ما ميخواهيم يک نظامي، يک جامعهاي، بر اساس احکام الهي به وجود بياوريم که در آن، هم سعادت دنيا هست، هم سعادت آخرت هست، هم پول هست، هم عزّت هست، هم قدرت مادّي هست، هم سلطهي بر همهي مناطق عمدهي دنيا هست، هم معنويت هست.
بازتاب رسانه اي آخرين بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با جمعي از پاسداران و خانوادههاي آنان، متاثر از فضايي بود که دولت ترامپ با تروريست خواندن سپاه ايجاد کرده بود. اما اين ديدار حاوي نکات و ملاحظات مهم ديگري نيز بود. معظم له در بخشي از اين ديدار به شرح الگوي مطلوب نظام اسلامي پرداختند و فرمودند: «ما ميخواهيم يک نظامي، يک جامعهاي، بر اساس احکام الهي به وجود بياوريم که در آن، هم سعادت دنيا هست، هم سعادت آخرت هست، هم پول هست، هم عزّت هست، هم قدرت مادّي هست، هم سلطهي بر همهي مناطق عمدهي دنيا هست، هم معنويت هست.» (19/1/98)
چنين نگاهي اين واقعيت را آشکار ميسازد که حکومت ديني تنها عنواني براي متمايز کردن يک حکومت از ديگر حکومتها نيست، بلکه نظام سياسي است که ماهيتا با نظامهاي سکولار دنيا تفاوت مبنايي دارد. برخي از اين تفاوتها را ميتوان در سه گانه زير برشمرد:
1. يکي از اصول بنيادين در تبيين اين تفاوت آن است که در نظام اسلامي تشکيل حکومت في نفسه يک هدف مطلوب و ارزشمند نيست، بلکه وسيلهاي است که با آن بايد اهداف ديگري را تامين نمود. از نگاه اسلام حکومت تنها ارزش ابزاري داشته و حکومت تا آنجا بااهميت است که در خدمت تحقق اهداف و آرمانهاي اسلام باشد، در غير اينصورت خود به منکري بزرگ تبديل مي گردد که بايد با آن مقابله نمود. اين نگاه برخلاف منظري است که برخي نظريه پردازان دولت همچون هگل معتقدند و دولت را به مثابه عاليترين دستاورد بشري معرفي ميکردند و با نگاهي مقدس به آن، دولت را از نظر اخلاقي برتر از ديگر ارزشها ميدانند.
«شريف رضي» در کتاب ارزشمند نهج البلاغه آورده است که عبدالله بن عباس گويد پيش از جنگ جمل نزد اميرالمومنين(ع) رفتم. آن حضرت مشغول پينه زدن کفش خود بود. چون مرا ديد گفت: «بهاي اين کفش چقدر است؟» گفتم: «بهايي ندارد!» ايشان فرمودند: «به خدا سوگند اين کفش بيارزش نزد من محبوبتر است از حکومت بر شما، مگر آنکه حقي را برپا سازم يا باطلي را براندازم»(خطبه 33)
در يک نگاه، اهداف حکومت اسلامي را ميتوان تامين چهارگانه عدالت، امنيت، رفاهت و معنويت دانست که تحقق آن از طريق اجراي شريعت ممکن خواهد بود.
2. نگاه ابزاري به حکومت بدين معنا نيست که حکومت بيارزش بوده و نبايد براي تشکيل و تحقق حکومت اسلامي تلاش نماييم، بلکه از نگاه اسلام راه رسيدن به سعادت اجتماعي و ساختن جامعهاي سالم که در آن راه رسيدن به سعادت و تعالي روحي براي اکثريت جامعه در درون اجتماع نهادينه شده باشد به نوعي که حرکت به سوي کمال و انسانيت بسي آسانتر از طي طريق ضلالت و انحراف باشد، تنها با اقامه حکومت اسلامي ممکن خواهد بود و بدين منوال تلاش براي تشکيل چنين حکومتي از اعظم واجبات و در صدر وظايف علما و مجاهدين في سبيل الله است و درست به همين دليل است که در آموزه هاي ديني بزرگترين آمال و آرزوي مومنين تشکيل حکومت جهاني است که بدست آخرين ذخيره الهي شکل خواهد گرفت و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود.
3. سوال از معناي حکومت ديني، سوال از عنصر مقومي است که اگر در حکومتي يافت شود ميتوان آن را ديني ناميد و نبود آن موجب غيرديني بودن حکومت خواهد بود. در اين ميان نظرات متنوعي با نگاه حداقلي تا نگاه حداکثري ارائه گرديده است. اين نظرات را در مدلي پيشنهادي مبتني بر سه رويکرد ميتوان تقسيمبندي نمود:
رويکرد اول، رويکردي ساختاري است که بر اسلامي بودن ساختار تاکيد دارد و حکومتي را اسلامي ميداند که ساختار آن مبتني بر اسلام بنا نهاده شده باشد.
رويکرد دوم، رويکرد کارکردي است که در آن، آنچه ملاک و معيار سنجش قرار ميگيرد نه تاکيد بر ساختارها بلکه توجه به کارکردهاست. از اين منظر سيستم و نظامي را ميتوان اسلامي ناميد که خروجيهاي آن را بتوان با الگوها و آموزههاي اسلامي تطبيق داد.
رويکرد سوم رويکردي تلفيقي است که لازمه اسلامي بودن حکومت را وجود الگويي در ساختار تشکيل حکومت از ملاک و معيار انتخاب حاکم تا مکانيزم انتخاب حاکم و معيار تصميمگيري ميداند و از سويي بر کارکرد و کارآمدي تاکيد ميکند. اين نظر از طرفي بر اين باور است که هدف از تشکيل حکومت اسلامي آماده شدن زمينه براي برخورداري از رفاه مادي و رشد و کمال معنوي است و اگر حکومت در اين زمينه ناکارآمد باشد مشروعيت خود را از دست خواهد داد و از طرفي معتقد است ايجاد چنين جامعهاي که هم رفاه مادي تامين گردد و هم رشد و تعالي معنوي، جز از طريق ساختار درست و اسلامي محقق نخواهد شد و رسيدن به اهداف اسلامي بدون شکلگيري ساختار اسلامي حکومت، ادعايي بيش نخواهد بود.
نظر سوم نظري است که مورد تاکيد بنيانگذار انقلاب اسلامي قرار گرفت و حاصل آن شکلگيري نظام جمهوري اسلامي به عنوان تنها الگوي قابل قبول از حکومت اسلامي در عصر غيبت بود که البته در پايان دهه چهارم خود هنوز با الگوي مطلوب حکومت اسلامي فاصله فراوان دارد.