روزنامه کیهان **
ماجرا فراتر از FATF و برجام است
1- امروز خوشبینی و سهلاندیشی زمان اعلام توافق برجام، از میان برخی از تصمیمگیران رخت بربسته است. اکنون درباره بسته مطالبات FATF و لوایحی مانند CFT و پالرمو، حساسیت مضاعفی در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای نگهبان و شورای عالی امنیت ملی دیده میشود. پرسشهای انتقادی جدی که برخی اعضای «مجمع» از وزیر خارجه و معاون حقوقی رئیسجمهور درباره تضمین ملحقات FATF پرسیده و بهخاطر قانع نشدن، از تایید دو لایحه پرهیز کردهاند، نشانه دوراندیشی و واقعبینی است.
2- البته مسئله اول، برجام و FATF که در جای خود مهم هستند، نیست. از اینها مهمتر، شناخت راهبرد و نقشه کلی دشمن است که این محورهای عملیات در متن آن گشوده میشود. اگر آن نقشه کلی درست فهمیده شود، دیگر فلان دولتمردان با وجود عبرت برجام و چک برگشت خورده آن، برای تسریع در تصویب لوایح مذکور نامه نگاری نمیکنند؛ بلکه خود به این قبیل ریلگذاریها «نه» میگویند. در ادبیات مقامات آمریکایی و انگلیسی، از این نقشه کلی به عنوان «نُرمالیزاسیون» یاد شده که اسم رمز یک عملیات چند لایه است و برجام و FATF و CFT و پالرمو و سند فرهنگی 2030 و معاهده MTCR و... ذیل آن تعریف میشود. بدون درک آنچه در اتاق فرماندهی دشمن میگذرد، دقیقا همان خوشبینی بلاوجه که سال 94 نسبت به برجام در میان طیفی از نخبگان دلسوز اما سهلاندیش اتفاق افتاد، پدید میآید و نقشه عملیات سنگین دشمن، دعوت به صلح و ترک مخاصمه پنداشته میشود. یا حجم تروریسم روانی برای رعبافکنی چنان بالا میگیرد که کوتاه آمدن در مقابل فشار دشمن «مصلحت» انگاشته میشود.
3- معلوم است که وقتی محاسبه به میل دشمن -میان کوتاه آمدن یا قبول خسارت ادعایی و القایی- چیده شد، ضد محاسبه و مصلحت خواهد بود. درست مانند عملیات فریبی که در جنگ صفین از سوی معاویه برای دست یافتن بر موقعیت استراتژیک شریعه رخ داد. وقتی شایعه کردند كه معاویه میخواهد بند فرات را بشكند و همه شما را غرق كند، پس خود را نجات دهید و عمله نیز مشغول نمایش حفاری شدند، حضرت فرمود «معاویه قادر به چنین كاری نیست و میخواهد شما را بترساند تا شما را از موضعی كه در آن هستید، حركت دهد... مایه ضعف من نشوید و بر رأی من چیرگی نكنید» اما لشکریان به اصرار گفتند «به خدا سوگند ما از اینجا كوچ میكنیم، اگر خواستی تو نیز بیا و اگر خواستی بمان»!
4- امیرمؤمنان به اجبار حركت كرد در حالی كه غمگنانه میفرمود «ولو أنیّ اطعت عصبت (عصمت) قومی/ الی ركن الیمامه او شمام/ ولكنّی اذا ابرمت امراً/ منیت بخلف آراء الطغام / اگر قوم من از فرمانم اطاعت میكردند، آنها را در ركن یمامه و شام (به پیروزی) جمع میكردم (پناه میدادم). اما آن هنگام كه كاری را استوار و محكم میكنم، با آراء مخالف فرومایگان از كار باز میمانم». هشدار امام درست بود. سپاه دشمن كه قدرت تسخیر نقطه استراتژیك شریعه را با جنگ نداشت، به واسطه عملیات فریب توانست بر آن منطقه مسلط شود. علامه مجلسی(ره) در بحارالانوار و نصر بن مزاحم در وقعه صفین روایت میكنند كه «فدعا علی علیهالسلام الاشتر فقال ألم تغلبنی علی رأیی انت و الاشعث برأیكما؟... علی علیهالسلام مالكاشتر را خواند و فرمود آیا تو و اشعث (ابن قیس) بر تصمیم من چیرگی نكردید؟ آیا نگفتم این نقشه و حیله است؟».
5- نقشه امروز دشمنان، ارعاب برای نُرمالیزاسیون است. وزیر خارجه آمریکا 30 دیماه در گفتوگو با گروه رسانهای سینکلیر اظهار داشت: انقلاب دینی ایران بهطور فعال در سراسر منطقه دخیل است. آنها از فعالیتهای شبهنظامیان در عراق، حوثیها در یمن یا حزبالله در لبنان و سوریه پشتیبانی میکنند. آنچه ما میخواهیم بسیار ساده است؛ سلاح اتمی نساز، به برنامه هستهای خود ادامه نده، کمپین ترور را متوقف کن و مانند یک کشور نُرمال عمل کن». پمپئو 5 آبان 97 نیز گفته بود «ایران باید به کشور نرمال تبدیل شود و از نیروهای نیابتی برای ایجاد بیثباتی استفاده نکند. در این صورت ما از بازگشت آنها به جمع کشورها استقبال خواهیم کرد». این سخنان محدود به ایران نبود، چنانکه پمپئو 10 آبان 97 گفت: «واشنگتن میکوشد چین را وادار کند همانند یک کشور نرمال در زمینه تجاری رفتار کند».
