در دوره معاصرِ قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، فشارهای خارجی همواره یک عامل و در مقاطعی، مهمترین عامل رقم خوردن تحولات سیاسیـ اقتصادیـ اجتماعی ایران بوده است. درواقع، از زمانی که ایران با دوره «انحطاط قدرت» مواجه شد، تا پیروزی انقلاب اسلامی، عوامل و فشارهای خارجی همواره به هر میزان و کیفیتی که خواستهاند، قادر به تعیین مقدورات ملی ما بودهاند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز این فشارها در هیئتهای مختلف بروز و ظهور یافته، اما همه آنها خنثی شده است. درواقع، از این منظر که انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن توانسته عنصر نفوذ و دخالت خارجی را در صحنه تحولات ایران و کیفیت رقم خوردن سرنوشت و مقدورات ملی ما حذف کند، دستاورد بزرگی خلق کرده است. اما این به معنای آن نیست که با گذشت 42 سال از حیات این انقلاب، فشارهای خارجی کم شده یا از بین رفته است. اتفاقاً در برهه بعد از انقلاب، فشارهای خارجی هم از نظر عمق و هم دامنه، قویتر و شدیدتر شدهاند. کما اینکه حدود یک دهه است که کشور با سختترین و بیرحمانهترین رژیمهای تحریمی که در حکم جنایت علیه بشریت است، دست و پنجه نرم میکند.
فرصتهای مقوم مقاومت
با این حال، یک سؤال مهم آن است که چرا فشارهای خارجی دیگر مانند گذشته نمیتواند سبب تسلیم ایران در برابر بیگانگان شود؟ به عبارت دقیقتر، چرا هماکنون که فشارهای خارجی در سختترین حالت خود علیه ملت ایران اعمال میشود، دیگر این فشارها مثل گذشته قادر به تعیین مقدورات ملی ما نیست؟ در پاسخ به چرایی این امر حداقل میتوان به چهار دلیل مهم اشاره کرد:
1ـ همبستگی ارزشی، عقیدتی و هویتی نظام با مردم: این امر ضمن اینکه سبب شده تا انگاره مشروعیت و مقبولیت نظام تأمین شود، موجب شده است تا عموم ملت با آگاهی از فشارهای خارجی و توطئههای دشمنان، فشارهای خارجی و نقایص کارآمدی را تحمل کنند.
2ـ حافظه تاریخی ملت ایران: ملت ایران امروز میداند که بیگانگان در طول تاریخ همواره به ایران و ایرانی لطمه زده و هیچگاه درصدد کمک به ملت و دولت ایران نبودهاند. بنابراین، میدانند چنانچه نسبت به بیگانگان، آن هم در شرایط فشارهای حداکثری خوشبین باشند، باید منتظر تکرار حوادث غمبار گذشته باشند. از اینرو، عموم ملت، برای جلوگیری از حوادث غمباری که در طول تاریخ، بیگانگان بر آنها تحمیل کردهاند، تسلیمناپذیری و مقاومت در برابر فشارهای حداکثری را بهترین گزینه مواجهه با دشمن میدانند.
3ـ تقویت قدرت ایران: بدون شک ایران امروز به لحاظ قدرت و موقعیت، به هیچوجه قابلمقایسه با ایران گذشته نیست. ایران امروز در ابعاد و زمینههای مختلف، علمی، فناوری، دفاعی و حتی اقتصادی و صنعتی، به تواناییهای درونزایی رسیده است که با اتکا به آنها نه تنها بخش زیادی از فشارهای خارجی را خنثی کرده، بلکه حتی قادر به خلق مزیت برای خود شده است. برای مثال، ضعف دفاعی در رژیم گذشته، مهمترین پایه نفوذ آمریکا در ایران و وابستگی ایران به این کشور بود. همین ضعف سبب شده بود که آمریکاییها از صدر تا ذیل در امورات مملکت ما دخالت کنند، اما امروزه این ضعف نه تنها به طور کامل از بین رفته است، بلکه اساساً به پایهای برای بسط نفوذ منطقهای و حتی زمینهسازی توسعه مناسبات اقتصادی با برخی کشورهای منطقه شده است. در حوزه علمی نیز امروز با فعالیت حدود 4500 شرکت دانشبنیان در کشور، بسیاری از موارد تحریمی، با درونیسازی بسیاری از کالاها و قطعاتی که از خارج وارد میشد، خنثی شده است. حتی امروز کشور قادر به صادرات فناوریهایی است که شرکتهای دانشبنیان ایجاد کردهاند. مثال دیگر و جالب توجه در این زمینه، صنعت نفت است که در طول تاریخ، مهمترین پایه نفوذ انگلستان در ایران بوده است، اما امروزه با بومیسازیهایی که در این حوزه صورت گرفته و تواناییهایی که در حوزه صنایع تبدیلی نفت خام مانند پتروشیمی و پالایشگاه حاصل شده است، از وابستگی کشور به بیگانگان برای استخراج نفت کاسته شده است. ضمن اینکه هماکنون سطح توانایی مهندسی کشور در صنعت نفت، اساساً از استخراج فراتر رفته و به سطح فرآوری نفت پیش رفته است. مبتنی بر این تواناییها، ایران امروز از موقعیت انحطاطآمیز تاریخی خود رها شده است؛ به این ترتیب که از بازیگری منفعل و تسلیمپذیر، به بازیگری قدرتمند، فعال، اثرگذار و با توان وارد کردن ضربه متقابل به دشمنانش تبدیل شده است. مجموعه این عوامل، در تقویت ضریب مقاومت ایران در برابر فشارهای خارجی تأثیر تعیینکننده دارد.
