«سرا»، «جمنا»، «شورای عالی»، «شانا» و تا دلتان بخواهد اسمهای ساختگی مشابه را میتوانید در میان یادداشتها و ستون روزنامهها و لابهلای گفتههای چهرههای سیاسی بیابید! اسمهایی که بیش از یک سال است صدها یادداشت و تحلیل دربارهشان نوشته شده و صدها ساعت مصاحبه، دیدار و سخنرانی پیرامونشان برگزار شده است! اسمهایی که همه در راستای یک هدف مشترک طراحی و ساخته شدهاند؛ وحدت در انتخابات اسفند 1398!
اصولگرایان پس از واگذاری چندین انتخابات، حالا به واسطه عملکرد بیرمق و بد حریفان در دولت، مجلس و شوراهای شهر، امید فراوانی به کسب اکثریت مجلس دارند! امیدی که تحقق وحدت در این جبهه را به امری دشوار مبدل کرده است! طیفهای گوناگون این جبهه با قطعی دانستن این فرضیه که رأی مردم در اسفند ماه متمایل به اصولگرایی خواهد بود، در تلاش هستند، سهم بیشتری از فهرست اصولگرایان داشته باشند و البته فراتر از این، برخی از طیفها از جمله «پایداری» با چشم بستن بر تجربههای پیشین اردوگاه اصولگرایی علاقهای برای تن دادن به سازوکارهای وحدت ندارند که این مهم، موجب نگرانی میان بزرگان جناح اصولگرا شده است! نگرانیای که «غلامعلی حدادعادل» آن را اینگونه روایت میکند: «برخی برای رضای خدا احساس تکلیف شرعی نکنند و فداکاری کنند تا زمینه برای رسیدن به گزینه یا گزینههای مشترک هموار شود.»
اوضاع اصلاحطلبان اگر وخیمتر از رقیبشان نباشد، بیتردید بهتر هم نیست! با وجود آنکه ناکارآمدی دولت مورد حمایت اصلاحطلبان، کارنامه خالی فراکسیون امید و عملکرد پرحاشیه و ضعیف شورا و شهرداران اصلاحطلب در پایتخت، احتمال پیروزی این جناح را به صفر بسیار نزدیک کرده است؛ اما همچنان سهمخواهی از فهرست نهایی، اختلافات درباره سازوکارهای وحدت و حتی نحوه مواجهه با انتخابات اسفند ماه بسیار عمیق است! مصاحبه علیه لیدر جریان اصلاحات که پیش از این شاید یک تابو در این طیف به حساب میآمد، انتقاد از وجود رانت در بستن فهرستهای انتخاباتی، انحصارطلب دانستن شورای عالی اصلاحطلبان و... تنها گوشهای از اختلافاتی است که در رسانهها شاهد آن هستیم.
افزون بر این دو، جریان نزدیک به دولت و البته رئیس مجلس که هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان کلید پیروزی در انتخابات آینده را فاصلهگذاری با آن دانسته و تلاش میکنند خود را منتقد و جایگزین آن معرفی کنند نیز به دنبال طراحی سناریوی انتخاباتی خود است و هر روز اخباری تازه از شکلگیری جریان سوم و نامزد شدن چهرههای آنها از شهرهای گوناگون به گوش میرسد!
همین مرور گذرا و بسیار کوتاه بر مباحث پیرامون وحدت و بستن فهرست در میان جریانهای مختلف به بیش از 400 واژه نیاز داشت! حال سؤال این است که امروز در فاصله کمتر از سه ماه مانده تا انتخابات مجلس دوازدهم برای مرور خلاصه برنامهها و نقشهراه جریانهای سیاسی برای حل مشکلات کشور چند واژه نیاز است؟ اصلاً برنامهای وجود دارد که بتوان درباره آن نوشت؟ در مقابل جلسات پرتعداد برای رسیدن به وحدت و سناریونویسی انتخاباتی، رسانهها تا به امروز از چند کارگروه یا انجمنی که با هدف تدوین برنامه جریانهای سیاسی پیرامون حل مشکلات کشور و مردم در مجلس آینده خبر دادهاند؟ پاسخ کاملاً روشن است: تقریباً هیچ.
بالاتر و مهمتر از این بیتفاوتی، آنچه نگرانکنندهتر است، بیمسئولیتی شگفتآوری است که شاهد آن هستیم! رئیسجمهور محترم در سفر استانی اخیر خود در جملاتی حقیقتاً حیرتآور اعلام میکند: «من هم مثل همه مردم صبح روز جمعه دیدم که قیمت بنزین تغییر کرده است.» در حالی رهبر معظم انقلاب به تعبیر «علی مطهری» نماینده حامی دولت جوانمردانه از تصمیم سران قوا حمایت کردند، آقای روحانی چنین از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکند و تنها وزیر کشور را به میدان میفرستد تا قربانی شیوه اجرای بدون تدبیر و خسارتبار تصمیم سران سه قوا از سوی دولت باشد! در دولتی که بالاترین مقام آن چنین غیرمسئولانه عمل میکند و حاضر نیست مسئولیت عمل دولتش را بپذیرد، کدام وزیر یا مقام توان تصمیمگیری و انجام کار خواهد داشت؟
بیمسئولیتی که تنها به بالاترین مقام دولت منحصر نیست! بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت که فقط چند روز قبل از اصلاح قیمت بنزین اعلام کرده بود هیچ برنامهای درباره بنزین نداریم، مشخص نیست کجاست و دریغ از توضیح یا مصاحبه درباره اصلاح قیمت بنزین و سهمیهبندی آن!
البته حامیان دولت نیز به این معضل مبتلا هستند و اصلاحطلبان که در سال 1396 تمام قد از حسن روحانی حمایت کردند، مسئولیت دولت او و عملکردش را نمیپذیرند! «سیدمحمد خاتمی» اکنون به جای آنکه از مردم عذرخواهی کند و از کسانی که حمایتشان کرده است بخواهد در برابر مردم پاسخگو باشند، بیانیه میدهد و با حق اعتراض و مشکلات اقتصادی و دموکراسی جملهسازی میکند.