هر چند حمله موشکی امریکا و هم پیمانانش عوامل پیدا و پنهان مختلفی ممکن است داشته باشد ولی جای شکی وجود ندارد که تمامی این دسیسهچینیها در راستای تضعیف محور مقاومت و محدود کردن قدرت بازدارندگی منطقهای جمهوری اسلامی ایران در حال رقم خوردن است.
حمله موشکی آمریکا و هم پیمانانش به سوریه در حالی انجام گرفت که موارد قابل تأمل بسیاری در آن وجود دارد که در ادامه به تعدادی از این موارد اشاره میشود:
1. حمله آمریکا و هم پیمانانش زمانی انجام شده که آمریکا نتوانست با تکیه بر قطعنامه شورای امنیت آن را قانونی نماید. آمریکا تلاش خود را در جهت تصویب قطعنامه ضد سوری در شورای امنیت انجام داد ولی با وتوی چین و روسیه مواجه شده و تلاش آمریکا در شورای امنیت بی نتیجه ماند و مجبور شد بدون داشتن تکیه گاه قانونی اقدام به این امر نماید. این در حالی است که برای ایجاد وجهه جهانی و توجیه افکار عمومی در داخل و خارج آمریکا، مجبور شد دو کشور انگلیس و فرانسه را با خود همراه کند. علاوه بر این حمایت کنندگان از این حمله تعداد معدودی از کشورها بودند و این خود هم نشان دهنده تغییر رفتار کشورها در مقابل آمریکاست که با رفتارهای خشونت بار آمریکا در دنیا مخالف می باشند.
2. برای حمله به یک کشور عربی، از پایگاه های نظامی آمریکا در کشورهای عربی استفاده شده است و این یعنی ردپای برخی از بازیگران منطقهای در این حمله دیده می شود و به خوبی نشان می دهد که برخی از بازیگران منطقهای در این حمله دست داشته و از آن پشتیبانی می نمایند. این امر قابل ملاحظه است؛ چرا که همین کشورها در ماه های آتی روند حرکتی خود را به گونه ای طراحی و اجرا خواهند کرد که حضور خود در منطقه غرب آسیا را پررنگتر نموده و رفتارهای بی مهابا و نامعقول خود در منطقه را افزایش دهند. بنابراین در تحولات آینده منطقه حضور این بازیگران بیش از پیش مشاهده خواهد شد.
3. با بررسی دو حمله آمریکا به افغانستان (2001) و عراق (2003)، مشابهت هایی بین این دو با حمله به سوریه به چشم می خورد: اولین وجه تشابه این است که آمریکا از همان بهانه قدیمی یعنی استفاده از سلاحهای کشتار جمعی بخصوص بمبهای شیمیایی برای به راه انداختن جنگی جدید استفاده کرده است؛ یعنی اینکه هنوز بهانه های قدیمی وجود دارند و با اهداف مشخص شده منافات دارند؛ در دو جنگ افغانستان و عراق، اهداف اعلام شده با اهداف پشت پرده فاصله بسیاری داشت و بعد از جنگ برخی از زوایای اهداف پشت پرده از قبیل ایجاد فشار منطقه ای بر ایران خود را نشان داد، در این حمله هم فاصلهای عمیق بین اهداف به ظاهر مشخص شده و بیان شده و اهداف پشت پرده از قبیل رهایی تروریست ها از شکست کامل، حمایت از رژیم صهیونیستی و تلاش برای کاستن فشارها بر این رژیم از سوی ایران و لبنان و فلسطین و ...، وجود دارد. دومین وجه تشابه این است که آمریکا حملات خود را زمانی به انجام رسانده است که کشور بعد از درگیری ها و اتفاقات افتاده در آن، ضعیف و با از بین رفتن زیرساختهای خود مواجه شده است و این میتواند زوایای پنهان قدرت پوشالی آمریکا را رو کرده و پیامی هم به مسئولین ایران اسلامی داشته باشد؛ در حمله به افغانستان آمریکا زمانی اقدام به حمله نظامی کرد که افغانستان جنگ با کمونیست ها را تجربه کرده و جریان تروریستی القاعده شکل گرفته بود و اقدامات مستمر تروریستی در این کشور انجام میداد و طالبان نیز بر افغانستان چیره شده بود به طوری که افغانستان به یک کشور تضعیف شده تبدیل شده بود. در حمله به عراق هم بعد از اجرای نقشه حمله به کویت توسط عراق و اجرای معاهدات گوناگون تحریمی و محاصره شدید اقتصادی عراق، بخصوص اجرای نفت در برابر غذا و از بین رفتن زیر ساخت های عراق و تضعیف شدن آن، جنگ انجام شده بود. بنابراین این رفتارهای ایالات متحده نشان می دهد که آمریکا از جنگ با یک کشور مستقل و قدرتمند و دارای ابعاد نظامی گسترده به شدت هراس داشته و از رویارویی مستقیم با آن حذر میکند و راه و روشش این گونه است که یک کشور را به انحاء گوناگون تضعیف کرده و سپس اقدام نظامی خود را به انجام می رساند.
4. در این حمله ضعف سیستم موشکی مورد استفاده توسط آمریکا خود را نشان داد و از 103 موشک شلیک شده، 71 مورد آن توسط سیستم ضد موشکی 30 سال پیش سوریه مورد رهگیری قرار گرفت و آمریکا و متحدانش از رسیدن به اهداف خود ناکام ماندند.
5. دراین حملات ناتو نقش متفاوتی را بر عهده گرفته است. از سال 2011 ناتو تمرکز خود را بر آموزش گروههای مسلح قرار داده بود، راهبرد خود را بر مبنای حمایت از عملیات های تروریستی برای ساقط کردن دولت سوریه و بشار اسد قرار داد تا با روی کار آمدن دولت مورد حمایت آمریکا، شکست محور مقاومت و کوتاه کردن دست ایران و روسیه رقم بخورد. در شرایط کنونی هم ناتو به حمایت از حمله موشکی آمریکا اقدام کرده است و مشخص نیست که در آینده چگونه وارد این میدان خواهد شد.
هر چند حمله موشکی امریکا و هم پیمانانش عوامل پیدا و پنهان مختلفی ممکن است داشته باشد ولی جای شکی وجود ندارد که تمامی این دسیسهچینیها در راستای تضعیف محور مقاومت و محدود کردن قدرت بازدارندگی منطقهای جمهوری اسلامی ایران در حال رقم خوردن است. بنابراین برای جلوگیری از پیشبرد این سیاست توسط امریکا، باید سیاست منسجم درونی همچنان تقویت شود و بازتاب رسانهای آن بیش از پیش نمود یابد. صحبتهای چند روز پیش امیرر موسوی، فرمانده ارتش جمهوری اسلامی در حمایت از اقدامات سپاه و دیدار فرماندهان عالی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با وی را میتوان نمونهای از اقدامات عملی جمهوری اسلامی برای نشان دادن اتحاد نظامی در داخل و برای مقابله با هر گونه دسیسهچینی منطقهای تعبیر کرد.