آیت الله خامنه ای، مدل توسعه غربی را تنها راه محکوم و محتوم و مختومِ عالم و آدم نمی بیند. وی معتقد است آینده باز است و پایان تاریخ فرا نرسیده است.
صرف نظر از اینکه ما با جهان بینی، ارزش ها، شیوه نگرش و نحوه عملکرد فردی و اجتماعی روحانیت شیعه، موافق یا مخالف باشیم، نمیتوانیم این نکته را به منزله یک واقعیت نادیده انگاریم که این قشر، اصیلترین قشر اجتماعی است به لحاظ قدمت و وجاهت اجتماعی است که در کشور ما ایران وجود دارد و یگانه قشری است که میتواند اصالت تاریخی، ریشههای تاریخی و پیوستگی تاریخی خود را با سند و مدرک مکتوب ارائه نماید. (۱)
وقتی میرزای شیرازی با فتوای دوران ساز خود در نهضت تنباکو (۱۲۷۰ ه. ش)، عملاً نهادِ روحانیت را در برابر نهاد سلطنت نشاند، و قداست الهی را از آن زدود، شاید کمتر کسی گمان میکرد حدود ۹۰ سال بعد، نهادِ ظاهراً نامیرای سلطنت (با قدمت ۲۵۰۰ ساله)، دچار زوال قطعی شود. (۲)
نهاد سلطنت، پیش از این در منظر و مرئای مردم از تأیید الهی برخوردار بود و شاهان پیشین، از دین برای مشروعیت بخشی به قدرت خود بهره میجستند. (۳)
نهضت مشروطه، اولین خیزشی است که روحانی و روشنفکر در کنار هم قرار میگیرند؛ و بنابراین دومین ضربه جدی را نهضت مشروطه بر نهاد سلطنت وارد ساخت. آنگاه که متأثر از تماس با مدرنیته غربی و آشنایی کمابیش با نهادهای مدرن، برای مقید ساختن قدرت شاه و حاکمیت قانون (عدالت خانه و قانون اساسی و...) به تکاپو افتاد.
در نهضت مشروطه، روحانیت در تماس با گفتمانِ مدرنیته غربی، اتخاذ موضع معرفت شناسانه گونه گونی داشتند. و، اما مهمترین آن ها، بینِ میرازی نائینی مشروطه خواه و شیخ فضل الله مشروعه خواه، نزاعی درگرفت که بهرهها و مایههای نظری آن، برای اینجا و اکنون ما، درس آموز است. اکنون میتوان بر بامِ تاریخ ایرانِ معاصر نشست، و به هر دو با دیده عنایت نگریست؛ و خلل و فرجِ دستگاه تئوریک آن دو را آشکار و شکار کرد.
بعد از آن و در پی دوران استبدادِ مدرن رضا پهلوی، نماد و نمود روحانیتِ سیاسی در مجلس، آیت الله مدرس است که ایفای نقش میکند. او که نسب نامه معرفتی خود را از میرازی شیرازی میبرد، آموزه عینیت سیاست و دیانت را بر صفحه تاریخ اندیشه سیاسی ایران حکاکی کرد.
سومین تکانه را نهضت ملی کردن صنعت نفت در نهاد سلطنت در انداخت. این جنبش، روح استعمارستیزی و حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش را بازتولید کرد. بار دیگر، روحانی و روشنفکر، در کنار هم، با دو گانه آیت الله کاشانی و مصدق نقش آفرینی میکنند. مرحوم آیت الله کاشانی در این بستر تاریخی، علم روحانیت سیاسی را به دوش میکشد، اما طرحی برای برون شو از سلطنت عرضه نمیکند و همینطور قبول، اقبال و استقبال در حدِ فراگیر و حداکثری که چنین توانی برای برون رفت از سلطنت داشته باشد را ندارد.
بعد از وفات آیت الله بروجردی در سال ۱۳۳۹ ه. ش، و با اعلام مرجعیت امام خمینی، فصل جدیدی از حیات سیاسی برای روحانیت رقم میخورد.
