صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۸:۳۱  ، 
کد خبر : ۳۲۸۰۷۳
تحلیلی بر دست‌نشاندگی و پیروی ایران عصر پهلوی از غرب

الگویی برای عقب‌ماندگی و تابعیت

پایگاه بصیرت / عزیز غضنفری

در آستانه جشن چهل‌ودومین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی قرار داریم. این روزها شبهات و سؤالاتی در زمینه اصل انقلاب و کارکردهای روزآمد آن در اداره جامعه مطرح می‌شود که با کمترین تأمل، اولاً، برساخته بودن آنها از سوی دشمنان انقلاب اسلامی روشن می‌شود، ثانیاً، نحوه مواجهه با آنها متفاوت بوده و برای بررسی آن لازم است ظرایف و دقایقی مورد توجه واقع شود. اساساً به تعبیر ادبیات دینی و مضمون حدیثی از امام صادق(ع)، شبهه پاسخ ندارد؛ زیرا به نوعی رهزنی فکری و در اثر سوء استفاده از جهل علمی مخاطب به مسائل مجال بروز می‌یابد و لازمه مواجهه با آن، پس از شبهه‌شناسی، شبهه‌شکنی از طریق دادن پاسخ نقضی است؛ اما پرسش به پاسخ نیاز دارد و باید برای آن به صورت استدلالی و اقناعی ادله روشن تدارک دید. با این نگاه، بسیاری از شبهات درباره انقلاب اسلامی به نقض شرایط آرمانی مفروض در ذهن شبهه‌آفرین نیاز دارد؛ اما زیرسؤال بردن رویکردهای تحولی و انقلابی انقلاب اسلامی در زمینه دستاوردهای معنوی معجزه‌آسایی، همچون استقلال و عزت پایدار امروز به اقامه ادله اقناعی نیاز دارد.

ایران و معادلات سیاسی جهانی     

درباره وضعیت سیاسی ایران پیش از انقلاب و جایگاه ایران در معادلات بین‌المللی و منطقه‌ای، لازم است این نکته بسیار مهم را بدانیم که این جایگاه برای ایران به مثابه ژاندارم حافظ منافع غرب به نحوی ترسیم شده بود که لزوماً باید در این مسیر حرکت می‌کرد؛ یعنی الگوی تمام عیار «دولت دست‌نشانده» مبتنی بر مدل «حامی‌ـ پیرو» در باره اداره ایران صدق کامل داشت. از این رو ایرانِ عصر پهلوی در چارچوب سیاست‌ها و رویکردهایی با حضور مستشاران آمریکایی در حوزه‌های مختلف مدیریت می‌شد که در اتاق‌های فکر آمریکایی پی ریخته شده بود و چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای برای استقلال، پیشرفت علمی و عزت درون‌زای ایرانی تصور نمی‌شد. در ادامه به دو الگو و رویکرد که مشخص‌کننده مناسبات و روابط داخلی و خارجی ایران در دوران پیش از انقلاب بود، اشاره می‌کنیم.

بازیگر دست‌نشانده

برخی کارشناسان و پژوهشگران تاریخ ایران، الگوی روابط ایران با برخی کشورهای غربی را در دوره پهلوی، خاصه از کودتای 28 مرداد 1332 به بعد مبتنی بر نشانه‌هایی از «دولت دست‌نشانده» تحلیل می‌کنند. چنین مفهومی از سوی «مارک گازیوروسکی» و بر اساس بررسی اسناد روابط خارجی ایران با کشورهای محوری جهان غرب مورد استفاده قرار گرفته است. مفهوم دولت دست‌نشانده در برابر «دولت خودمختار» استفاده شده است. دولت خودمختار ویژگی‌هایی از جمله ابتکار عمل، خوداتکایی، تحرک و اثربخشی داشته است؛ در حالی که دولت دست‌نشانده مبتنی بر نشانه‌هایی از روابط فرادستی و فرودستی است. یکی از دلایل اصلی شکل‌گیری و گسترش انقلاب اسلامی ایران را باید واکنش نسبت به روابطی دانست که از آن به الگوی نابرابر روابط خارجی یاد می‌شود. الگوی نابرابر بخشی از ذات سیاست بین‌الملل بوده که قدرت‌های بزرگ تلاش دارند از چنین الگو و سازوکاری برای تحقق اهداف راهبردی خود استفاده کنند. به‌ هر میزان که واحدهای سیاسی از آزادی عمل بیشتری برخوردار باشند، طبیعی است که میزان اثربخشی آنان در ساختار داخلی، محیط منطقه‌ای و روابط بین‌الملل افزایش بیشتری پیدا می‌کند. در الگوی دولت دست‌نشانده هیچ‌گونه تصمیم کلان و راهبردی بدون رضایت طرف فرادست فراهم نمی‌شود. در دوران پهلوی بخش قابل توجهی از روابط اقتصادی و راهبردی ایران و ایالات متحده معطوف به تحقق نیازهای امنیتی آمریکا بوده است. برنامه‌ مربوط به کمک‌های خارجی و همچنین همکاری‌های نظامی معطوف به فرادستی سیستم مستشاری آمریکا در ایران بوده است. تحقق چنین اهدافی نیازمند ایجاد زیربنای نظامی جدیدی است که امکان به‌کارگیری تجهیزات خریداری شده آمریکایی در ایران را فراهم کند. در اسناد وزارت خارجه آمریکا به این موضوع اشاره شده است که ایران قادر نخواهد بود ظرف 5 یا 10 سال آینده بخش اعظم سیاست‌های پیچیده نظامی خریداری شده از آمریکا را جذب کرده و به کار اندازد؛ مگر اینکه بر تعداد پرسنل آمریکایی که برای کمک به ظرفیت پشتیبانی به ایران گسیل می‌شوند، افزوده شود.

