تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۹  ، 
کد خبر : ۳۱۰۳۲۹
«مضاوی الرشید»، استاد انسان‌شناسی دینی در دانشگاه لندن:

محمدبن سلمان نمی‌تواند بحران‌ها را دیپلماتیک حل کند

اشاره: مضاوی بنت طلال بن محمد الرشید، استاد انسان‌شناسی دینی در دانشكده مطالعات دینی دانشگاه لندن است. او نوه آخرین حاكم عربستان از خاندان رشید بود كه در سال‌های ١٨٣٠ تا ١٩٢١ بر حایل تسلط داشت. مضاوی بعد از حوادث ١١ سپتامبر مباحث انتقادی و دینی خود را مطرح كرد و كتاب و مقالاتی متعدد درباره شبه‌جزیره عربستان، علت كندی اصلاحات و مشكلات سیاسی دینی و اجتماعی كشورش نوشت. او دارای دكترای انسان‌شناسی اجتماعی از كمبریج (١٩٨٩) بوده و هم‌اكنون به دلیل لغو تابعیت در لندن زندگی می‌كند. او در سال ٢٠١٠ می‌خواست به كویت برود، اما دولت كویت به دلیل فشارهای عربستان از پذیرش او سر باز زد و این اقدام مورد انتقاد سازمان دیده‌بان حقوق بشر قرار گرفت. چندی پیش به دنبال موج تازه بازداشت‌ها در عربستان، او در پیامی توییتری نوشت: مقامات سعودی به وسیله این بازداشت‌ها می‌خواهند به قطر پیام بدهند. این ناراضی سعودی معتقد است محمد بن‌سلمان به‌لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی، به‌خصوص در جنگ با یمن شكست خورده است. به گفته او، اپوزیسیون در عربستان چندپاره و متلاشی شده است و به همین دلیل به‌سختی می‌توان آنها را حول یك موضوع مشخص گرد آورد. با‌این‌حال او ناامید نیست و به دنبال یك گفتمان تازه برای جامعه خویش می‌گردد.
پایگاه بصیرت / ترجمه:‌ محمدعلی عسگری

(روزنامه شرق - 1396/07/13 - شماره 2978 - صفحه 12)

* بگذارید از همان پیام توییتری شما شروع كنیم كه گفته بودید این بازداشت‌ها واكنشی به شكست‌های نظام در برابر قطر است. گفتید قطر تسلیم نشد و حالا مقامات می‌خواهند ملت را تسلیم كنند. هدف از این بازداشت‌ها چه بود؟

** هیچ اظهار رسمی‌ای دراین‌باره نشد. برای همین ما فقط می‌توانیم حدس بزنیم. به نظر من هویت بازداشت‌شدگان و رویكردهای فكری و سیاسی‌شان نشان داد كه مقامات می‌خواهند به این وسیله به قطر پیام بدهند، به‌خصوص بعد از آنكه در مقابله با قطر شكست خورده بودند. بنابراین گروه‌های اسلام‌گرای عربستان به دلیل طرفداری‌شان از قطر بود كه مورد بازخواست قرار گرفتند.

گروه‌های اسلام‌گرای عربستان از دهه ٧٠ و ٩٠ بود كه در كشور ما ظهور كردند؛ برای مثال شیخ سلمان العوده تاریخی طولانی دارد. در سال ١٩٩٠ به دلیل اعتراض به سیاست‌های دولت به زندان افتاد. آن زمان هنوز قطر چنین قدرتی را نداشت. ازاین‌رو عربستان خواست پیامی به همه كسانی بدهد كه از اقدام این كشور علیه قطر حمایت نمی‌كردند تا بگوید سرنوشت شما مانند سرنوشت همین افرادی خواهد بود كه به زندان افتادند. امروز نوبت قطر است و فردا ممكن است نوبت به كشور دیگری برسد. حاكمان عربستان تقریبا سرگیجه گرفته‌اند.

