(روزنامه صبح نو ـ 1396/11/21 ـ شماره 417 ـ صفحه 4)
** ملتها وقتی در مواجهه با حاکمیتها و دولتها قرار میگیرند، دلایل مختلفی دارد. این مواجهه ممکن است از عدم رضایت باشد و ما یک جامعه ناراضی داشته باشیم که با بهبود وضعیت معیشت میتوان حوزه نارضایتی را کاهش داد، بهطور مثال هزینه کرد عمومی شفاف نیست و با تغییر آن، مردم راضی میشوند.
گاهی نارضایتی آنقدر گسترش پیدا میکند که مردم با تغییر اقدامات راضی نمیشوند و به تغییر حکومت تمایل پیدا میکنند که در اینجا مخالفان حکومت ظهور و بروز پیدا میکنند.
اما بحث اینجاست که این مخالفان در مرز تحمل هستند یا نه. گاهی حکومتها به نوعی با مخالفانشان رفتار میکنند که این مخالفان میتوانند آنها را تحمل کرده و یک همزیستی اتفاق بیفتد.
اما وقتی که وضعیت رابطه بین جامعه و حکومت به گونهای میرسد که اکثریت جامعه مخالفان نمیتواند وضعیت موجود را تحمل کرده و به مرز عدم تحمل میرسند بهگونهای که جمعیت درخوری از این مخالفان کارد به استخوان رسیده حاضر به فداکاری برای تغییر وضعیت میشوند و حامیان حکومت به اندازه آنها حاضر به فداکاری به حفظ حکومت نیستند؛ در چنین شرایطی انقلاب رخ میدهد مانند مسألهای که در ایران وجود داشت.
* شرایط در رژیم پهلوی چگونه بود که کشور به انقلاب رسید؟
** رژیم پهلوی چه از لحاظ مشروعیت و ساختار ،چه به لحاظ نوع عملکرد و چه به لحاظ وابستگی و تعلق به قدرتهای استعمارگر جهان نارضایتی مردم را رقم زده بود. استعمار بهگونهای کشور ایران را غارت میکرد که شمشیر برهنهاش آزاردهنده بود، برای نمونه قانون کاپیتولاسیون یا ایجاد سازمانهای مختلف جاسوسی، شرایط را بهگونهای رقم زد که جامعه نمیتوانست آن را تحمل کند و قدرت فداکاری علیه این نظام در این دوره شکل گرفت؛ مردم نمیتوانستند تدام چنین شرایطی را در کشور بپذیرند. از سویی دیگر رفتارهای محمدرضا پهلوی و خانوادهاش ضرورت انقلاب را در ایران بیشتر کرد، حتی آمریکاییها متوجه این خطر شده بودند بهگونهای که کارتر وضعیت حکومت را به دیگ زودپزی روی شعله تشبیه کرد.
ظلم مضاعف حاکمیت پهلوی به همراه فساد و بد نامی که حکومت گرفتار شد، ضرورت انقلاب را بیش از پیش کرد البته این فسادها تنها مربوط به شاه نبود، بلکه شاهکهای فراوانی در کشور بودند و بنیاد حکومت بر این پایه بود، برای نمونه رضاشاه به افسرانی که از کمبود بودجه شکایت میکردند مجوز چپاول پول ثروتمندان را داد درحالیکه در چنین شرایطی این مردم ضعیف هستند که چپاول میشوند.