6- بدین معنا دولت ترامپ، هرچند با محاسباتی از برجام خارج شد، اما به مبانی سازندگان برجام پایبند ماند. این همان است که جان ساورز (عضو سابق تیم مذاکرات هستهای انگلیس) مهر 94 هنگام ریاست بر سرویس جاسوسی MI6 به شبکه CNN گفت؛ «برجام ظرف 15 سال آینده ایران را به کشوری میانهرو تبدیل خواهد کرد. ما شاهد کشوری هستیم که در مرحله انتقال از پایههای انقلابی به کشوری نُرمالتر قرار دارد اما در داخل ایران در این مسیر، چالش وجود دارد. دیدگاههای متفاوتی در ایران درباره آینده این کشور وجود دارد... ما نیاز داریم به شکلی استراتژیک صبور باشیم و به آن فرصت دهیم در ده پانزده سال آینده توسعه پیدا کند و به کشوری نرمال تبدیل شود. ما باید این احتمال را به حداکثر برسانیم».
7- اما نکته جالب، یادداشت ریچارد دالتون سفیر اسبق انگلیس در ایران بود که 27 آبان 97 در گاردین نوشت؛ «دولت ترامپ بعد از خروج از توافق هستهای که به تأیید شورای امنیت رسیده بود، مبارزهای را آغاز کرده است. بیانیه وزیر خارجه آمریکا مبنی بر اینکه تحریم ابزاری برای تضمین رفتار نرمال ایران است، نقض غرض است. برخلاف ادعای پمپئو، این آمریکاست که نرمال نیست. همدستی در خشونتهای هراسآور علیه یمن و حمایت از اسرائیل علیه فلسطین، رفتارهای نرمال نیستند.». هرچند دیپلمات انگلیسی این حقیقت را بر زبان آورد، اما در داخل کشور کسانی بودند که به اطاعتطلبی شیطان بزرگ در قالب«نرمالیزاسیون» لبیک گفتند! داود سلیمانی عضو حزب منحله مشارکت 16 بهمن 95 به روزنامه آرمان گفت؛ «روحانی پروژه نرمالیزاسیون را در عرصه بینالمللی و سیاست خارجی پیش بُرد».
8- قبل از او (اوایل شهریور 94) حجاریان که اصرار داشت دوقطبی انحرافی «برجامیان- نا برجامیان» را قالب کند، در ماهنامه «اندیشه پویا» نوشت «میخواهم گفتمانی برای دولت اعتدال که آن را نُرمالیزاسیون میخوانم تعریف کنم. ما سالها از دموکراتیزاسیون صحبت میکردیم اما پروژه دولت اعتدال، نه دموکراتیزاسیون که نرمالیزاسیون است. عدهای مثل تروتسکی خواهان انقلاب مستمر هستند. یا مثل رژی دبره در پی انقلاب در انقلاباند. حال آنکه انقلاب، امری استثنایی است و قاعده، زندگی عادی مردم است. گفتمان اعتدال به دنبال عادیسازی است. روحانی به دنبال نرمال کردن قدرت است... چه کسی تصور میکرد وزیر خارجه فرانسه که در مخالفت با ایران در مذاکرات از همه جلوتر بود سرمقاله روزنامه ایران را بنویسد؟». حجاریان در حالی برای مقاله وزیر خارجه سابق فرانسه در روزنامه ایران ابراز هیجان میکرد که همان فرد در سفارت کشورش در تهران، به دولت روحانی توهین کرد و گفت «اینها آن قدر به روابط با ما احتیاج دارند که درباره برگزاری رزمایش ضدایرانی مشترک ما با آمریکا و انگلیس در خلیج فارس همزمان با سفر من، هیچ اعتراضی نخواهند کرد»!
9- هدف نرمالیزاسیون، فقط ایدئولوژیزدایی نیست. نرمالیزاسیون یعنی به تحلیل بردن ارکان اقتدار و تبدیل ایران به طعمهای آماده بلعیدن برای قدرتها. پیدایش انقلاب اسلامی و گسترش آن، برهم زدن هنجارهای ظالمانه و انحصارطلبانه حاکم بر جهان بود. اگر بنا بود ملت ما برّهای رام در مقابل هنجارهای قدرتها باشند، اصلا نباید برای بازپسگیری اختیار خود انقلاب میکردند؛ پس از آن هم وقتی صدام حمله کرد، باید دستها را به نشانه تسلیم بالا میبردند، چون به اصطلاح جامعه جهانی کنار متجاوز ایستاده بود. فشار سیاسی- اقتصادی برای «نُرمالیزاسیون» در واقع فشار برای پذیرش خلع قدرت از خود، خودتحریمی و خودزنی است و قدرت اقتصادی و فنی، نفوذ منطقهای، نظامی و موشکی و در مراحل بعدی، حدود اسلامی و قانون اساسی ما را هدف میگیرد.
