فتنه 88 با تمام تلاشها و برنامهریزیهای دقیق و متقن نظام سلطه و شبکه همکار غربگرای داخلی و هزینههای مالی، اطلاعاتی و لجستیکی فراوان به اهداف از پیش تعیین شده نرسید. عوامل متعددی موجب شد تا این فتنه آمریکاییـ صهیونیستی پس از انتخابات خرداد 1388 به سرانجام نرسد. البته تحلیلگران طبعاً نظرات متفاوتی در تحلیل چرایی ناکامی فتنه88 دارند که هر یک به جای خود محترم است، اما اهم عواملی که در این باره به نظر راقم این سطور میرسد مؤلفههای زیر است:
1ـ جایگاه رهبری دینی؛ تلقی طراحان از جایگاه رهبری در افکار عمومی اشتباه بود. این همان اشتباهی بود که پس از اعلام نتیجه انتخابات ریاستجموری ۱۳۷۶ تجدیدنظرطلبان مرتکب شدند و مبتنی بر تفسیر «رأی نه به جمهوری اسلامی»، برای اداره کشور برنامهریزی کردند. اما در سال ۱۳۸۸ خطبه رهبر معظم انقلاب در تاریخ 29/3/۱۳۸۸ سبب شد تا جمعیت حاضر در ۲۵ خرداد هرگز به خیابانها برنگردند. آن جمعیت در ادعای طراحان، بالای دو میلیون و بر اساس برآوردهای دستگاههای رسمی، بالای پانصد هزار نفر بود. اما در روزهای بعد هرگز جمعیت بالای سی هزار نفر در خیابانهای تهران مشاهده نشد. این اتفاق متأثر از آن خطبه و این جمله آن بود که؛ «خط انقلاب چهل میلیون رأی دارد» و «من به ملت ایران اطمینان میدهم که نظام جمهوری اسلامی ایران اهل خیانت به آرای شما نیست.» دیگر اینکه نباید تدابیر رهبر معظم انقلاب، همچون توجه به خواستههای نمایندگان موسوی و دیگر نامزدها و وقتگذاری برای حل مسئله را فراموش کرد.
2ـ فاصله رأی به عنوان یک فریاد بلند؛ در کشورهای چهارگانهای که انقلاب رنگی در آنها محقق شد، فاصله آرای دو طرف به حداکثر پنج درصد میرسید؛ یعنی فاصله رأی دو جناح موجود که یکی در درون حاکمیت و دیگری در خارج آن بود، بین۴۷ تا ۵۳ درصد و ۴۸ تا ۵۲ درصد فاصله داشت. اما فاصله ۱۱ میلیون نفری رأی دو نامزد انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۸۸ خود منطق گویایی بود که بخشی از فرایند اقناعسازی را انجام میداد. افراد از خود میپرسیدند؛ آیا به راستی امکان جابهجایی ۱۱ میلیون رأی وجود دارد؟ و این تقلب بزرگ را چند نفر باید انجام دهند و چگونه است که حدیث امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) مبنی بر اینکه اگر حرف از دو نفر رد شد، پخش میشود، محقق نمیشود؟
3ـ حضور تمامکننده مردم در صحنه؛ قیام 9 دی که حاصل هشت ماه صبوری و سعه صدر بود، با حضور چهل میلیونی مردم در فاصلهای کوتاه از پردهدری روز عاشورا به وقوع پیوست. آن جمعیت و آن هیبت تمامکننده و انفعالساز بود. دو عامل دیگر که سبب شکست فتنه شد، مربوط به طراحان فتنه و مجریان آن بود که ضربهای بر پشت کله آنان محسوب شد.
4ـ عبور از خطوط قرمز امام و انقلاب؛ شعار علیه غزه و لبنان که پیش از آن در پایگاه خبری وزارت خارجه رژیم صهیونیستی قرار داده شده بود، موجب تعجب همگان شد که چگونه میتوان باور کرد، کسی که خود را نخستوزیر امام(ره) میداند، طرفدارانش علیه اصلیترین آرمانهای امام(ره) شعار دهند و وی ابراز برائت نکند. مطالبه «جمهوری ایرانی»، یعنی به چالش کشیدن یکی از شعارهای اصلی انقلاب از سه شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» موضوع دیگری بود که ارتباطی با تقلب نداشت و دروغین بودن تقلب و اهداف براندازانه را گوشزد میکرد. شعار علیه اصل ولایت فقیه نیز موضوعی بود که فاصله این جماعت و امام(ره) را زیاد و پارادوکس آنان را برملا میکرد.
5ـ عبور از خطوط قرمز تشیع؛ پردهدری در روز عاشورا، توهین به هیئتهای مذهبی و ضرب و شتم مذهبیون در این روز از سوی چهرههای معلومالحال نشان میداد که نه تنها نظام جمهوری اسلامی، بلکه کلیت اسلام و تشیع به مبارزه طلبیده شده است و از آنجا که موسوی سیاستمدار نبود، این جماعت را «خداجو» نامید تا آخرین میخها را بر تابوت فتنه بکوبد. فهم اشتباه دیگر آنان این بود که نظام جسارت برخورد با ما را ندارد. اما نظام پس از ۱۸ ماه فرصت و صبر و روشن شدن برخی زوایا و ارائه ندادن سندی برای تقلب، تصمیم خود را گرفت و مبتنی بر رأفت اسلامی، اعدام را به حصر تقلیل داد تا از کشته شدن بیشتر مردم و هدر رفتن انرژی کشور و مسئولان در مسیر باطل جلوگیری شود.