در زمان پهلوی با سیستمی سروکار داشتیم که با زور و غلبه حاکمیت را به دست گرفت و با استفاده از اراذل و اوباش ادامه پیدا کرد، برای نمونه در کودتای 28 مرداد شاه از چاقوکشهای محلی استفاده کرده بود، این اوباش همگی تحت حمایت درباره بودند، عناصر ساواک درس خواندههای همین اوباش بودند و نیروهای انتظامی و نظامی کشور هم از چنین افرادی تشکیل شده بود. دادگاهها در کشور، تبدیل به دادگاه نظامی شده و تنها به مردم زور میگفتند، نظام آموزشوپرورش در آن روزها بدترین محیط آموزشی بود، کمتر کسی به وضعیت آموزشوپرورش قبل از انقلاب توجه کرده است، اما همه تنها چندبار معدودی را که میان دانشآموزان سیب توزیع شده بود بهخاطر دارند چراکه مردم ما مطالعه نداشته و حرفها را راحت میپذیرند. شرایط بهگونهای بود که همه مردم به جان آمده و حاضر شدند جلوی گلوله بایستند تا این حکومت نباشد . متاسفانه بعد از انقلاب اسلامی مستندهای مناطق مختلف کشور در سالهای 53 و 54 در صداوسیما پخش نشد و این از ظلمهایی است که صداوسیمای جمهوری اسلامی در حق مردم کرد، مردم وضعیت زندگی در سالهای قبل از انقلاب را از یاد بردهاند. فرح در مستند خاطرات شهربانو خود به وضعیت بد کشور و به فیلم فروغ فرخزاد درباره خانههای سیاه و وضعیت جزامیها اشاره کرده است، در آن زمان کشور پر از جزامی بود و فرح خود میگوید «بعد از این فیلم دو مرکز در تبریز و مشهد برای جزامیها درست کردیم و من به فروغجان گفتم، دو تا مرکز جزامی ساخته شد و اوضاع تغییر کرد.» میشل فوکو در کتاب خود از نارضایتی تمامی مردم در قبل از انقلاب نوشته و میگوید که: «از کشاورز تا خلبان همه ناراضی هستند.» یکی از کارهای ناگفته رژیم پهلوی، انداختن آفت به مزارع برنج مردم در سالهای 51 و 52 بود، تلخترین خاطره زندگی من روزی است که پدرم مجبور شد مزرعه بهدست آمده را آتش بزند، بلافاصله واردات گسترده برنج، واردات گسترده انواع سموم شیمیایی و... آغاز شد که مردم را غارت میکردند، مردم این غارتها را میفهمیدند.
چندسال بعد فیلم سینمایی با نام «برنج خونی» ساخته و با مستندات نشان داده شد که این آفت آورده شده بود، چنین وضعیتی در تمامی پروژههای مختلف کشور وجود داشت.
واردات بیرویه در دوران پهلوی بهگونهای بود که سردبیر روزنامه تایمز در کتاب خود که در سال 57 به اتمام رسانده و در سال 58 منتشر کرده بود از این واردات متعجب بود. او از دیدار با وزیر اقتصاد وقت رژیم پهلوی و دوستیاش با ساواک نوشته و میگوید که ایران در آن زمان 22 میلیارد دلار فروش نفت و 24 میلیارد دلار واردات کالاهای مصرفی داشت، این واردات بهگونهای بود که حق دموراژ آن بیشتر از مبلغ کالا میشد.
در زمان قبل از انقلاب، غارتهایی بی حد و اندازه صورت گرفت و این غارت با همه اشکال ظلم در جامعه همراه بود لذا مردم به درک عمیق از فهم استقلال رسیدند و برای رسیدن به آن ایستادگی کردند.
امروز اما ما گرفتار برخی مدیران رده بالایی هستیم که خود را صاحب کشور میدانند و فکر میکنند که میتوانند هرکاری بکنند، این وضعیت جامعه ما را بهطور جد ناامید کرده، این خطرناک است، خطری که جامعه به مرز شورش میرسد. جامعه ما تحمل دزدی، دغلورزی و دروغ را ندارد. برای جامعه مسلمان ما قابل تحمل نیست و باید نام هرکس که چنین کاری را میکند، نامش را در برابر مردم بگوییم. در انقلاب اسلامی، همه با یکدیگر برابرند.
در انتخابات حضرت آقا رأی میدهد و کارگر مظلوم و محروم در بیابانهای ترکمنصحرا هم یک رأی دارد، این چیزی است که جمهوری اسلامی رعایت کرد.
* آفتهای انقلاب و این جامعه اسلامی چیست؟
** مسوولان باید بپذیرند که برای سالم ماندن سر سفره غذای زیاد نخورند چراکه دچار دیابت قدرت میشوند و وقتی گرفتار بیماری دیابت قدرت شدن، همهچیز را در وجودشان نابود میکند. ما در 4 حوزه اسلام، ایران، انقلاب اسلامی و تشیع در ایران دشمن داریم.