10- آیندهفروشی و ایجاد سلسله تعهدات حقوقی پشت سرهم برای کشور، شک برانگیز است. تصمیمسازان در وزارت خارجه و معاونت حقوقی ریاست جمهوری در حالی میخواهند تختهگاز بروند که هنوز نعش عبرتآموز برجام کنار مسیر افتاده و بوی تعفن بدعهدی غرب بلند است. بر اساس نوع واکنش در مقابل نقض کامل برجام، میتوان گفت دولت و وزارت خارجه قادر نیستند از «حق شرط» مندرج در متن توافق استفاده کنند، اما با این وجود میگویند میتوانیم برای FATF و CFT و پالرمو «شرط» بگذاریم! ماده 36 برجام، قرار بود حق شرط ما برای مهار بدعهدی طرف مقابل باشد و نشد.
11- یک موضوع راهبردی که مغفول میماند و در نامه چندی پیش چند وزیر و معاون نیز مغفول مانده، رهنمودهای راهگشا و عملی رهبر معظم انقلاب درباره اقتصاد مقاومتی و سیاست خارجی است. طراحان اصلی نامه (و نه الزاما امضاکنندگان) به این راهبرد الزامآور اهتمام نکردند و قانون و سیاستهای کلی نظام را دور زدند. حالا هم که خسارت به بار آوردهاند، همت ندارند به مسیر درست و نسخه راهگشا بازگردند؛ فقط میخواهند از یک طرف معاملات نامتوازن (نسیه -نقد) دیگری را مرتکب شوند و از طرف دیگر، به محض آشکار شدن خسارت، مجددا مسئولیت کار را متوجه رهبری کنند؛ حکیم بصیری که به تواتر، درباره عقیم بودن رویکرد اتکا و امید به وعدههای دشمن هشدار داد.
12- گویا کسانی بدشان نمیآید به تناوب، با گروگانگیری معیشت مردم، برای معامله بر سر توانمندیها و امنیت ملی توجیه بتراشند و با چشاندن شیرینی آدامسی چنین القا کنند که از این طریق میخواهند اقتصاد کشور را رونق بدهند. عدم رسیدگی به برخی نارساییهای قابل حل و ایجاد صف درباره برخی اقلام - که به اخلالگری و قاچاق سازمانیافته مربوط میشود- تداعی تحلیل موهن خبرآنلاین است. این سایت دولتی 19 بهمن 92 در تحلیلی با عنوان «جایزه بهترین کارگردانی برای حسن روحانی؛ در حاشیه چگونگی توزیع کالاهای اساسی» نوشت «در راستای توزیع سبد کالا حرف و حدیثهای بسیاری گفته شد. بسیاری از دوستان حامی روحانی نیز به انتقاد شدیداللحن از وی پرداختند. توزیع سبد کالا با شیوهای که انجام شد، نه یک اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای روحانی و مردانش غیرقابل پیشبینی باشد. او دقیقاً همین اتفاق -ازدحام، دعوا و مرافعه و احیاناً له شدن در زیر دستوپا- را پیشبینی میکرد و اصلاً آن را برای پیشبرد استراتژی خارجی خود لازم داشت]![به عبارت دیگر روحانی به یک نمایش برای ارائه در جشنوارههای سیاسی خارجی نیازمند بود. نگاه کنیم به اظهارات وندی شرمن که گفت «شما در اخبار دیدید که ایران اخیراً به طور قابل مشاهدهای غذا بین مردم فقیر جامعهاش توزیع کرده تا نشان دهد کاهش هدفمند و محدود تحریمها، تأثیر مستقیم بر مردم این کشور داشته». این دقیقاً همان نتیجهای بوده که روحانی از توزیع سبد کالا انتظار داشته، اینکه تحریمها تأثیر انکارناپذیر داشته؛ اینکه اوضاع اقتصادی مردم نه تنها روبهراه نیست بلکه حاضرند برای چند عدد مرغ و چند کیلو برنج با یکدیگر درگیر شوند. در درایت روحانی و مردانش شکی نیست. درست است که روش توزیع سبد کالا چندان مناسب نبود، اما اگر با این نمایش بتوان جایزه اول بهترین اثر را در فستیوال سیاست جهانی به خود اختصاص داد، به تحقیر چند روزهای که بازیگران آن شدند، میارزید!
محمد ایمانی
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
پیامدهای هرج و مرج در کاخ سفید
بسمالله الرحمن الرحیم
شکست سنگین ترامپ در دو جبهه جدید، ابعاد آشفتگی و هرج و مرج در کاخ سفید را به نمایش گذاشته است. عقب نشینی ترامپ در برابر کنگره و مخالفت چین و روسیه در شورای امنیت با پیش نویس قطعنامه مورد نظر ترامپ، یکبار دیگر بیکفایتی اطرافیان ترامپ را ثابت کرده است. با این حال، کاخ سفید همچنان در هر 2 مورد بر موضع تهاجمی و شرورانه خود پافشاری میکند. از یکطرف کنگره با راه اندازی دولت بدون تصویب هرگونه بودجهای برای دیوار مرزی با مکزیک موافقت و سه هفته مهلت برای مذاکره با کاخ سفید را تعیین کرد. از سوی دیگر پیشنهاد آمریکای ترامپ برای واگذاری غیرقانونی دولت به مخالفان مادورو با مخالفت روسیه و چین به شکست انجامید. ترامپ در هر دو مورد با لجاجتی کودکانه اصرار دارد که دیگران باید با وی و سیاستهای بیمنطقش همراه شوند. حتی حضور مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا در شورای امنیت هم کارساز نشد. اکنون واشنگتن اصرار دارد که باید منابع مالی ونزوئلا دردسترس و اختیار مخالفین قرار گیرد و خواستار نافرمانی عمومی در ونزوئلا شد بلکه بتواند بر شکست خود سرپوش بگذارد.
ترامپ حتی از سایر کشورها نیز خواستار پیروی کورکورانه از سیاستهای واشنگتن در قبال ونزوئلا شده و آنها را به زیر پا گذاشتن هنجارها و قوانین بینالمللی فرا خوانده است. اوضاع در مورد مقابله کاخ سفید و کنگره بسیار بغرنجتر است. کاخ سفید تهدید کرده که اگر طی سه هفته آینده بودجه مورد نظر برای احداث دیوار مرزی با مکزیک تصویب نشود، ترامپ وضعیت فوقالعاده اعلام خواهد کرد و از سایر منابع برای تامین هزینه ساخت دیوار بهره خواهد برد. کنگره قویاً به ترامپ هشدار داده که بدون جلب نظر آنها اجازه جابجائی ردیفهای بودجه را ندارد و هرگونه تصرف در این زمینه غیرقانونی است.
رقبای ترامپ در کنگره مایلند با جدیت و پافشاری در این مورد، یکه تازیهای ترامپ را مهار کنند و به وی بفهمانند که رئیسجمهور اختیارات بیحد و مرزی ندارد و باید با کنگره تعامل و همکاری کند. موضوع مهمتر اینکه دمکراتها اساساً با احداث دیوار حائل مخالفند و میگویند مطابق وعدههای ترامپ در دوره تبلیغات انتخاباتی قرار بود هزینههای احداث دیوار حائل توسط مکزیک تقبل و پرداخت شود. ولی مکزیک با این طرح و تقبل هزینههای آن به کلی مخالفت کرد.
اگرچه اصل تبلیغات و اجرای دیوار مرزی به خودی خود تحریککننده است و شهروندان فقیر مکزیکی را برای بهره گیری از آخرین فرصتها و عبور از مرز جهت دستیابی به زندگی بهتر وسوسه میکند، ولی شواهدی وجود دارد که سیل مهاجرت دستجمعی فقرای مکزیکی از این سوی مرزها هدایت و حمایت شده که با ایجاد فضای سیاسی – تبلیغاتی منفی، به احداث دیوار و تصویب بودجه در کنگره کمکی کرده باشد که البته کارساز نبوده است. یک دلیل مرتبط و به شدت موثر، تغییر سیاستهای آمریکا در توقف هرگونه سرمایهگذاری در مکزیک است که ترامپ با توسل به تهدید و تطمیع، شرکتهای بزرگ و سرمایه گذاران آمریکائی را از تمرکز سرمایهها در مکزیک منع کرده و با توسل به سیاست «اول آمریکا» آنها را وادار به سرمایهگذاری در آمریکا میکند. درحالی که معمولاً کشورهای ثروتمند و صنعتی با سرمایهگذاری در کشورهای همسایه و حتی دوردست، به نوعی تلاش میکنند سرریز سرمایهها و سرمایه گذاریها در بخشهای مختلف صنعتی را متوجه سایر کشورها کنند تا چهره بهتر و مناسبتری از کشورشان را نزد همسایگان و دیگران ترسیم و وانمود نمایند که فقط به منافع خود نمیاندیشند و به فکر سایرین هم هستند که با اشتغال زائی و انتقال تکنولوژی در حد مطلوب خود، به رفاه و اشتغال و گردش سرمایه کمک نمایند. ولی ترامپ اکنون از سیاست «اول آمریکا» به سیاست «فقط آمریکا» رسیده و به چیزی کمتر از اهداف و برنامههای خود ولو به هر قیمت ممکن، رضایت نمیدهد. ستیزه کاخ سفید و کنگره و تعطیلی نیمی از دولت آمریکا برای دومین ماه، بسیار پرخسارت هم بوده است. مطابق ارزیابیها تعطیلی دولت و مرخصی اجباری 800 هزار کارمند حدود 7 میلیارد دلار زیان مستقیم داشت که تقریباً رقمی معادل بودجه درخواستی ترامپ برای دیوار مرزی با مکزیک است که قاعدتاً از جیب کارمندان رفته و جایگزینی برای آن متصور نیست. مطابق نظرسنجیها حدود 75 درصد افراد معتقدند که این وضعیت اسفبار تقصیر ترامپ بوده است که میتواند بر افکار عمومی و انتخابات آینده هم اثرگذار باشد. ولی جای سوال است که این لجاجتهای کودکانه چه نفعی ممکن است برای ترامپ و معدود مشاورین باقیمانده در اطرافش داشته باشد که آنها علیرغم رصد کردن اوضاع به آن اصرار میورزند؟ پاسخ روشن است و ترامپ تلاش میکند افکار عمومی را منحرف کند تا بلکه بتواند حلقه محاصره قضائی پیرامون پرونده تبانی با روسیه در انتخابات ریاست جمهوری را بشکنند یا بر آن سرپوش بگذارد، اما به چه قیمتی؟
اگر ترامپ و دستیارانش اصرار دارند منابع مالی ونزوئلا را به مخالفین دولت قانونی این کشور اختصاص دهند. این پدیده میتواند فردا برای سایر کشورها هم عیناً تکرار شود. این بدان معنی است که سپردهها، سرمایهها و مطالبات کشورها نزد بانکها و دولت آمریکا هر لحظه ممکن است مورد سوءاستفاده و دستبرد قرار گیرد و به مخالفین آنها داده شود تا علیه آنها بکار گرفته شود. این بزرگترین ضربهای است که ترامپ به باقیمانده حیثیت و اعتبار آمریکا وارد میکند و شاید بعداً هم فرصتی برای جبران آن پیدا نشود.
