این روزها و در ایام پس از اغتشاشات آبان 98 که دستهایی ناپاک، اعتراضات مردم به سوءمدیریت در اجرای طرح مدیریت مصرف سوخت و نقطه داغ آن، یعنی افزایش قیمت بنزین را به حاشیه برد و رنگ و بوی آشوب به آن بخشید و درست در ایام پیش از انتخابات مجلس شورای اسلامی که همه مردم چشم امید به تغییر مجلسی دارند که نمره قابل قبولی از کارآمدی در عرصه قانونگذاری نمیگیرد، باز هم زمزمههایی مبنی بر تحریم انتخابات از جانب برخی جریانها شنیده میشود.
در یک طرف ماجرا جریانهای معاند خارجی، نظیر حامیان خاندان منحوس پهلوی و منافقین قرار دارند که همیشه پیکان حملات خود را به سمت اصل نظام جمهوری اسلامی نشانه رفتهاند و در میانه اغتشاشات سال 96 هم سعی کردند شعارهای خود را علیه هر دو جناح اصلی سیاسی کشور جهتگیری کرده و با گزاره «دیگه تمومه ماجرا» خوی براندازانه خود را بیش از پیش به نمایش بگذارند. البته این دسته از دشمنان ملت، بارها و تقریباً در همه موسمهای انتخابات در سالهای گذشته این راهبرد را در پیش گرفته و البته همواره با پاسخ ناامیدکننده مردم بصیر و فهیم ایران روبهرو شدهاند. روندی که از 9 دی 1388 شروع شد و تکرار آن در 9 دی 1396 بود و 4 آذر 1398 ارزش مردمسالاری در جمهوری اسلامی و اتکا به قدرت همدلی مردم با انقلاب را به نمایش گذاشت.
اما در سمت دیگر، جریانی قرار دارد که همواره خود را داعیهدار اصلاحطلبی دانسته و مدعی حرکت رو به جلو در روند مدیریت کشور است، این جریان نیز گاهی این زمزمههای شوم را تقویت کرده و با آن همراهی میکند. جریان اصلاحات که تقریباً 32 سال مدیریت اجرایی کشور را در اختیار داشته و هشت سال سکّاندار قانونگذاری بوده، با بهانه مورد بیمهری قرار گرفتن، سعی دارد از زیر بار ناکارآمدیهایش شانه خالی کرده و مسئولیت آن را متوجه دیگر نهادهای بالادستی کند. شاهد این مسئولیتگریزی آنجاست که «عبدالله ناصری» عضو شورای مشورتی رئیس دولت اصلاحات میگوید: «من خود نیز شاهد بودم برخی از دوستان اصلاحطلب کارآمد و شاخص قبل از وقوع اعتراضات آبان ماه قصد داشتند خود را نامزد کنند؛ اما بعد از رخدادهای اعتراضی و بحران اجتماعی که در سطح کشور اتفاق افتاد، حاضر به ثبتنام نشدند.»
جریانی که سابقه دعوت از مردم به ریختن در خیابانها در فتنه 88 را دارد، اینبار نیز ضمن چشمبستن بر وضعیت حساس و نیاز مبرم کشور به انسجام سیاسیـاجتماعی، با محور قراردادن مسئله نظارت استصوابی و حمله چهرههای شاخص خود به شورای نگهبان، تهدیدهای گاه و بیگاه نمایندگان این جریان در مجلس شورای اسلامی به استعفا، توصیه به استعفای رئیسجمهور و بالاتر از آن طرح موضوع غیرمنصفانه انتخابات آزاد، به جای آنکه با پذیرش اشتباهات خود در عرصه سیاستورزی، مسیر اصلاح را از دل ایجاد مشارکت بالا در انتخابات جستوجو کند، در مسیر اشتباه قدم گذاشته و بعید نیست با ایجاد التهاب و بیثباتی عرصه سیاسی کشور، ناامیدی در زمینه اصلاح امور از طریق فرایندهای مردمسالارانه، مانند انتخابات را به جامعه تزریق کند.
این جریان نیک میداند که در وضعیت فعلی تزریق ناامیدی به جامعه، ثمری جز قفل شدن نظام ساختاری کشور، کاهش مشارکت عمومی، ایجاد فرصت برای نیروهای تجزیهطلب و معاند در تولید ناامنی و ایجاد فشارهای فرسایشی برای دولت و نظام در میانه جنگ اقتصادی را نخواهد داشت؛ اما بهتر است به عقلای آنان یادآوری شود که حتی اصلاحات در ساختارهای دموکراتیک، به ثبات نیاز دارد و رفتارهای مولد بیثباتی، نظیر استعفا، اغتشاش و... امید به هر نوع تغییری راـ چه آنکه تغییر مورد نظر آرزوی قلبی آنان باشدـ از بین میبرد. این یعنی بقای اصلاحات و زیاد شدن طول عمر این جریان نیز به پذیرش قواعد بازی و حرکت در چارچوب قواعد ساختاری نظام سیاسی وابسته خواهد بود.