از زمانی كه ملك سلمان بر تخت نشست، چون او نمی‌توانست امور را اداره كند، طبعا آن را برعهده فرزندش، محمد بن سلمان، گذاشت، ولی می‌بینیم او نمی‌تواند بحران‌ها را به صورت دیپلماتیك حل كند. سیاست خارجی عربستان روزبه‌روز عقبگرد می‌كند و مواضع منطقه‌ای این كشور بدون هدف است، زیرا هدف فقط بقای حكومت است. هدف این است كه همه صداها در داخل و خارج از عربستان خاموش شوند. به باور من، رابطه عربستان و قطر به این دلیل بحرانی شد كه عربستان نمی‌خواست در آینده هیچ صدای مخالفی را بشنود. می‌خواست رسانه‌ها را در احتكار خودش داشته باشد.

* اما در بین بازداشت‌شدگان، غیراسلام‌گراها نیز بودند. آنجا هم می‌خواست همین پیام را بفرستد؟

** بله. نمی‌توانیم همه بازداشت‌شدگان را وابسته به اخوان‌المسلمین بدانیم. این درست نیست. بعضی اشخاص مثل عبدالله المالكی هستند كه از اخوان هم انتقاد می‌كنند. او مرد جوانی است كه بیش از ٤٥ سال ندارد، اما ناگهان ناپدید شد و بعد گفتند به زندان افتاده است. چرا؟ چون مقالاتی فقهی می‌نوشت و مدعی بود باید در گفتمان اسلامی تجدیدنظر كرد. او به هیچ حزب یا گروهی وابسته نبود، اما مشكل نظام این است كه نمی‌تواند بین دوست و دشمن خودش تفكیك قائل شود. فقط می‌گوید باید طرفدار صددرصد باشی و گرنه بروی زندان.

* زمان این بازداشت‌ها چه معنایی دارد؟

** عربستان از طریق این بازداشت‌ها می‌خواست پیامی را به داخل كشور بفرستد. الان عربستان درگیر دو جنگ است؛ یكی جنگ رسانه‌ای با قطر و دیگری جنگ واقعی در یمن. در این جنگ‌ها تاكنون موفق نبوده است. جنگ یمن بیش از دو سال است كه ادامه دارد و ما سر جای خودمان هستیم. عربستان نتوانسته حوثی‌ها را شكست دهد، بلكه برعكس این موشك‌های آنهاست كه به داخل خاك عربستان می‌آیند. نبرد با قطر هم بعد از سه ماه فراتر از بیان اتهامات و تهدید‌های توخالی نرفته است.یعنی تا این لحظه محمد بن سلمان موفقیتی نداشته است؛ نه موفقیت سیاسی و نه اقتصادی. حتی وقتی دولتش در سال ٢٠١٥ و ٢٠١٦ شروع شد، رؤیاهایی را برای ما تصویر كرد. رؤیای ٢٠٣٠ و پروژه ایجاد تغییرات اجتماعی و رفاه شهروندان و ... .

می‌گفت دولت باید هزینه‌ها را در حوزه خدمات كاهش دهد و نگذارد بهای سوخت، آب و برق افزایش پیدا كند، اما تقریبا یك ماه بعد همه این وعده‌ها را برهم زد و گفت ما به دلیل برنامه‌های آینده اینها را به تعویق می‌اندازیم. حتی برنامه اقتصادی را كه علنی اعلام كرده بود پیشرفتی نداشت. مثال مهمی را برای شما بزنم. شركت آرامكو اعلام كرد ٥٠ درصد از سهام خود را خصوصی خواهد كرد. قرار بود این اتفاق تا سپتامبر بیفتد، اما می‌بینید كه تا این لحظه چنین اتفاقی نیفتاده است. می‌گویند داریم بررسی می‌كنیم و همین‌طور به تعویق می‌اندازند.

برای همین بن سلمان موفق نبوده است. او در جنگ‌های منطقه‌ای خود در یمن یا جنگ تبلیغاتی‌اش علیه قطر نیز موفق نبود. او الان تنهاست.

او خودش را پادشاه آينده فرض گرفته است، اما به سكوت همه اميران اطمينان ندارد. نمي‌تواند بفهمد اگر پدرش مرد و او پادشاه شد، واكنش آنها چه خواهد بود. آيا بعد از مرگ پدرش مصون خواهد بود؟ موضع ساير اميراني كه سلاح در اختيار دارند مثل متعب بن عبدالله، رئيس گارد ملي كه مقام يك وزير را دارد چه خواهد بود؟ آيا از كاخ حمايت خواهد كرد؟‌يا اينكه او هم بر سر قدرت به رقابت برخواهد خاست؟ همه اينها سؤال‌هايي است كه در ذهن او مي‌چرخد. براي همين سرگردان است. در يك هفته تقريبا ٢٠ نفر را بازداشت كرد.