ما در داخل پدیدهای به نام وحدت و هماهنگی و همدلی داریم و در صورت حفظ اینها ضربههای تبر به درخت تنومند انقلاب اسلامی آسیبی نمیرساند اما وقتی کرمهایی به جان این درخت میافتد، آن را از درون آسیبپذیر میکند.
ما باید واقعیت خطرها را بفهمیم، یک جاهایی یک نسل از مسوولان غیر انقلابی بر انقلاب حاکم شدند، یکی از ویژگیهای قدرت و بیماریهای قدرت مسأله چاپلوسی است. مقامات از چاپلوسی خوششان میآید و هر کسی چاپلوسی بیشتری میکند زودتر به جایگاه میرسد لذا در این فضا انقلابیون اصیل، مدیر ارشد باسواد و عالم سالها بیکار است و داخل خانه خاطره مینویسد اما فلان آقا که نه در زمان انقلاب اعلامیه خوانده و نه بعد از انقلاب صدای توپ در جبهه شنید، کشور را اداره میکند.
خیلیها راحت زد و بند میکنند که عدالت زیر سؤال میرود. ما باید این واقعیت را بدانیم که هر گوشهای از انقلاب گرفتار این مسأله بشود، مشکلساز است.
سالها پیش اعلام کردند که ممکن است بهزودی گرفتار مشکل در حوزه بانکها شویم. طی چندین سال یک فشار روانی بسیار سنگینی از بعضی از شعبههای بانکها دریافت میشد که باید بانکها خصوصی شود و بانکها در ایران به سمت خصوصی شدن پیش رفتند. نتیجه این شد که شما شاهد ظهور طیف گستردهای از بانکهای خصوصی شدید . این الگوی جدید اقتصاد سرمایه داری در ایران بود و این سرمایهداری به حداقل کردن حقوق کارگران در ایران رحم نکرد. ما فراموش کردیم قرار نیست جامعه را به یک عده بیرحم بسپاریم، همین شرکتی شدن کارگران یعنی بازگشت به زندگی بردهداری؛ بخش وسیعی بردگی انسانی رواج پیدا کرد. بچههای ما زیر شکنجه رفته و کشته شدند، در میدان جنگ برای حفظ این کشور خانوادهای چهارتا پسر دادند. ما حق نداریم به بهانه رشد سرمایهگذاری به سمت این میزان از غارت برویم.
در زمان شاه همسایههای ما و قدرتهای جهانی زور میگفتند اما ما از این ظلم خارج شدیم و اجازه نمیدهیم دوباره شکل بگیرد. البته در زمان پهلوی ساواک و نیروهای شاه در خط مقدم فسادها بودند، اما حال این مسوولان امنیتی و نظامیها هستند که مفسدان اقتصادی را شناسایی و دستگیر کرده و در جهت آبادانی کشور فعالیت میکنند.
اما نباید فراموش کرد که مسوولان نظام ما گرفتار آسیب شدند ولی این آسیب به این معنا نیست که این درخت عظیمی که کرمخورده میتراشیم بلکه آن را سمپاشی میکنیم و آفتزدایی میکنیم و برای این درخت عظیم جان میدهیم.
ما باید همه ابعادی که جامعه برای مدیریت احتیاج دارد به همهاش توجه کنیم همچنان که ما باید برای تقویت ارزشهای انقلاب و اجتماعی تلاش کنیم در مقابل مواظب باشیم جامعه دچار فساد نشود، باید محکم باشیم و نگذاریم تبلیغات دشمن اثر بگذارد ما کارمان درست باشد هیاهوی دشمن اهمیتی ندارد.
* میزان تحقق آزادی، دموکراسی و تحقق مردمسالاری در نظام جمهوری ایران چگونه است؟
** اولاً شما ببینید الان جوانهای ما خیلی راحت مطالب علیه دولت را دست به دست میکنند، در زمان رژیم پهلوی مترجم کتاب «گزارش جنگ کوبا» اقای جهانگیری را دستگیر کرده و به زندان بردند؛ آن هم تنها به دلیل اینکه این کتاب در خانه مخالفان شاه پیدا شده بود. نه تنها در صورت کمترین و کوچکترین اظهارنظر نسبت به حکومت سروکارتان با ساواک بود بلکه در صورت اعتراض به یک مدیر و فرماندار هم همین اتفاق رخ میداد.
