هویت دو وجه دارد؛ وجه ایجابی و وجه سلبی! در وجه ایجابی، هدف مشترک است که افراد را گرد هم می آورد و در وجه سلبی، مرزی است که این جمع را یکسره از دیگران جدا می کند
برای شروع سخن در مورد روند تولد رویداد عظیمِ تاریخی، چون تولد هویت جهانی حسینی، ابتدا به ساکن باید از چند و، چون هویت سخن گفت. مادامی که درکِ روشن و صائبی از هویت پیش چشم ما نباشد، داوریهای ما، عجولانه یا متعصبانه یا دچار شعارزدگی یا خام اندیشانه خواهد بود.
اما هویت (identity) چیست؟ و چه جایگاهی در تبیین روابط انسانی، روند و آینده تاریخی، کنش و واکنشهای سیاسی و... دارد؟ در ادامه به اجمال به پاسخ این دو پرسش خواهیم پرداخت.
برای اینکه منظورِ خود از مفهوم هویت را مشخص کنیم، بهتر است از مقابل نشینی هویت و غیریت سخن را آغاز کنیم. مفهومِ هویت ناظر به خودی و خودیها و مفهومِ غیریت ناظر به دیگری و دیگری هاست. اگر بین خود و دیگری، مرزگذاری (اعم از معنای مثبت و یا منفی آن) رقم خورد، هویت معنا پیدا میکند.
هویت در پاسخ به سوال "کیستی؟ " معنا مییابد. در برابر این پرسش، پاسخ ما یا بواسطه ملیت، یا قومیت، یا دین، یا مذهب، یا جنسیت، یا شغل و حرفه و... صورت میپذیرد.
و، اما در مورد پرسش دوم (جایگاه بحث هویت و ...)، باید به این جمله معروف هگل توسل جست. هگل میگوید؛ "تاریخ چیزی نیست مگر مبارزه انسانها برای به رسمیت شناخته شدن"! یعنی برای شناخت تاریخ باید عینک هویت را به چشم زد و از منظرِ آن، به منظره تاریخ نگریست تا بتوان به فهمی دقیق از آن دست پیدا کرد.
اگر به اطراف خود با چشمانِ تیزبین نظر کنیم در مییابیم که نزاعها و کشمکشها و جنبشها و... بیش از آن که سبقه و صبغه اقتصادی و رفاهی داشته باشند، رنگ و بویی هویتی دارند و مفاهیمی چون؛ احترام، منزلت، کرامت، ارزشمندی، عزت، دیده شدن، مهم بودن، به رسمیت شناخته شدن و... برای تبیین آنچه در پیرامون ما میگذرد بکار میرود و همه این مفاهیم مأخوذ از مقوله هویت اند.
حال که به توضیحاتی اطراف مفهوم هویت پرداختیم، به عنوان یادداشت برگردیم و منظور خود را از ترکیب مفهومی هویت حسینی روشنتر کنیم.
با حضور در راهپیمایی اربعین متوجه تولد هویت نورستهای در جهان جدید خواهیم شد که هم علتِ پیش برندگی و هم علامت پیش روندگی جابجایی مرزهای هویتی است؛ علتِ پیش برنده است، چون هر سال کمیت آن بیشتر و کیفیت آن بهتر میشود؛ و علامت و نشانِ پیش رونده است، چون تو گویی میدانِ مغناطیسی پر جاذبه حسینی، انسانها را با هویتهای گونه گون، دوشادوش هم به سمت مقصد و مقصودی واحد میکشاند؛ و چه زیبا و دقیق تعابیر "الحسین یجمعنا"، "الحسین یوحدنا" انتخاب شده اند و شاید بهتر از دو تعبیر گذشته تعبیر"الحسین هویتنا" باشد.