* آينده عربستان را در سايه حكومت محمد بن سلمان چگونه مي‌بينيد؟

** من هيچ نقطه مثبتي نمي‌بينم، سعي مي‌كنم نقطه مثبتي پيدا كنم؛ براي مثال اينكه به زنان قدرت داده شود. او اعلام كرد چنين خواهد كرد و حتي ٣٠ زن برای حضور در مجلس شورا تعيين شدند. او همچنين سعي مي‌كند بازار كار را به روي زنان باز كند، ولي همه اينها جنبه تبليغاتي دارد. بله؛ گام‌هايي برداشته شده است. به‌ویژه به‌دليل گسترش اينترنت. زنان سعودي سعي مي‌كنند خودشان را در بازار كار يا در منزل يا خارج از منزل فعال كنند، اما تا اين لحظه ما شاهد يك رشد اقتصادي نبوده‌ایم. شايد بازار كار به روي زنان باز شود، اما كو كار؟ اساسا ما در كشور مشكل بي‌كاري داريم. به‌ویژه جوانان و زنان در اين ميان بیشتر از همه در فشار هستند. براي همين از ابتداي به‌قدرت‌رسيدن پسر سلمان، تبليغات رسانه‌اي به راه افتاده است؛ اما من مي‌توانم با قاطعيت بگويم تاکنون هيچ كار بزرگي انجام نشده است.

* مي‌گويند به‌لحاظ خانوادگي محمد بن نايف همچنان در خارج از كادر و ساكت است. نمي‌دانيم چه رويكردي دارد. به نظر شما آيا اين مسئله مي‌تواند در آينده تأثيرگذار باشد؟

** آخرين عكس او ساختگي بود. در پرتو تبليغات رسانه‌ها، او را ديديم كه بعد از كنارگذاشته‌شدن ايستاده است. محمد كوچك آمد كه دست او را ببوسد. بعد از اين عكس ديگر محمد بن نايف ناپديد شد. روزنامه نيويورك‌تايمز از بعضي منابع موثق در «سيا» نوشت: گفته مي‌شود محمد بن نايف در حصر است. او اين مسئله را رد نكرد. همچنين جايي خودش را نشان نداد كه بگويد من اينجا هستم و آزادانه در كشور مي‌چرخم. به نظر مي‌رسد اميران زيادي بركنار شده باشند.

* به نظر شما اگر ملك سلمان بميرد، رقابتي بر سر تخت خواهد بود يا ممكن است شكافي در خاندان حاكم و به‌ویژه عليه محمد بن سلمان به وجود آيد؟

** محمد بن نايف كسي است كه در زمينه كارهاي اطلاعاتي و زندان و بازداشت‌ها تجربه دارد. او در خلال حكومت پدرش نايف نقش مشت آهنين را بازي مي‌كرد. براي همين من فكر مي‌كردم او نقش يك دولت سايه را بازي مي‌كند؛ اما اينكه اين‌طور از صحنه خارج شد، شايد معامله‌اي در كار باشد. شايد ملك سلمان به او چيزهايي داده يا امتيازاتي بخشيده كه توانسته است تا اين لحظه او را ساكت كند. اينجا يك نكته مهم وجود دارد كه بايد به آن توجه كرد و آن اينكه بیشتر شاهزادگان در شرايط كنوني نمي‌خواهند خاندان سعودي دچار تزلزل شود، زيرا مي‌دانند ملت و جهان به آنها چشم دوخته‌اند.