حتی آقای دکتر محمدعلی مجتهدی سازنده دانشگاه شریف و دانشگاه ملی در خاطراتش میگوید که «زمان مدیریت بنده رییس دانشکده حقوق به ناموس یک دانشجو تعدی کرد و من بعد از تذکرهای فراوان او را برکنار کردم اما بلافاصله هیات امنای دانشگاه با حضور مسوولان رده بالای کشور تشکیل جلسه داد و به علت حمایت، فرد متجاوزگر را برگردانده و من را برکنار کردند.»
دقیقاً همین ماجرا را در یکی از مدارس که درس میخواندم رخ داد، مدیر مدرسهای که نسبت به رفتار غیر اخلاقی معلمی با معلم دیگر اعتراض کرده بود، مورد ضرب و شتم قرار گرفت اما دستگاه مدیر متدین و مذهبی را برکنار کرد، من در سنین ابتدای بهواسطه مطالعات تاریخی سوالاتی را از معلمم که از اعضای سپاه دانش بود پرسیدم تا جاییکه آن معلم از پدرم خواست تا مرا برای ادامه تحصیل به شهر نفرستد چراکه ممکن است دردسر ایجاد کنم!
میخواهم بگویم ساواک تا این اندازه توهمات مراقبت پلیسی را در ذهن جامعه ایجاد کرده بود و واقعاً همه میترسیدند، پرونده افراد دستگیرشده در رژیم شاه را اگر مطالعه کنید میبینید با چه بهانههای واهی مانند خواندن یک کتاب یا گوش دادن به رادیو دستگیر شده و دادگاه نظامی برای آنها برگزار شده بود. برای نمونه یکی از اتهامات آقای خامنهای بهعنوان استاد در حوزه علمیه مشهد گوش دادن به رادیو مصر و سخنرانی برای جوادعبدالله ناصر بود.
در رژیم پهلوی جوانان چنین محدودیتهای گستردهای را داشتند اما الان جوانان مطالعه ندارند و تحت تأثیر تبلیغات غرب و دشمنان انقلاب فکر میکنند که آزادی ندارند.
یک مقدار زیادی جامعه ما گرفتار بعضی از توهمات است و منتظر کسی هستیم که تمام مشکلات را حل کند. واقعاً از امام خمینی (ره) یاد بگیریم که دست خالی و بدون اتکا به هیچ قدرتی، خود تبدیل به کانون قدرت شد و با زبان و کلمه در این کشور تحول عظیم را ایجاد کرد.
ما واقعیت وجودی خودمان را جدی نمیگیریم، از خودمان شروع کنیم انقلاب این فرصت را پیش روی ما گذاشته تا به هر چیزی بخواهیم برسیم، محدودیتها و موانعی جدی نداریم و میتوانیم در مسیر دلخواه خود گام برداریم.
ظاهراً جوانهای امروز ما کار نکرده خستهترند و باید کار جدی بکنید. گاهی وقتها میبینم نوجوانان الان به نسبت نوجوانان نسل ما خیلی باهوشتر هستند و خیلی امکانات دارند.
* موضوعی که فکر میکنید کمتر درباره انقلاب گفته و شنیده شده باشد مخصوصا برای نسل جوان بیان کنید.
** موضوعات فراوانی را نشنیدهاید، یک نکته بسیار مهم بگویم و آن اینکه این تصور که همه جامعه در روند انقلاب فعالیت و فداکاری کردند درست نیست، در زمان پهلوی بخش اعظم جامعه انقلاب کرده و بقیه همراه شدند لذا طبیعی است که آن بخشی که همراه انقلاب نبودند الان ممکن است که ادبیاتی را تولید کرده باشند و بگویند ما پشیمان هستیم و همچنین آن بخشی که همراه انقلاب نبود الان خیلی از جاها مدیریت میکند که خیلی خطرناک است.
http://sobhe-no.ir/newspaper/417/4/16485
ش.د9604990