4ـ ماهیت در حال تغییر نظام بینالملل: از تأثیر متغیرهای سطح نظام بینالملل برای خنثیسازی فشارهای خارجی هم نباید غافل بود. واقعیت آن است که قطبیت حاکم بر نظام بینالملل به سرکردگی آمریکا، دیگر به قوت و قدرت سابق نیست؛ معنای این جمله آن است که آمریکا برخلاف گذشته دیگر قدرت یکهتاز و فیصلهبخش(به گونهای که بتواند موضوعات را یکجانبه و به نفع خود حل کند) موضوعات بینالمللی نیست. درواقع، واقعیت نظام بینالملل حکایت از افول هژمونی بینالمللی آمریکا و بروز و ظهور جدی قدرتهای شرقی، مانند چین و روسیه در نظام بینالملل دارد. تحت این شرایط میتوان گفت، نظام بینالملل در حال گذار به شرایط چندقطبی است. متأثر از این وضعیت، هماکنون امکانات بیشتری پیشروی جمهوری اسلامی قرار دارد تا با استفاده از آنها، گزینههای سیاست خارجی خود را متنوع کند؛ اقدامی که هماکنون در قالب سیاست نگاه به شرق و منطقهگرایی(توجه به نظریه همسایگی به عنوان مرکز ثقل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در برهه کنونی) در دستور کار است و نمودهای آن را میتوان در تلاش برای توسعه مناسبات با چین، باتوجه به طرح سند همکاریهای راهبردی و جامع 25 ساله میان دو کشور، تلاش برای توسعه مناسبات با روسیه که نمود اخیر آن را در سفر رئیس مجلس به این کشور دیدیم، توسعه مناسبات با کشورهای همسایه از قبیل افغانستان و عراق و... دید.
با توجه به آنچه در این بند گفته شد، فشارهای خارجی که در قالب متغیرهای سیستمی قابل تعریف است، دیگر همچون گذشته قادر به محصورسازی ایران نیست. البته باید توجه داشت که بهینهسازی استفاده از این شرایط، وابسته به توان دیپلماسی و اقتصادی کشور است تا با تقویت روابط دوجانبه و چندجانبه منطقهای، از شدت تضییقات تحریمی بکاهد. ضمن اینکه در ارتباط با متغیرهای ساختاری(سیستمی) نظام بینالملل هم باید توجه داشت که اگرچه وضعیت کنونی فرصتی برای ایران است، اما تضادهای قدرتهای بزرگ با هم معمولاً کمتر از تضادهای آنها با قدرتهای منطقهای است و متأثر از شرایط، ممکن است شاهد ناپایداریهایی در رفتار قدرتهای شرقی باشیم. بنابراین، ضمن اینکه باید از وضعیت حاکم بر نظام بینالملل و روابط قدرتهای بزرگ استفاده کرد، باید توجه داشت که به هیچ قطب قدرتی در این نظام نمیتوان به طور کامل اعتماد کرد. بنابراین، اگر ایران میخواهد در برابر فشارهای خارجی برای همیشه خود را مصونسازی کند، باید بیش از پیش بر تقویت قدرت خود(قوی شدن) متمرکز باشد. کما اینکه در شرایط کنونی نیز همین عناصر قدرت درونی نظام است که مهمترین نقش را در خنثیسازی فشارهای خارجی دارد.