هویت دو وجه دارد؛ وجه ایجابی و وجه سلبی! در وجه ایجابی، هدف مشترک است که افراد را گرد هم میآورد و در وجه سلبی، مرزی است که این جمع را یکسره از دیگران جدا میکند. در زیارت عاشورا، دوستی با دوستان امام حسین (ع) و دشمنی با دشمنان امام حسین (ع) الی زماننا هذا، سخن رفته است. شاید با تکیه و تأکید بر وجه سلبی هویت، این سوال به ذهن خواننده خطور کند که چرا اساساً مرزگذاری و حدّ گذاری کنیم؟ آیا جهانی شدن (globalization) نشان از پایان مرزها نیست؟ به صورت خلاصه میتوان پاسخ داد که معمولاً باید به اندیشههای پایان گرا ظنین و شکاک بود. چگونه میتوان از پایان مرزها سخن گفت در صورتی که همین اندیشه مخالفانی دارد؟! و هر چند ادبیات موجود در این باب، کلان روایت جهانی را در دوره پست مدرنیته، ممتنع میدانند، اما از تکثرِ رو به ازدیاد، خرده فرهنگ و خرده هویتها و خرده روایتها سخن میگویند؛ بنابراین ادعای متواضعانهتر و واقع بینانهتر آن است که از جابه جایی مرزها سخن گوییم نه پایان مرزها بصورت کلی! (هر چند راقم این سطور به جهانی بودن ارزشها و ارزشهای جهانی معتقد است و این دوره را دوره گذار و عبور از مدرنیته و ارزشهای آن میداند)
بر این اساس، پیشنهادِ نگارنده این است وجه سلبی هویت _که همانا برائت از دشمنانِ امام حسین (ع) در زمینه و زمانه کنونی است_ را باید به نیکی تبیین کرد؛ و همانطور که تعبیر "الحسین یجمعنا" به زیبایی انتخاب شده است، در کنار آن "الیزید یمنعنا" را باید اضافه کرد؛ و از یزیدیان زمان -که مانع این هویتِ انسانی اصیل اند- باید سراغ گرفت (نیک میدانید که یزیدیانِ زمان تعبیری است برآمده از متنِ زیارت عاشورا، آنجا که میفرماید اللهم العن اول ظالم... و آخر تابع له علی ذلک) تا از درهم آمیزی هویتهای پیشین و به هم آوری هویت جدید، مقدمه تمدنی نوین متناسب با این هویتِ نوپدید، رقم بخورد.
جنبه تمدنی اربعین آنجاست که روندِ "اُمّت شدگی" و همگراییِ فراملی در آن دیده میشود؛ و همین طور نوید تولّدِ نظمی سیاسی_ اجتماعی را میدهد که حولِ امری قدسی_ استعلایی [امام حسین (ع)]سامان مییابد. (در این سامانِ سیاسی_ اجتماعی کنونی و در مقابل سامانِ سیاسی_ اجتماعی غربی، فرا رفتن از انانیت و مادیت صورت بندی میشود و نه فرو رفتن در آن)
اگر به اربعین و هویت برآمده از آن، از منظر تاریخی نگریسته شود، میتوان نگاهِ روندنگر را جایگزین رویدادنگر کرد و اندیشه را از بدو تولد و بعداً امتداد آن را در بستر کنونی نظاره کرد. از زمانی که امام حسین (ع) با خروج علیه ظلم و جور زمانه خود، بذر این نگره و انگاره را در زمین تاریخ پاشید تا زمانی که در خاکِ حاصلخیزِ ایران معاصر با قیام ۱۵ خرداد ۴۲ _ مقارن با محرم همان سال_ جوانه زد، و پیدایی انقلاب اسلامی رقم خورد، و تا پایایی انقلاب در فتنههای مختلف با هویت حسینی میسور شد، قطعاً شرط پویایی و اتصال آن به تمدن اسلامی تنها از طریق کربلا و اربعین ممکن میشود؛ و این روند، بسط و تحقق طنینِ پر شور و شعور "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" را مژده میدهد.
لازم به ذکر است که هم آرمانِ سرخ کربلا و هم آرمانِ سبز ظهور، سویههای بشری و انسانی را به نحوِ تام و تمام داراست و بنابراین با این تلقی، مدرنیته هر چند بازگشت ناپذیر است، اما عبور پذیر میشود؛ و این مهم با هویت حسینی (یعنی اجتماع بر آرمانهای امام حسین (ع) و پشت کردن به یزدیان) شدنی است.