در رابطه با اين شاهزادگان، تا‌زماني‌كه درآمدهايشان باقي باشد اتفاقي نمي‌افتد و آنها مي‌پذيرند نقشي سياسي نداشته باشند. بعضي از آنها بيش از ٩٠ هزار ريال (حدود صد ميليون تومان) در ماه مي‌گيرند. اين غير از درآمدهاي خاص خودشان است. همه قلمروهاي اقتصادي و بازرگاني به روي آنها باز است. آنها مي‌دانند كه اوضاع منطقه متشنج است و هرگونه اختلافي بين اعضاي خانواده مي‌تواند به فروپاشي كل خانواده منجر شود، از‌اين‌رو منتظر مي‌مانند و سكوت مي‌كنند. حتي بعضي‌ از آنها با همديگر صحبت نمي‌كنند؛ اما اينها مهم نيست. اختلاف در خاندان سعودي وجود دارد.

فرقي نمي‌كند كه محمد بن سلمان حاكم باشد يا محمد بن نايف. به نظر من همه اينها سر و ته يك كرباس هستند و اوضاع تغييري نخواهد كرد. بين اين شاهزادگان هيچ فردي نيست كه به فكر اصلاحات سياسي باشد يا بخواهد در هر تصميم اقتصادي، سياسي يا اجتماعي خود با جامعه مشورت كند. همه آنها به‌دنبال قدرت هستند و سعي مي‌كنند اريكه قدرتشان باقي بماند و سركوب و بازداشت‌ها استمرار پيدا كند.

* اين وضعيت ما را متوجه شرايط اپوزيسيون عربستان مي‌كند. نقش آنها در اين شرايط چيست؟‌ آيا اصلا آينده‌اي براي آنها متصور است؟

** به نظر من اپوزيسيون عربستان مثل خود اين كشور از هم پاشيده است. آنها رويكردها و گرايش‌هاي مختلفي دارند و با هم تفاهم ندارند. شايد هنوز اين گروه‌ها به اين نرسيده‌اند كه بايد صفوفشان را يكپارچه كنند. البته تلاش‌هايي درجريان است كه شايد موفق شود، اما به باور من تا اين لحظه، به‌دليل فشارها و سركوب‌هايي كه در داخل انجام مي‌شود، هيچ اپوزيسيوني در داخل وجود ندارد، مگر در خارج. صداهايي هست كه در اين شرايط نمي‌خواهند ظاهر شوند و سعي مي‌كنند مخفي بمانند تا بتوانند خودشان را حفظ كنند. بايد توجه داشته باشيم كه سركوب‌ها در عربستان يك امر همگاني است. افراد حتي در «توييتر» در امان نيستند.

آنها را هم سركوب می‌کنند و به زندان مي‌اندازند. مثل سلمان العوده كه خواستار صلح و آرامش با يك كشور ديگر شده بود. وقتي اوضاع چنين باشد ديگر تكليف مخالفان روشن است. البته يك نوع آگاهي اجتماعي و تجربه وجود دارد. جامعه ما مثل ساير جوامع عربي هنوز ياد نگرفته است كه به صورتي مسالمت‌آميز به خيابان بيايد. نهادهاي ديني عربستان نيز به نام دين دست به سركوب مي‌زنند. مي‌گويند اعتراض شما در «توييتر» مخالفت با ولي بوده، بنابراين شما مرتكب گناه و كفر به كتب آسماني شده‌ايد.

* شما به جريان ١٥ سپتامبر اشاره داريد؟

** بله، يك مفتي سكوت خود را شكست و به همه گفت اين يك فتنه است. به نظر آنها هر فردي از دولت انتقاد كند، نه اينكه بخواهد نظام را تغيير دهد يا آن را سرنگون كند، حتي نه اينكه از شخص پادشاه يا وليعهد بخواهد انتقاد كند، بلكه فقط از سياست‌ها انتقاد كرده باشد، اين قيام تلقي مي‌شود. زير فشارهاي اجتماعي، سياسي و ديني ازاين‌دست، آن‌هم در جامعه‌اي محافظه‌كار كه در آن به مفتی‌ها احترام گذاشته مي‌شود، به‌سختي مي‌شود از اپوزيسيون سعودي صحبت كرد. هرچند افرادي باشند كه جسارت به خرج می‌دهند و به زندان مي‌افتند يا از كشور خارج می‌شوند و تلاش‌هايي در بيرون مي‌كنند.

