آقای «موسویخوئینیها» عضو مجمع روحانیون مبارز، در نامه سرگشاده به ظاهر تلاش کرده بود با ادبیاتی دلسوزانه مشکلات و وضعیت نابهسامان معیشت مردم را به اطلاع رهبر معظم انقلاب برساند؛ اما در پس آن رموزی نهفته است که برای فهم ابعاد آن توجه به نکاتی لازم است.
نامههای سرگشاده معمولاً با هدف سخن گفتن با گیرنده و مخاطب رسمی نامه نوشته نمیشوند؛ مخاطب چنین نامههایی افکار عمومی هستند و نویسنده نامه قصد دارد به افکار عمومی برساند که به موضوعی انتقاد دارد یا با تحریک مردم، آنان را به کنشی سیاسی دعوت کند؛ از این رو نویسنده به دنبال حل مشکلی نیست، بلکه قصد دارد تا مشکلی را نزد اذهان عمومی برجسته کند.
نویسنده نامه به نحوی تلاش دارد رد گم کند و عامل مشکلات موجود کشور را پنهان نگه دارد و مرجع دیگری را عامل مشکلات معرفی کند. کافی است رجوعی به قانون اساسی کشور داشته باشیم تا حدود اختیارات دستگاههای مختلف اداره کشور، از جمله قوه مجریه و جایگاه رهبری مشخص شود. نقش رهبری در مواجهه با دولت، نقش هدایتگری کلی و سپردن اختیارات به ایشان است، به ویژه در حوزه اقتصادی که مجلس و دستگاه قضائی نیز همسو با اراده دولت پیش میروند و کمکحال آن به حساب میآیند. رهبری در این عرصه با هدایتگریهای کلان خود به کمک دولت آمده است که بخشی از این کمکرسانی را میتوان در نامگذاریهای سالهای مختلف برای هماهنگسازی کل نظام به منظور کمک به دولت مشاهده کرد.
موسویخوئینیها برای فرار از پاسخگویی است که با آدرسدهی غلط اذهان عمومی را به جای دیگری ارجاع میدهد. کسی نیست که نداند آنچه در بهار ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ رقم خورد، بدون فعالیت سیاسی گسترده دوستان آقای خوئینیها ممکن نبود. هشت سال از شکلگیری دولت مدنظر اصلاحطلبان گذشته است و بخش عمدهای از وضعیت کنونی کشور محصول اراده و تصمیماتی است که دولتمردان مورد علاقه ایشان رقم زدهاند. اکنون زمان فرار به جلو و فرافکنی نیست؛ زمان آن است که مشخص شود تدابیر دولت برای حل مشکلات کشور از طریق حل مشکلات دیپلماسی، تصویب برجام و... چرا کمفروغ بوده و وضع کنونی را حاصل کرده است! جالب آنجاست که «صادق زیباکلام» فعال سیاسی اصلاحطلب در مواجهه با این نامه میگوید: «قبل از آنکه به سراغ «چه باید کرد؟» برویم، موسویخوئینیها و همفکرانش باید پاسخ دهند که چه کردهاند... امثال من و موسویخوئینیها به جای اینکه پاسخگو باشیم، بیاییم و از خودمان سلب مسئولیت کنیم و انگشت اتهام را به سمت یک فرد یا جریان بگیریم و او را مقصر جلوه دهیم، به هیچ وجه درست نیست.»
نتایج انتخابات اسفندماه ۱۳۹۸ به مذاق موسویخوئینیها و دوستانش خوش نیامده است و نگرانی نسبت به ۱۴۰۰ نیز رو به افزایش است. اگر وضعیت کشور به همین نحو به پیش رود، آینده خوشی برای اصلاحطلبان قابل تصور نیست و بدون شک اقبالی از آنان در عرصه واگذاری امور کشور به ایشان نخواهد شد؛ از این رو مشاوران و اتاق فکر نویسنده نامه ترجیح داده است تا باز هم با نزدیک شدن به انتخابات، افکار عمومی را دچار خطای محاسباتی کنند و با تشویش اذهان عمومی، مقاصد سیاسیشان را دنبال کنند.
سیاهنمایی، ندیدن نقاط قوت نظام، ناامیدسازی و تیره و تار نشان دادن اوضاع کشور، خطای دیگری است که نویسنده نامه عمداً یا سهواً دچار آن شده است. با وجود ادعاهای نویسنده باید توجه کرد که کشور در وضعیت آنچنان بحرانی و سیاهی قرار ندارد که هیچ امیدی به آینده آن وجود نداشته باشد. کشور توانسته است در عرصههای مختلفی به دستاوردهای ارزشمندی دست یابد؛ به نحوی که امروز ایران اسلامی به قدرتمندترین کشور منطقه غرب آسیا بدل شده است و حتی میرود که به یکی از قدرتهای فرامنطقهای تبدیل شود. دستاوردهای جمهوری اسلامی در حوزههای مختلف علمی، بهداشت و سلامت، نظامی، امنیتی و... حقیقتهای آشکاری است که در نگاه به مشکلات کشور باید به آنها نیز توجه شود.
نکته پایانی توجه به این حقیقت است که اتفاقاً دستاوردهای عرصههای مختلف کشور، محصول توجه و عملیاتی کردن تدابیر حکیم انقلاب اسلامی است که در طول سه دهه زعامت ایشان طراحی و گفتمانسازی شده است. آیا غیر از این است که تأکید بر اقتصاد مقاومتی، مدیریت جهادی، جنبش نرمافزاری، تقویت ساختار درونی کشور، تلاش برای تقویت و جهش تولید، توجه به ضرورت مصرف کالای ایرانی، مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، توجه توأمان به عدالت و پیشرفت، تقویت روحیه انقلابیگری، جوانگرایی و سپردن امور به جوانان مؤمن انقلابی، تأکید بر سبک زندگی اسلامیـ ایرانی و... جملگی کلیدواژههایی بودهاند که در طول سالهای اخیر از سوی معظمله به جامعه تزریق شدهاند و تلاش شده است تا به گفتمانی فراگیر بدل شوند؟
فراموش نکنیم عبور از مشکلات موجود در دهه پنجم انقلاب اسلامی، جز با عمل به همین توصیهها ممکن نخواهد بود!