***************************************
روزنامه خراسان**
پیش دستی آمریکا برای نابود کردن افغانستان
نویسنده : امیر مسروری
یک: چند روز قبل، آمریکا با طرح ادعای بی دلیل، فاطمیون و زینبیون، دو گروه مدافع حرم و مستقر در سوریه را به بهانه های واهی تحریم کرد. نکته قابل تامل، نبودن این دو گروه در چرخه تصمیم گیری، فعالیت و روابط اقتصادی است. در واقع این دو گروه هیچ کنشگری سیاسی و اقتصادی ندارند و صرفا گروه های اعتقادی برای پاسداری از حریم اهل بیت در سوریه هستند. بارها نیز اعلام شده این گروه ها ماموریت شان در منطقه غرب آسیاست و زندگی نامه منتشر شده از شهدای این دو گروه نشان می دهد، هدف اصلی آن ها آزادی قدس شریف و مبارزه با صهیونیست است. اما حقیقت این تحریم چیست؟
دو: در پس پرده حوادث تحریم این دو گروه سناریوی خطرناکی نهفته است. آمریکایی ها با کانالی که در شمال ایجاد کردند، عناصر بسیار زیادی از رهبران و کادر داعش را از منطقه سوریه و عراق خارج و به شمال افغانستان منتقل کردند. این عناصر، افراد جلاد و رهبران اصلی داعش در عراق و سوریه اند که بعضا از گروه های بومی افغان ،عرب یا ایغورها تشکیل می شوند. هدف اصلی آمریکا ایجاد درگیری و تاسیس پایگاه ثابت داعش در افغانستان است که هدف آنان با تشکیل داعش، نا امن سازی ایران، از بین بردن امنیت در نوار مرزی چین، درگیر کردن هندوستان و تاثیر گذاری بر اقتصاد پاکستان و حضور نظامی بلند مدت در افغانستان است، کشوری که هم با چین هم مرز است و هم با ایران. به عبارت دیگر آمریکا از این فرصت به دنبال ضربه زدن به امنیت ملی افغانستان و منطقه بهره مند خواهد شد. در حالی که تهدید بالقوه آمریکا در مبارزه با داعش، جمهوری اسلامی ایران است. آمریکا می داند که ایران توان مقابله با این گروه را دارد و اگر دولت مرکزی پاکستان و افغانستان از ایران برای مبارزه با داعش کمک رسمی بگیرند، به معنای آن است که کابل و اسلام آباد هم در کنار بغداد، بیروت، صنعا، دمشق و غزه به عنوان یک محور مهم و اساسی، منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی را تهدید خواهند کرد.
سه: هدف قرار دادن «زینبیون» و «فاطمیون» طرح آمریکا برای جلوگیری از این پیوند فرهنگی و امنیتی بود. البته نباید فراموش کرد آمریکایی ها ماه هاست به پاکستان برای مبارزه با تروریسم پشت کردند و کابل را سرکار گذاشتند! کاری که در عراق با رد و تعویق کمک به بغداد برای مبارزه با داعش انجام دادند.
چهار: چالش پیش روی منطقه، مسئله مبارزه با داعش در سال 2019 است. آمریکایی ها خواهان استقرار داعش در این منطقه هستند تا ضمن مهار محور مقاومت، پایگاه خود را در این کشور تحکیم بخشیده و حضور خودشان را تقویت کنند.بر پایه این تحلیل در می یابیم که چرا جمهوری اسلامی ایران، سیاست دفاع پیش دستانه یا تهاجمی را به عنوان سیاست جدید، در اختیار نیروهای رزمی خود قرار داده است. تمام رزمایش های اعلامی انجام شده در سال جدید، بر پایه سیاست تهاجمی بود. بدین معنا ایران سناریوی دیگری را در پیش گرفته است. فرماندهان نظامی ایران به این جمع بندی رسیدند که اگر می خواهند با داعش در شرق یا هر نقطه دیگری مقابله کنند، نباید منتظر بمانند تا تهدید به مرزهای سرزمینی نزدیک شود. هرچند ایران از ابتدا در قبال حمایت از محور مقاومت که زینبیون و فاطمیون از اعضای آن هستند، هیچ گاه قصد انتقال آن ها به شرق خود را نداشت اما، هدف گذاری انجام شده نشان می دهد جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با تهدیدات پیش رو، سیاست دیگری اتخاذ کرده که واشنگتن تصورش را نمی کرد. ایران به رویکرد سیاست دفاع پیش دستانه روی آورده و این مسیر را طی امسال عملیاتی کرده تا در قبال داعش یا هر تهدید دیگر، منفعلانه قدم بر ندارد. هدف آمریکا در عراق و سوریه، قطع خط محور مقاومت بود و نتیجه آن خروج اجباری این کشور از منطقه، در حالی که هدف آمریکا از انتقال داعش مبارزه با چیزی است که از آن به عنوان «سرافعی» یاد می شود.
پنج: البته نباید فراموش کرد که هدف از تحریم فاطمیون و زینبیون توسط واشنگتن، علاوه بر مهار این محور، نوعی قطع آینده فعالیت آن ها در مناطقی است که خاستگاه فکری آن ها برای مبارزه با داعش است. در واقع آمریکایی ها می ترسند در صورتی که کابل و اسلام آباد رسما از محور مقاومت بخواهند به این دو کشور در مبارزه با تروریسم، مستشاری نظامی و انتقال تجربه داشته باشند، فرهنگ حاکم بر زینبیون و فاطمیون همانند نفوذ فرهنگ حزب ا... در مناطق غربی سوریه، به این مناطق منتقل شود و بسیاری از مذاهب و اقوام مستقر در این دو کشور را تحت تاثیر خود قرار دهد.
***************************************
روزنامه ایران**
دانشگاه جندی شاپور کهنترین نهاد دانشگاهی در جهان
منصور غلامی
وزیر علوم، تحقیقات و فناوری
بنابر مستندات تاریخی و گواهی اصحاب خرد، سنّت و میراث دانشگاهی در ایران قدمتی کهن دارد؛ بسیار کهنتر از دوران تأسیس دارالفنون که معاصران با آن آشنایند و نیز سابقهای که غربیها بدان مفتخرند و هویّت فرهنگی خود را با آن تعریف میکنند. سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) در سی و نهمین اجلاس کنفرانس عمومی خود قدمت تأسیس دانشگاه جندیشاپور را 1750 سال ثبت و آن را کهنترین دانشگاه جهان اعلام کرده است که این رویداد خجسته را به ملت فهیم ایران، دانشگاهیان و اصحاب اندیشه تبریک میگویم. رویداد یادشده از این منظر ارزشمند است که پیش از این دانشگاههای مطرح جهان، چون بولونیا، آکسفورد، کمبریج، و سوربون، با قدمت نزدیک به 1200 سال، خود را آغازگر سنّت دانشگاهی میدانستند لیکن ثبت قدمت جندیشاپور پیشینۀ سنّت دانشگاهی را بیشتر کرد و کانون آن را از مغربزمین به مشرقزمین، آن هم سرزمین تاریخی ایران، انتقال داد که نزد هر صاحبخردی برگی زرین در تاریخ این مرز و بوم و مایۀ تحسین به شمار میآید. پیدایش نهاد دانشگاه امری تاریخساز و تمدّنآفرین بوده که اکنون به نام جندیشاپور ثبت شده است؛ واقعیتی که نشان از درک والا و اهتمام ایرانیان به فراگیری دانش دارد و نمود آن را در مکتبخانهها، نظامیهها و سایر مراکز آموزشی و پژوهشی تاریخی این سرزمین میبینیم هرچند که فراز و فرودهای تاریخی جای تأمل و پژوهش بسیار دارد.
دانشگاه جندیشاپور دارای ویژگیهایی بوده که امروزه نیز مورد توجه دانشگاههای پیشرفته و سازمانهای فرهنگی، چون یونسکو، است؛ ویژگیهای ممتازی چون 1. تولید و ترویج علم در شاخههای پزشکی، داروشناسی، ریاضیات، نجوم، فلسفه، گیاهشناسی و جز اینها؛ 2. ردهبندیهای نظاممند درون هر شاخۀ علمی؛ 3. حضور عالمان با مشربهای فکری و عقیدتی متفاوت از دورترین نقاط جهان، 4. وجود دانشجویانی از سرزمینهای دیگر برای علمآموزی در این نهاد و مرکز علمی که پس از فراگیری دانش و مهارت کافی برای خدمت در زادبوم خود بدانجا بازمیگشتند، 5. دارا بودن کتابخانهای بزرگ و مملو از آثار گوناگون در حوزههای دانشی به زبانهای چندگانه پهلوی، سریانی، یونانی و سانسکریت. اینها حکایت از خردمداری، صلحاندیشی، اصالت و پرهیز ایرانیان از جزماندیشی دارد.
با چنین پیشینه تاریخی مسئولیت، رسالت و مأموریت امروز ما تحقق اهدافی چون تولید و ترویج علم، حرکت در مرزهای دانش و نیل به توسعۀ علمی است که توسعه پایدار کشور در عرصههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و زیستمحیطی بدون اینها ممکن نیست. نهاد دانشگاه مسئول انتقال سنتهای فکری، ارزشهای اجتماعی و فرهنگی در مقیاسهای ملی و دینی است. بر این مبنا، نهادی علمی، اجتماعی و فرهنگی با کارویژههای تولید علم، تربیت نیروی متخصص، جامعهپذیری و فرهنگپذیری تعیینکنندهای مهم در زیستجهان هر کشور به شمار میآید.
اکنون که سنّت علمی ایرانیان در جهان به سبب دانشگاه کهن جندیشاپور ستوده شده و جهانیان به دیده احترام بدان مینگرند بسیار خرسندم. اسفندماه سال جاری دانشگاه صنعتی جندیشاپور در شهر کهن دزفول، خاستگاه کهنترین دانشگاه جهان، میزبان همایش باشکوه بینالمللی گرامیداشت رویداد ثبت ۱۷۵۰اُمین سال تأسیس دانشگاه کهن جندیشاپور خواهد بود. انتظار میرود دانشگاهها، مراکز آموزش عالی، مؤسسات پژوهشی و فناوری، و انجمنهای علمی با توجه به اهمیت تاریخی و فرهنگی این رویداد برای بزرگداشت دانشگاه جندیشاپور و معرفی تاریخچه، اهمیت و تأثیر علمی و فرهنگی آن در تاریخ تمدّن بشری مشارکت فعال و شایسته داشته باشند تا مردم عزیز کشورمان، بویژه نسل جوان دانشجو، بیش از پیش با پیشینه درخشان تمدن ایرانی آشنا شوند.
سخن خود را با بیتی از ناصر خسرو قبادیانی به پایان میبرم:
درخت تو گر بار دانش بگیرد/ به زیر آوری چرخ نیلوفری را
***************************************
روزنامه وطن امروز**
بازماندگان هیتلر چه میگویند؟!
نوید مؤمن: اخیرا دولت آلمان لغو مجوز پروازهای «ماهان ایر» را مورد تأیید قرار داد. بر اساس تصمیم برلین، شرکت هواپیمایی ماهان از 21 ژانویه 2019/ اول بهمن 97 نمیتواند پروازی به این کشور داشته باشد. سخنگوی وزارت خارجه آلمان در این باره اظهار کرده است: «به عقیده دولت آلمان، این اقدام برای تأمین منافع ژرمنها در سیاست خارجی و عرصه امنیتی ضروری بود. برلین معتقد است «ماهان ایر» به حملونقل تجهیزات و افراد به منطقه خاورمیانه و سوریه میپردازد که در آنجا عملیات نظامی جریان دارد. این تصمیم در ارتباط با نقشی که تهران در سوریه بازی میکند و تشدید فعالیت سرویس اطلاعاتی ایران در اروپا اتخاذ شده است».
این اقدام وقیحانه دولت آلمان، بلافاصله از سوی «مایک پمپئو» وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا مورد استقبال قرار گرفت. نکته حائز اهمیت اینکه مقامات آمریکایی تاکید کردهاند در تلاش برای تعمیم این تحریم [که مغایر کنوانسیون هوایی شیکاگو است] به دیگر کشورهای اروپایی هستند. به عبارت بهتر، مقامات آمریکایی به صورت علنی تاکید کردهاند اقدام دولت «آنگلا مرکل» در تحریم هواپیمایی ماهان محصول و خروجی معاملات پشت پرده واشنگتن- برلین بوده است. آلمان نخستین بازیگر اروپایی بود که به این معامله تن داد و احتمالا طی هفتهها و ماههای آتی، شاهد همراهی دیگر بازیگران غربی با واشنگتن در این تحریم ظالمانه خواهیم بود.
1- دولت ائتلافی آلمان [متشکل از 2 حزب سوسیال- دموکرات و دموکرات- مسیحی] با اتخاذ این تصمیم سیاسی و غیرحقوقی نشان داد نهتنها دست کمی از بازیگران ضدایرانی دیگر در اروپا (مخصوصا انگلیس و فرانسه) ندارد بلکه وابستگی و تعلق خاطر خود به کاخ سفید و دولت ترامپ را به اثبات رساند. دولت مرکل سال 2017 میلادی نیز بر سر «تغییر مفاد برجام» تن به نوعی معامله سیاسی با واشنگتن داد. در آن زمان، آلمان پس از 2 کشور انگلیس و فرانسه موافقت خود را با تغییر توافق هستهای (آن هم به سود اهداف آمریکا) اعلام کرد. هم اکنون مرکل به جای جبران خیانت 2 سال قبل خود، به نخستین پیرو دولت ترامپ در خصوص تحریم شرکت هواپیمایی ماهان تبدیل شده است. به عبارت دقیقتر، آلمان در این معادله نقش «بازیگر پیشرو» را در تقابل با ایران ایفا کرده است.
2- نکته دوم به بهانههای اعلامی دولت آلمان در قبال شرکت هواپیمایی ماهان بازمیگردد. ژرمنها خود نیز نسبت به بازی خونینی که به همراه واشنگتن، پاریس، لندن، تلآویو و ریاض در سوریه به راه انداختهاند، آگاهند. شاید بهتر باشد دولت آلمان قبل از ابراز خشم از مواجهه ایران با مهرههای متوحش تروریستی صهیونیستی- تکفیری و دستپروردگان دستگاههای امنیتی غرب و بویژه موساد در سوریه، نسبت به گزارش سازمان عفو بینالملل در اردیبهشت 95 پاسخگو باشد: «بخشی از سلاحهایی که در دستان نیروهای داعش دیده میشود، ساخت کشور آلمان است. تسلیحات ساخت شرکت آلمانی «هکلر و کخ» (Heckler & Koch) به صورت خاص در اختیار گروه تروریستی داعش قرار دارد».