الگوی حامی‌ـپیرو

ویژگی رابطه میان حامی‌ـ پیرو این است که دولت پیرو دولت ضعیفی است که به تنهایی توانایی مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی را ندارد. دولت حامی از طرف دیگر یک قدرت بزرگ نظامی است که علت دخولش به یک رابطه حامی‌ـ پیرو نه تضمین ادامه بقای خود، بلکه کسب مزیت در برابر دولت یا دولت‌های بزرگ دیگری است که در صحنه بین‌المللی با آنان رقابت می‌کنند. وجه دوم این رابطه امنیتی بودن روابط طرفین است. به این معنا که هدف اصلی از برقراری این نوع رابطه بهبود وضعیت امنیتی طرفین است. حامی عمدتاً از این رو وارد این نوع رابطه می‌شود تا از وضعیت امنیتی بهتری در قبال رقیب یا رقبای خود برخوردار شود. کشور پیرو به نوبه خود در تلاش است از طریق این رابطه استمرار بقای خود را در مصاف با تهدیدات داخلی و خارجی تضمین کند.وجود نوعی از رابطه حامی پیرو درمیان دو کشور مانع از اتخاذ سیاست‌های مستقل در رفتار سیاسی دولتمردان این کشورها می‌شود. به عبارت دیگر، کشور حامی به دلیل امتیازات قابل توجهی که دولت پیرو حاضر به پرداخت آنها شده، سیاست‌هایی اتخاد می‌کند که منافع این کشور را بیش از پیش تأمین کند و لذا همواره در رفتار خود مراقب است تا این سیاست‌ها به مذاق دولت پیرو شیرین باشد. از سوی دیگر دولت پیرو نیز که اساساً بقا و استمرار جایگاه خود را در تحکیم روابط با دولت حامی قلمداد می‌کند، سعی می‌کند تا مانع از گسست این روابط به نفع کشور دیگری بشود. بر این اساس می‌توان رابطه میان ایران و ایالات متحده آمریکا را در قالب رابطه حامی‌ـ پیرو تحلیل کرد.

الگویی برای تغییر

انقلاب اسلامی الگوی حامی‌ـ پیرو را بر هم زد و چشم ملت ایران و ملل منطقه و جهان را به مزیت‌های کلیدی ملت‌ها همچون استقلال و عزت‌ درون‌زا باز کرد. در واقع تغییر ساختار سیاست داخلی به بروز دو الگوی رفتاری پیش و پس از انقلاب منجر شد که پیامدها و دستاوردهای متفاوت را به وجود آورد. توانمندی‌های استراتژیک جمهوری اسلامی در حفظ استقلال خود و کمک به ملت‌های مظلوم منطقه و جهان برای بازیابی استقلال و عزت خود از دستاوردهای رشک‌برانگیز آن است که امروز احترام ملت‌ها را برانگیخته و الگو و مدل جدیدی در انقلاب و راه کسب استقلال تولید کرده است.  پیش از انقلاب، الگوی رفتاری سیاست خارجی ایران همکاری راهبردی و امنیتی با قدرت‌های بزرگ به ویژه آمریکا بود. در این راستا، خود شاه می‌گفت: «من در جنگ ظفار به منظور حفظ امنیت دهانه‌ خلیج فارس و عبور مطمئن نفت به سوی آمریکا جان ایرانیان را به خطر انداختم و سربازان ایرانی را به جنگ شورشیان ظفار فرستادم تا منافع آمریکا حفظ شود.» این در حالی است که امروز، ایران اسلامی خود به الگوی الهام‌بخش و استقلال‌بخش ملل مظلوم و مستضعف تبدیل شده است. در واقع یکی از درس‌های بزرگ انقلاب اسلامی ایران این بود که طرق سنتی و معمول حفظ امنیت ملی در جهان سوم از قبیل تقویت نیروهای امنیتی، پیشبرد روابط اقتصادی و حفظ روابط نزدیک با یک ابرقدرت لزوماً امنیتی را که باید تأمین شود، ایجاد نمی‌کند. امروزه در بیشتر کشورهای جهان سوم، بی‌ثباتی سیاسی داخلی در مقایسه با تهدیدات خارجی، تهدید به مراتب عظیم‌تری را متوجه ارزش‌های حیات ملی می‌کند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات