(روزنامه جوان - 1395/01/28 - شماره 4789 - صفحه 2)
چندان غيرقابلپيشبيني نبود که با ولخرجي آلسعود در بذل و بخشش دلارهاي نفتي در منطقه و تحرکات ديپلماتيک در بالاترين سطح، آنچه مطلوب نظرشان بود را در اجلاسيه سازمان همکاريهاي اسلامي به دست آورند. مروري گذرا بر تاريخچه اين سازمان و نيز دقت در اين نکته که مقر دائمي آن در خاک عربستان سعودي قرار دارد، پذيرش اين حقيقت را که وضعيت کنوني چندان هم عجيب نيست، آسان ميسازد. در واقع اکنون آلسعود و کشورهاي همسو با آن همچون ترکيه و حتي سازمان همکاريهاي اسلامي را نبايد سرزنش کرد، چون از اينان انتظاري جز اين نيز نميرفت. آنچه بيشتر قابلتأمل است نوع مواجهه دستگاههاي مسئول و برخي جريانهاي کشورمان در برخورد با اين روند در منطقه است. براي آنکه بتوان ارزيابي دقيقي از واقعيت ماجرا داشت، لازم است مروري هرچند گذرا بر روند دو سال گذشته داشته باشيم.
دولت يازدهم از روزهاي نخست سرکار آمدن، شعار «تعاملگرايي» را مبناي گفتمان خود در سياست خارجي قرار داد و چنين وانمود ميشد که تعاملگرايي «کليد» حل مشکلات منطقه و جهان است. بر همين اساس بود که روند جديدي در پرونده هستهاي آغاز شد که برجام از دل آن پديد آمد. اينکه برجام چه فرجامي داشته و تا چه ميزان موفق بود، موضوع اين نوشتار نيست و مجالي مجزا را ميطلبد، اما اينک که از برجام 2، 3، 4 و... سخن به ميان ميآيد ميتوان از کارآمدي يا ناکارآمدي تعاملگرايي در تحولات منطقه سخن به ميان آورد.
بر کسي پوشيده نيست که از ابتداي کار تيم جديد مذاکرهکننده ايراني در پرونده هستهاي تعدادي از بازيگران منطقهاي به دنبال مانعتراشي در مذاکرات بودند و يکي از شاخصترين بازيگران منطقه که براي به بنبست کشاندن مذاکرات از هيچ تلاشي فروگذار نکرد، رژيم آلسعود بود. دشمني آلسعود با نظام اسلامي تازگي ندارد، اما روند تحولات سالهاي اخير، خصوصاً پس از بيداري اسلامي بر عناد و دشمني اين رژيم با مقاومت و نظام اسلامي افزوده است. پس از آنکه محور ارتجاع منطقه از موفقيت چنداني در جنگ ديپلماتيک عليه تهران برخوردار نشد، جنگ نفتي را آغاز کرد و با افزودن يکباره بر توليد نفت خود و اشباع بازار منطقه قيمت نفت را به سقوط آزادي بيسابقه کشاند.
البته در روزهاي اول آنچه از ژنرالهاي پير نفتي ما شنيده ميشد، اميد به حل اين مشکل با کليد تعاملگرايي بود. با اين چند جلسه «اوپک» نيز نتوانست مسئله را حل کند. بازار نفت روي سرسرهاي با شيب بالا افتاده بود و با سقوط آزاد هر روز از درآمدهاي نفتي ما کاسته ميشد. سال 1394 در حالي آغاز شد که در نخستين روزهاي آن خبر ناگوار تعرض دو مأمور سعودي به دو نوجوان ايراني در فرودگاه جده، احساسات ايرانيان را جريحهدار کرد. همه منتظر آن بودند که پاسخ مسئولان ايراني به اين جنايت و بياحترامي به عزت ايراني چه خواهد بود، اما تنها واکنش، تعطيلي عمره آن هم چند هفته بعد از وقوع ماجرا بود.