همچنين يك مسئله طايفه‌اي مهم ديگر هست كه نزديكي بين شيعه و سني در عربستان را مشكل مي‌كند و اين مسئله مهمي است. من دوست ندارم درباره شيعه و سني حرف بزنم، اما آنها هم براي خود تحركاتي دارند و در مناطقشان سركوب مي‌شوند. به‌تازگی بلدوزرهاي سعودي خانه‌هايشان را ويران كردند، اما ديديم هيچ نوع همبستگي از سوی اكثريت جامعه ابراز نشد. براي همين ما به دوراني نياز داريم تا بتوانيم يك گفتمان ملي سعودي را به وجود آوريم كه كشور را تكان بدهد. گفتماني كه نگذارد مخالفان به اسم دين سركوب شوند، چون اين حق هر انساني است كه نظر مخالف خودش را ابراز كند و دولت هم بايد طبق قوانين از او حمايت كند.

* نظر شما درباره محاصره قطر و راه‌حل آن چيست؟

** رابطه با قطر خيلي پيچيده شده است. اولا عربستان نمي‌پذيرد همسايه‌اي در خليج فارس از مسير و سيطره اين كشور خارج شده باشد. قطر خلاف مصالحه‌اي كه در سال ٢٠١٤ به وجود آمد، هنوز در نظر عربستان يك كودك جسور است. عربستان احساس مي‌كند قطر دولت كوچكي است با جمعيتي اندك و مقاديري گاز؛ بنابراين نگرشي برتري‌جويانه به اين كشور دارد. حكومت سعودي، نمي‌گويم جامعه سعودي، به امير قطر با چنين نگاهي مي‌نگرد و او را پايين‌تر از خود مي‌بيند. ما ديدم چقدر مبتذل بود وقتي گفتند نسبت تميم به قبيله بني‌تميم نمي‌رسد. يعني به آنجايي رسيدند كه حتي به نسبت‌هاي حاكمان قطر تعرض كردند. اين موضع سعودي را فقط كسي مي‌پذيرد كه حاضر باشد زير سيطره اين نظام زندگي كند؛ مثل دولت بحرين. يعني اگر بخواهي يك مصري يا فلسطيني باشي بايد تحت فرمان عربستان باشي، زيرا عربستان خودش را برتر مي‌داند و احساس مي‌كند نماينده اسلام و مسلمين و همه اعراب است، اما قطر اين را نپذيرفت.

در اينجا يك نكته مهم ديگر وجود دارد و آن اينكه عربستان گفتمان اسلامي را در دنيا به انحصار خودش درآورده است. به‌ویژه از زماني كه الازهر از دهه ٩٠ به حاشيه رانده شد، عربستان به اين باور رسيد كه تريبون حرمين شريفين است و به نام اسلام سخن مي‌گويد و بر مسلمانان در سراسر جهان ولايت دارد؛ اما قطر با سايت «الجزيره» و بعضي برنامه‌هايش از جمله «شريعت و زندگي» با اين تلقي به چالش برخاست. اين در حالي بود كه گفتمان سعودي با جوانان انس و الفتي نداشت. وقتي شبانه‌روز مي‌گويد براي سلامتي سلطان دعا كن، خب يك جوان عرب آن را نمي‌پذيرد؛ اما قطر به مبلغان و اسلام‌گرايان فرصت مي‌دهد به زباني جوان‌پسند حرف بزنند. اين رقابت ديني به نظر عربستان پذیرفتنی نبود. رقابت رسانه‌اي هم به همين سبك.

كانال «‌العربيه» و متعلقاتش مي‌خواستند گفتمان رسمي را به انحصار خود درآورند و جوانان را همان‌طوركه خودشان مي‌خواهند هدايت كنند. آنها يك نوع خودآگاهي عربي سطحي مي‌خواهند؛ بينشي بزك‌شده. اين مأموريت رسانه‌هاي سعودي است. حال آنكه مي‌بينيم در قطر كانال‌هايي راه مي‌افتد كه با اين رويكرد به چالش برمي‌خيزد. از‌اين‌رو نبرد با قطر فقط محدود به گروه‌هاي اسلام‌گرا يا رقابت تميم و محمد بن سلمان نمي‌شود، بلكه مسئله بزرگ‌تر از اينهاست. عربستان اساسا تحمل يك دولت مستقل از خودش در خليج فارس را ندارد.

منبع: العربي‌ الجديد

http://www.sharghdaily.ir/News/142682

ش.د9605061

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات