونهای که میتوان شرایط افغانستان را با خود سوریه و عراق مساوی دانست.
چرا که نبود یک دولت مقتدر مرکزی و نیروهای امنیتی توانا و پذیرش این کشور برای حضور اندیشههای رادیکال سبب شده تا افغانستان جولانگاه بعدی و بسیار مناسبی برای داعش پس از سوریه و عراق باشد اما در خصوص مناطق شرقی و جنوب شرقی باید یک نکته را در نظر داشت. همانطور که قبلاً گفتم داعش اساساً نماینده و مجری مدیریت ناامنی واشنگتن است. لذا ایالات متحده براحتی میتواند در مقابله با کشورهایی که با آنها اختلاف دارد، از این اهرم استفاده کند. درواقع تنش رودریگو دوترته با امریکا بود که فیلیپین را تبدیل به هدف بعدی داعش کرد. اما در خصوص سایر کشورهای منطقه شرق وجنوب شرق آسیا شاید بواسطه فرهنگ مذهبی کشورهایی مانند مالزی و مسلمانان چین که شما هم بدرستی اشاره داشتید، بستر مناسبی برای حضور اندیشههای رادیکال مانند داعش باشد اما یقیناً حضور دولتهای مقتدر در این کشورها مانع بزرگ در ایجاد چنین وضعیتی در نوشته شدن این سناریوی پسا داعش خواهد بود.
اما نکته مهمتر این است که واشنگتن بواسطه قدرت هژمون خود در عرصه بینالملل به هیچ وجه تمایلی به کشیده شدن نا امنیها و تنشها و بحرانها در دوران پساداعش به سمت اروپا را ندارد چرا که از یکسو اتحادیه اروپا مهمترین و راهبردیترین شریک استراتژیک واشنگتن بشمار میآید و از سوی دیگر اروپا دروازه امریکا است و بدیهی است گسترش ناامنی در دوران پسا داعش در اروپا دامن امریکا را هم خواهد گرفت هر چند که در همین دوران هم اروپا کم شاهد حوادث تروریستی نبوده است. از فرانسه تا بلژیک، از آلمان تا انگلستان همه و همه در مسأله تروریسم داعش درگیر بودهاند. لذا واشنگتن سعی دارد برای جلوگیری از این مسأله علاوه بر کشورهای شمال آفریقا، غرب، شرق و جنوب شرق آسیا دوران پسا داعش را به آفریقای مرکزی مانند کنگو و برونئی بکشاند اما در قالب رویکرد مهاجرتی دوران پساداعشی بخش عمده چچنیها به روسیه باز خواهند گشت که میتواند این بخش از داعش در دوران پسا داعشی اروپا را به سیبل بعدی خود تبدیل کند.
* سناریوی بعدی در پارادایم «گرگهای تنها» میگنجد. یعنی افزایش اقدامات تروریستی مستقل و فردی و فعال کردن هستههای خودکفا، منفرد و کمتر شناخته شده با گرایشهای اندیویدوالیستی (فردگرایی) سیاسی – مذهبی در اروپا و امریکا آنهم با کمترین هزینه و به شکلی غیر قابل پیشگیری که حتی میتواند دامنه آن به اقدامات تروریستی سایبری در دوران پسا داعش کشیده شود. شما این سناریوی دوران پسا داعش را چگونه میبینید؟
** این مسأله در دوران پسا داعش یقیناً وجود دارد اما بستر تغییر وضعیت پسا داعش در اروپا بستگی به نوع رفتارهای جامعه و دولت اروپا در قبال مسلمانان دارد. یعنی اگر گروههای نژادپرست یا سیاستهای ضد دینی در اروپا پررنگتر شود، بهمراتب بستر برای فعالیت بیشتر داعش هم در اروپا میسر خواهد شد. به عبارت دیگر اگر مسائل تبعیض نژادی، تبعیض طبقاتی، فشار بر مسلمانان بواسطه برخی رفتارهای خود مانند عدم رعایت حجاب و همچنین فراهم نکردن بستر مناسب برای شغل و در آمد مناسب مسلمانان میتواند در حکم جرقههایی در انبار باروت عمل کند که خوشبختانه جواب «نه» اروپاییان به پوپولیسم و جریانهای راست افراطی در انتخابات اروپا در سال 2017 از هلند تا فرانسه و...، دالی است بر عدم گسترش سیاستهای ضد اسلام و ضد مهاجرتی اما اینکه آیا در آینده هم اروپا بر همین منوال حرکت کند، باید منتظر ماند و دید، هر چند که اقدامات خودسرانه برخی نژادپرستان را که در چند وقت اخیر در اروپا وامریکا بشدت روبه گسترس است را هم نباید از نظر دور داشت.
* با تحلیل تمام سناریوهای احتمالی دوران پسا داعش و در موازات آن تغییر مفهوم امنیت با خوانش اندیشههای باری بوزان و مکتب کپنهاگ در خصوص امنیت و مضافاً شیفت تروریسم به سمت جهان مجازی، آینده دوران «پسا داعش» را چگونه تحلیل میکنید؟
** ببینید بخش اروپایی داعش یقیناً بدلیل آشنایی و زیست در محیط و فضای علمی بیشتر به سمت جولان تروریسم خود در فضای مجازی خواهند رفت و یقیناً علاوه بر هک و حملات تروریستی سایبری بر میزان دعوت و تبلیغ این اندیشهها در این اتمسفر افزوده خواهد شد که یقیناً این مسأله هم خود بهعنوان یک عامل مخل امنیت به شمار میرود اما آینده امنیتی جهان و خاورمیانه به سمت تکثر ناامنی پیش خواهد رفت، به بیان دیگر جهان اکنون با انبوهی از عوامل مخل ناامنی روبهرو است چرا که با توجه به نکته مهم شما در خصوص اندیشههای باری بوزان که بدرستی هم به ان اشاره شد، امنیت در جهان پست مدرن امروز فقط در ساحت نظامی و امنیتی خلاصه و محدود نمیشود و میتواند تهدیدات اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی، چالشهای امنیتی جهان آینده را شکل دهد و در خصوص منطقه خاورمیانه من معتقدم علاوه بر غالب شدن مدیریت ناامنی نسبی نظامی – امنیتی با توجه به ساحت رئالیسم قدرت باید بحران محیط زیست و جنگ بر سر آب را هم بسیار جدی گرفت.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/192590
ش.د9602226