هشدار رهبر معظم انقلاب پيرامون جريان غربزدگي كه در حرم مطهر رضوي بيان شد، بار ديگر ضرورت بازشناسي و پردازش اين جريان را بر سر زبانها انداخت. اين هشدار براي اولين بار نبوده و با مراجعه به منظومه فكري رهبر فرزانه انقلاب در مييابيم كه ايشان بارها در طول سالهاي گذشته و به مناسبتهاي مختلف به اين موضوع اشاره كردهاند؛ اما به نظر ميرسد طرح اين موضوع با عنوان تقيزادههاي زمان كه به دنبال وابستگي كشور به فرهنگ غرب هستند، هشدار و خطري جدي است كه اگر تبيين نشود، ميتواند خسارتهاي جبرانناپذيري را براي كشور به همراه داشته باشد.
ناگفته پيداست كه منظور از طرح نام سيدحسن تقيزاده صرفاً يك شخص يا بيوگرافي و انديشههاي يك فرد نيست، بلكه وي به عنوان سمبل و نماد تفكر جريان روشنفكري غربزده مطرح است كه هم در حوزه درس خوانده و هم در مبارزات مشروطه ايفاي نقش ميكرده اما در اثر تعامل و ارتباط با غرب، دچار نوعي شيفتگي شده و جمله معروف «براي پيشرفت بايد از فرق سر تا نوك پا غربي شد» را بر زبان رانده است.
اگرچه انديشه و رفتار سيدحسن تقيزاده مملو از خيانت و وطنفروشي است، كه اين را ميتوان در راهاندازي مدرسه تربيت در تبريز براي آموزش انديشههاي غربي، دفاع از نظريه جدايي دين از سياست در تدوين قانون اساسي مشروطه، عضويت در شبكه فراماسونري انگليس در ايران، مشاركت در اعدام شيخ فضلالله نوري، ستايش از رضاخان در مجلس پنجم و اخذ مناصب دولتي از وي، موافقت با تمديد قرارداد ذلتبار دادرسي بين ايران و انگليس و مخالفت با جنبش ملي شدن صنعت نفت و دهها مورد ديگر مشاهده كرد، نبايد فراموش كنيم كه وي تابلوي جرياني بود كه اين جريان در گذر تاريخ خود را به انقلاب اسلامي ايران و پس از آن به چهل سالگي انقلاب اسلامي رسانده و در گام دوم انقلاب يعني چله دوم، رهبر بصير انقلاب اسلامي خطر اين جريان را براي مسير پيش رو مطرح مينمايند.
جريان ناقصالخلقه روشنفكري با ويژگي وابستگي به غرب كه هيچگونه هويت بومي ندارد و بيگانهپرستي و تحقير فرهنگ كشور خود را افتخار ميداند و هيچ پايگاه ديني در كشور و مخالف مرجعيت و جريان مذهبي در كشور ندارد و همچنان خطر مهم داخلي محسوب ميشود؛ اما اين بار در پوشش دين، خود را به مناصب و عرصههاي مهم تصميمگيري رسانده و نقشآفريني ميكند.
جريان همسو با غرب را ميتوان جرياني شبه سكولار دانست كه نگاه به بيرون دارد، مرعوب دشمن است و در فهم بازي و مفهوم دشمن دچار اختلال است. اين جريان راهحل مشكلات كشور را در كنار آمدن با غرب ميداند، با استخدام واژههايي همچون آزادي و ميانهروي، روحيه انقلابي را برنميتابد و انقلابيگري را افراطيگري و تندخويي تعبير ميكند، تبعيت گزينشي و نفاق گونه از سخنان ولايت دارد و اگرچه دم از ولايت ميزند؛ صرفاً شعاري و لقلقة زبان است و از بندندان به منويات رهبري نگاه نميكند.
همچنين در موضوع جبهه مقاومت در منطقة غرب آسيا همكاري رضايت بخش ندارد و برجام را عامل اصلي برداشته شدن سايه جنگ از سر كشور ميداند. اين جريان براي كاهش حساسيت دشمن، محدود كردن قدرت نظامي را دنبال ميكند و به اقتصاد مقاومتي به عنوان يگانه نسخه شفابخش براي برونرفت كشور از انسداد ايجاد شده اعتقادي ندارد و نسخة اقتصاد غربي را براي كشور ميپيچد. اين جريان مديريت جهادي را براي كشور نميپسندد و براي اداره كشور به نيروهاي تكنوكرات كه گاهي مشي اشرافيگري دارند دل ميبندد و به همين دليل نسخههاي درمان آنها براي حل معضلات و چالشهاي كشور با بنبست مواجه شده و براي كشور و ملت خسارتآفرين ميشود.
به نظر ميرسد بهترين روش براي مقابله با اين جريان، ارتقاي سطح دانش، بينش و بصيرت جامعه و اقناعسازي افكار عمومي براي انتخاب درست در بزنگاه عرصههاي سرنوشتساز مانند انتخابات است كه در اين راستا تمامي نيروهاي انقلابي و دلسوز انقلاب نقشي مضاعف براي روشنگري بر عهده دارند.