دوگانههای ساختگی، بازی جریانهای مافیایی است که هرچند ممکن است حظی از حقیقت برده باشد؛ اما اغلب آنها بیش از آنکه هدایتگر افکار عمومی باشند، حربهای برای اغواگری و فریب هستند! جریانهای سیاسی نیز در فضای رقابتهای سیاسی خود اغلب به این شیوهها متمسک شده و رقیب را در وضعیت انفعال قرار میدهند؛ از این رو نکته اساسی در مواجهه با این دوگانهها آن است که تا چه اندازه با واقعیت تطبیق دارند؟ آخرین نمونه از دوگانهسازیهای کذایی تطبیق رقابت انتخاباتی آمریکا بین ترامپ و بایدن با اصولگرایان و اصلاحطلبان است. رسانههای اصلاحطلب خیلی تمایل دارند تا پیروزی بایدن را فرصتی برای بهرهبرداری سیاسی داخلی کرده و آن را سرمایهای برای بازگشت اعتبار سیاسی خود کنند. اوضاع پایگاه اجتماعی این جریان در سالها و به ویژه ماههای اخیر به شدت بر هم ریخته است و ناکارآمدی دولت اعتدال، اعتباری برای حامیان آن از جمله اصلاحطلبان باقی نگذاشته است. این امر موجب شده است تا این جریان از هر فرصتی برای کسب اعتبار بهره گیرند و جنگ روانی جدیدی را برای به محاق بردن رقیب سیاسی در آستانه انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم آغاز کردهاند.
آنها به صراحت از رقبای داخلی خود با عنوان «ترامپیستهای وطنی» یاد میکنند! انتخابات ریاستجمهوری در ایران را به دو مقطع آبان ۱۳۹۹ و خرداد 1400 تقسیم میکنند و پیروزی دموکراتها را پیش مقدمه پیروزی خود در انتخابات آتی میدانند. اصلاحطلبان باز هم درصددند تا این دروغ بزرگ را از طریق مافیای رسانهای خود در سطح گستردهای شیوع دهند که تنها راه حل مشکلات کشور مذاکره با غرب و در رأس آن آمریکاست که این امر با قدرت گرفتن دموکراتها در آمریکا هموار خواهد شد. شرط دیگر تحقق این امر آن است که در این سو نیز اصلاحطلبان در رأس قدرت باشند؛ زیرا تنها این جریان است که هم باور به مذاکره داشته و هم صلاحیت لازم برای این امر را دارد! آنها آنقدر ذوقزده شدهاند که بلافاصله در شبکههای اجتماعی خود رئیسجمهور آینده کشور را نیز معرفی کرده و از دوسویه بایدنـ ظریف رونمایی کردند! در مواجهه با این موجسواری رسانهای باید به چند نکته توجه کرد:
1ـ هیچ وطنپرست خوشغیرتی نیست که از شکست مفتضحانه ترامپ جنایتکار به وجد نیامده باشد. او همان کسی بود که همه توان خود را برای تحریم ملت ایران تا مرز تسلیم به کار برد؛ اما مقاومت ملت ایران نشان داد که عمر چنین دیکتاتورهایی به سقوط و تسلیم این ملت قد نخواهد داد! لذا بدون شک پیوستن ترامپ به زبالهدان تاریخ، پیروزی شیرینی برای ملت ایران به حساب میآید.از سویی دیگر آغشته شدن دستان ترامپ به خون سردار بزرگ جبهه مقاومت، داغ بزرگی است که جز به هلاکت ترامپ و سقوط نظام استکباری آمریکا سرد و آرام نخواهد شد. ناکامی ترامپ و شکست مفتضحانه در کمتر از یک سال پس از شهادت سردار، کمی میتواند تسلابخش دل ملت ایران باشد! در این میان متهم کردن جریان انقلابی به ناراحتی از شکست و ناکامی ترامپ اتهامی واهی برای القای دوگانه کذایی یاد شده بیش نیست.
2ـ شکست ترامپ هرچند برای ملت ایران مسرتبخش است، اما این به معنای آن نیست که پیروزی بایدن امیدی را در دل این ملت ایجاد خواهد کرد. برای هوشمندان جامعه ایرانی به خوبی معلوم شده است که تفاوت ارزشمندی بین سیاستهای جمهوریخواهان و دموکراتها در مواجهه با جمهوری اسلامی وجود ندارد. مستندات این باور، مواجهه بیش از چهل ساله ملت ایران با آمریکاست !
3ـ عکسالعملهای اصلاحطلبان به نتایج انتخابات آمریکا، اذهان خوش فکر را به یاد انتشار خبر امضای برجام میاندازد که چگونه بخشی از هواداران توهم زده خود را با پروپاگاندای رسانهای فریب داده و رقصکنان به خیابان ریختند! اما چند روزی نگذشته بود که مشخص شد آنچه تصور کرده بودند، سرابی بیش نبوده است! برجام در عمل اجرایی نشد و در حد کاغذ پارهای باقی ماند و تنها محدودیتهایی را برای صنعت هستهای کشورمان به همراه آورد! امید بستن به حل مشکلات کشور از طریق نشستن پای میز مذاکره، گزاره سوختهای است که دیگر اعتباری نزد عقلا ندارد و عجیب آنکه چرا برخی از گذشته درس نمیگیرند و به تکرار خطاهای گذشته اصرار دارند!
4ـ حقیقت آن است که اصلاحطلبان خود نیز چندان امیدی به حل مشکلات کشور از طریق مذاکره با دموکراتها ندارند! آنهایی که خودشان را به فراموشی نزدهاند، به یاد دارند که برجام نه در دولت ترامپ که در دولت اوباما با بنبست و ناکامی مواجه شد و آمدن ترامپ و خروج وی از برجام تنها تیر خلاص نهایی را بر پیکر بیجان برجام شلیک کرد. وگرنه با قدرت گرفتن هیلاری کلینتون نیز مشکلی از مشکلات کشور حل نمیشد؛ اما همانطور که اشاره شد، سوءاستفاده تبلیغاتی اصلاحطلبان از این ماجرا تنها کارکردهای داخلی معطوف به انتخابات 1400 دارد و اردوگاه اصلاحطلبی که همه چیز را از دست رفته میبیند، تنها امید خود برای ماندن در قدرت را جا انداختن دوقطبیسازی فوق میداند.
سخن آخر آنکه تحلیل وضعیت امروز کشور نیازمند هوشمندی و دقت نظر افکار عمومی است و تنها اهل بصیرت از ترفندهای فریبدهنده جریانهای مافیایی سالم بیرون خواهند آمد. اهل بصیرت به خوبی میدانند که وقتی گرد و غبار بالا میگیرد و قدرت تشخیص کم میشود، چگونه از چراغ هدایتگر جامعه که رهبری حکیم انقلاب اسلامی باشد، چشم بر ندارند!