بسیاری از این سلاحها به صورت مستقیم و برخی دیگر از طریق واسطههایی مانند سعودی و امارات عربی متحده در اختیار گروههای تروریستی داعش، جبهه النصره و دیگر گروههای صهیونیستی- تکفیری در سوریه قرار گرفته است. این گزارش به همراه هزاران داده و مستند دیگر نشان میدهد ژرمنها در ریخته شدن خون تک تک انسانهای بیگناه و خصوصاً کودکان بیپناه سوریه، عراق، یمن، فلسطین و لبنان سهیمند. در چنین شرایطی خشم مرکل و همراهانش از شکست داعش در سوریه کاملا قابل درک است!
3- مقامات آلمانی خود نسبت به نقش جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با گروههای تروریستی تکفیری در سوریه آگاهند. ژرمنها به مانند دیگر بازیگران غربی معتقد بودند میتوان گروههای تروریستی داعش و جبهه النصره را ایجاد و در ادامه مدیریت کرد. با این حال مقامات 2 حزب سوسیال- دموکرات و دموکرات- مسیحی آلمان، که هر دو در وقایع خونین چند سال اخیر در منطقه غرب آسیا نقش داشتهاند، هرگز تصور نمیکردند روزی شر گروهکهای تروریستی ساخته و پرداخته آنها به مرزهای اروپا و آلمان بازگردد! بدون شک اگر تلاشهای جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با داعش و دیگر گروههای تکفیری نبود، امروز کشورهایی مانند آلمان به دریایی از خون تبدیل شده بودند؛ حقیقت محضی که امثال مرکل و اشتان مایر آن را قربانی معاملات سیاسی با دولت «دونالد ترامپ» کردهاند.
4- سکوت دستگاه دیپلماسی کشورمان در قبال عهدشکنیها، خیانتها و رفتارهای ضدامنیتی ژرمنها، منجر به وقاحت بازماندگان هیتلر شده است. برلین از یک سو سعی دارد از توان ایران در مهار داعش و عدم بازگشت شر تروریستهای تکفیری به داخل مرزهای خود استفاده کند و از سوی دیگر، در گردونه اعمال تحریمهای جدید علیه تهران از واشنگتن، پاریس و لندن عقب نماند! براستی چرا این بازی وقیح و غیرقابل بخشش برای افکار عمومی کشورمان تشریح نمیشود؟! آیا احضار سفیر آلمان در تهران یا نامهنگاری به مقامات اروپایی و گلایه از آنها به علت بروز رفتارهای ضدایرانی میتواند به مثابه پاسخی متناسب با این اقدامات تلقی گردد؟ قطعا پاسخ این سوال منفی است. تاسفبارتر اینکه آقای دکتر ظریف وزیر محترم امور خارجه کشورمان یک بار به صورت عینی نتیجه مصالحه دستگاه دیپلماسی با آلمان را مشاهده کردهاند! بهمن ماه سال گذشته پس از برگزاری کنفرانس امنیتی مونیخ، شرکتهای انرژی آلمان حاضر به سوخترسانی به هواپیمای حامل وزیر امور خارجه کشورمان نشدند. شرکتهای تامین سوخت آلمانی نگران بودند با فراهم کردن سوخت برای هواپیمای وزیر امور خارجه ایران تحریمهای واشنگتن علیه تهران را نقض کنند. به ناچار وزارت خارجه آلمان از وزارت دفاع این کشور کمک گرفت و برای حل شدن مشکل به ناچار ارتش آلمان برای هواپیمای حامل وزیر امور خارجه کشورمان سوخت فراهم کرد! در آن زمان مقامات آلمانی مدعی بودند عدم سوخترسانی به هواپیمای آقای ظریف، محصول عدم هماهنگی بخش دولتی با بخش خصوصی این کشور بوده(!) اما به فاصله یک سال، نوع مواجهه دولت آلمان با شرکت هواپیمایی ماهان نشان داد همه این رفتارها، منبعث از یک سناریوی واحد و آن هم در تقابل با نظام و ملت ایران است! این سناریو همچنان به پایان نرسیده و در آینده نزدیک، شاهد تکمیل قسمتهای تازهتری از آن خواهیم بود. صراحتا باید عنوان کرد خیانت دولت آلمان محدود به تحریم شرکت هواپیمایی ماهان نخواهد ماند.
5- اگر چه بخشی از وقاحت ژرمنها در تقابل با کشورمان، معلول وابستگی ساختار آنها به ایالات متحده در نظام بینالملل است اما متاسفانه بخش دیگر آن مرهون «رودربایستی» دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان با برلین است. این «تساهل بازدارنده» خود را در مواردی مانند دستگیری «اسدالله اسدی» دیپلمات برجسته کشورمان در آلمان نیز نشان داد. آیا زمان آن نرسیده است وزارت امور خارجه یک بار برای همیشه پرده از چهره بزک کرده دولت آلمان برداشته و چهره کریه بازماندگان و وارثان آدولف هیتلر را در مقابل افکار عمومی دنیا به تصویر بکشد؟! امتیازدهیهای بیمورد و بدون مابهازا به کشورهای اروپایی و در راس آنها 3 کشور انگلیس، آلمان و فرانسه تا چه زمان ادامه خواهد داشت؟
***************************************