بهموازات همين ماجرا سعوديها جنگ ديگري را عليه مقاومت در منطقه آغاز کردند و آن حمله وحشيانه به مردم يمن بود. اينک نهفقط ايرانيان که بسياري در دنيا منتظر بودند تا واکنش محور مقاومت را ببينند، اما اين بار نيز کليد تعاملگرايي تجويز شد. هنگاميکه کاروان بشردوستانه ايراني عازم يمن بود، آلسعود مانع از رسيدن کمکهاي دارويي و غذايي ايران به مردم يمن شد و هنگاميکه عزم جمهوري اسلامي براي دفاع از اين کاروان مشاهده شد، آنچنانکه روزنامه امريکايي نيويورکتايمز روايت ميکند، جان کري نيمه شب همتاي ايرانياش را بيدار ميکند و با لحني تهديدآميز او را از واکنش منصرف ميسازد. بدينترتيب کليد تعاملگرايي بار ديگر براي سعوديها گشايشآفرين بود. البته نيويورک تايمز ننوشته بود که آيا وزير خارجه دولت تدبير و اميد نيز در مقابل اين بذل و بخشش از امريکاييها و سعوديها مطالبهاي داشته يا نه، اما در عمل جنگ يمن بيش از يک سال طول کشيده و هنوز بهصورت کجدار و مريز ادامه دارد.
چند ماه بعد دست جنايتکار آلسعود حادثهاي ديگر آفريد. در اين حادثه غمبار که به «فاجعه منا» مشهور شد، بيش از 7 هزار حاجي بيگناه از سراسر جهان اسلام قرباني بيکفايتي يا تعمد آلسعود شدند که در ميان آنها نزديک به 500 نفر از حجاج ايراني بودند. اين بار نيز همه آزادگان و آزاديخواهان جهان اسلام منتظر واکنش مسئولان ايراني بودند. همان روزها بود که رئيسجمهور در سفر به نيويورک بود و البته حاضر به کوتاه کردن سفر خود تا يک روز به پايان سفر نشد. در اين ميان تنها تحرک ديپلماتيکي که از وزير خارجه مشاهده ميشد، عکسي بود که وي را زانوزده در کنار امير کويت در جلسه مجمع عمومي سازمان ملل نشان ميداد. گفته ميشد اين گفتوگو به منظور پادرمياني کويت بود تا وزير خارجه سعودي حاضر به ملاقات با همتاي ايرانياش شود. در عين حال خبرهاي ضد و نقيضي از تلاش دولت براي ميانجي نمودن برخي کشورهاي اروپايي براي شکلگيري اين ديدار در نيويورک شنيده ميشد که همه ناکام ماند.
البته اين بار ديگر نميشد از کليد تعاملگرايي سخن گفت. اين بار نسخهاي جديد از سياست خارجي در حال نمايان شدن بود که بهجز لفظ «ديپلماسي التماس» نميتوان از آن به تعبير ديگري ياد کرد. اين در حالي بود که در حجاز آلسعود سراسيمه مشغول از بين بردن اسناد و شواهد فاجعه منا بود؛ در همين راستا شتابان به دنبال دفن ابدان مطهر همه شهداي منا از جمله شهداي ايراني بود. تنها پس از هشدار تهديدآميز رهبر معظم انقلاب بود که بهيکباره رفتار سعوديها تغيير کرد. گويي آنان متوجه شدند که اين بار تفاوت دارد و قرار نيست کليد تعاملگرايي براي آنان بچرخد. جالب اينجاست که چند ماه بعد وزير خارجه دولت يازدهم در سخناني عجيب به اينکه کليد تعاملگرايي سبب شده در مقابل جنايت سعودي در سطح روابط خود با رژيم آلسعود تغييري ندهند، افتخار کرد.
اينک و پس از چندماه از فاجعه منا و بيمسئوليتي دستگاه ديپلماتيک در مقابل خون شهداي منا، هيئت عاليرتبه ايراني به رياست رئيسجمهور در استانبول با توطئه ديپلماتيک سعوديها مواجه شدهاند. آنچنان که از تصاوير برآمده از اجلاس نيز پيداست طرف ايراني بار ديگر مايل به بهکارگيري کليد تعاملگرايي در مقابل سعوديها بود که با واکنش منفي آنان مواجه شده است. اگر منصفانه نگريسته شود، نميتوان انتظاري بهجز خباثت و عناد از آلسعود جنايتکار داشت. بحث بر سر اين است که تا چه حد واقعبينانه و خردمندانه با اين پديده برخورد کردهايم. اگر شش ماه پيش خون 500 شهيد حاجي ايراني، وجهالمصالحه کليد تعاملگرايي يا بهاصطلاح برجامهاي 2، 3 و... شد، اين بار چاقو دسته خود را بريده است. قطعاً ميتوان گفت لکهدار کردن عزت هيئت ايراني در استانبول نيز بخشي از سناريوي رياض بوده است. کليد تعاملگرايي اين بار نيز براي سعوديها گشايشآفرين بود.
ش.د9504640