در دوران پهلوی اول و دوم نیز، شاه برای توضیح و توجیه سلطنت خود، چنگالهای استبدادِ استعمار زده را به تنِ نحیف و رنجورِ دین در آن برهه، فرو میبرد، اما خوانشِ نو از دین خصوصاً توسط امام خمینی (ره)، به سرابِ دینِ حداقلیِ خادمِ دربار و درباریان، پایان داد. امام، چون در رویکرد به دین، ناب اندیشی را پیشه کرد، به قرائت انقلابی از اسلام، دست پیدا کرد.
جامعه و مردم مانند یک کشتی و رهبران آن، مانند ناخدا هستند. در مسیر حرکت کشتی، هیچگاه ناخدا باد را ایجاد نمیکند. باد در دریا ایجاد میشود؛ اما ناخداست که بادبانهای کشتی را در جهت باد قرار میدهد. برخی از رهبران، کشتی را بر اساس باد منِ غیر متعالی تنظیم میکنند؛ اما امام (ره) زودتر و بهتر متوجه شد که بادِ متعالی وزیدن گرفته است و کشتی را بر اساس بادِ متعالی تنظیم کرد. (۴)
قرائتی که امام خمینی (ره) ارائه داد اکنون و پس از استقرار و تثبیت نظام، توسط آیت الله خامنهای متکاملتر شده است. وی مفهوم تمدنی اسلام و مفهوم اسلامی تمدن را بهسازی کرده است و چالشهای تمدن غرب او را عمیقاً دل مشغول سویههای تمدن ساز اسلام کرده است. بنابراین، هر چند ایشان به غرب اعتنا دارد، اما به گفتمان غربی تعلق ندارد. اما مولفههای این خوانش از اسلام چیست؟
۱. کلان نگری؛ از سطحِ خرد به سطحِ کلان ارتفاع گرفتن و حل مسئله یا رفع مشکل یا پرداختن به موضوع را از موضع بالاتر نگریستن.
۲. روند نگری؛ فرایندِ موضوع، مسئله و مشکل را در مسیر تاریخ نگریستن! در روندنگری، موضوعات پراکنده و بی ارتباط با هم نیستند، بلکه در امتداد و در اتباط با هم دیده میشوند.
۳. همه جانبه نگری؛ جزیرهای دیدن، بخشی نگری و وجهی از حقیقت را به مثابه کنه آن پنداشتن، خطایی است نابخشودنی! خالص و ناخالص، خام و پخته و گل و خار را با هم دیدن، از ثمراتِ همه جانبه نگری است.
۴. آینده نگری؛ به وقت ضرورت و به قدر ضرورت باید دوراندیشی پیشه کرد، و عواقب خواسته و ناخواسته رفتار را سنجیدن، در آینده نگری تبلور مییابد.
نگاه به اسلام از دریچه تمدن، موجب بر صدر نشستن فرهنگ میشود. چرا که تمدن، فرزندِ فرهنگ بلکه صورت مجسم فرهنگ است.
آیت الله خامنه ای، با این مبنا، مدل توسعه غربی را تنها راه محکوم و محتوم و مختومِ عالم و آدم نمیبیند. وی معتقد است آینده باز است و پایان تاریخ فرا نرسیده است. او مدافع الگوی اسلامی_ ایرانی پیشرفت است. این نگرش وی مأخوذ از توجه به سرگذشت بشری که راه پیچاپیچی را طی کرده، و سرشت بشری که مقهور ساختارهای زمینه و زمانه نیست، شکل گرفته و سرنوشت بشری را ملهم از آموزه مهدوی شیعی، فهم و تبیین میکند.
____________________________________________________________________________________________
منابع:
۱. بیژن عبدالکریمی، ما و جهان نیچه ای، ص۳۹،
۲. موسی نجفی، مشروطه شناسی؛ شناخت تاریخی تحلیلی نهضتهای اسلامی معاصر ایران ص۱۹،
۳. حسن محدثی، خدا و خیابان؛ نسبت امر متعال و نظم اجتماعی_سیاسی، مقاله اول
۴. موسی نجفی، فلسفه انقلاب اسلامی و آینده ما، ص ۹۲