صبح صادق >>  نگاه >> گفتگو
تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۴  ، 
کد خبر : ۳۳۳۹۳۰
چه اقداماتی امام حسن(ع) را وادار به صلح کرد؟

حربه نفوذ

پایگاه بصیرت / محمود مطهری‌نیا

یکسری آداب و رسوم و فرهنگ دوره جاهلیت وجود دارد که در روایات و آیات قرآنی، به شدت مذمت شده و پیامبر(ص) 23 سال تلاش کردند تا هر مقداری می‌شود آنها را برطرف یا کم کنند. بدون شک پیامبر نتوانستند همه را به طور کامل از بین ببرند که اثر خود را در اتفاقات و محاسبات بعدی نشان می‌دهد. به همین دلیل بر اثر رسوخ فرهنگ جاهلی و مجموعه عوامل دیگر، شخصی که پیامبر(ص) برای جانشینی خویش مطرح کرده بودند، به حکومت نمی‌رسند و مسیر اسلام کلاً به سمت و سوی دیگری می‌رود. در دوره خلفای راشدی تغییر و تحولات خیلی جدی و قابل توجهی دیده می‌شود که  از شاخصه‌های آن، این است که کلاً سنت نبوی کنار گذاشته می‌شود و در این دوران به راحتی احادیث پیامبر(ص) سوزانده می‌شود. در گزارش‌های معتبر تاریخی آمده است، اهل سنت و خانواده خلفا نقل کرده‌اند که برای نمونه پدرم در یک روز فقط 500 حدیث از پیامبر(ص) را سوزاند و بعد از آن هم ناراحت بود. عملاً خلفا خود را به صراحت، هم تراز پیغمبر معرفی می‌کردند و هر جا به نظر خود لازم می‌دیدند احکام را تغییر می‌دادند و می‌گفتند نظر پیغمبر چیز دیگر بوده  و نظر من چیز دیگر است که عملاً این نظرهای شخصی جای آیات قرآن و سنت نبوی قرار می‌گرفت که مسیر را خیلی عوض و شرایط را متفاوت می‌کرد. جریان فتوحات از دوره خلیفه اول شروع می‌شود و اوج آن در دوره خلیفه دوم است.

وی در همان اولین سخنرانی خود، صراحتاً اعلام می‌کند من به شما قول می‌دهم این فقری که تا به حال در این سال‌ها تجربه کرده‌اید، من از بین می‌برم و همه را ثروتمند می‌کنم و واقعاً هم به قول خود عمل می‌کند و با تاراج اموالی که مالک آن کشورهای همسایه و به خصوص امپراتوری فارس و بعد امپراتوری رم است، ثروت بسیار هنگفتی به جهان اسلام وارد می‌شود که این ثروت باعث می‌شود صحابه بزرگ پیغمبر که فقط برای رضای خدا و مخلصانه حرکت می‌کردند، اسیر مال دنیا شوند. معروف‌ترین این اصحاب، طلحه و زبیر بودند که یک کاخ در کوفه، یکی در بصره و یکی در مدینه داشتند. زبیر که «سیف‌الاسلام» خوانده می‌شد و جزء شخصیت‌های بسیار مهم دوره پیامبر(ص) بود، یک‌سری به قدری اسیر حساب و کتاب مالی می‌شود که کلاً نماز عصر را فراموش می‌کند. این ثروت‌های هنگفت باعث می‌شود که از یک طرف خود ثروت اصالت پیدا کند و اخلاص و ایمان به خدا، رنگ و بوی قبلی خود را نداشته باشد و ثانیاً یک رقابت تجملاتی در جامعه شکل بگیرد که افراد پایین دست دنبال راهی باشند که خود را به این مال و منال برسانند که طبیعتاً هم از راه حلال نخواهد بود. در دوره خلیفه دوم، با وجود خشونتی که وجود داشت، یک رضایت نسبی دیده می‌شود که بین خواص و عوام جامعه اتفاق می‌افتد؛ اما در دوره خلیفه سوم به شدت خویشاوندسالاری وجود دارد و شایسته‌ها کاملاً کنار گذاشته می‌شوند و مبنا، صرفاً روابط فامیلی می‌شود و اولین دوره‌ای است که علناً بیت المال، به مال البیت تبدیل می‌شود و استفاده‌های شخصی و بذل و بخشش‌های عجیب و غریبی اتفاق می‌افتد؛ نارضایتی‌ها به بدترین حالت انکار و سرکوب می‌شود و هر چه امام علی(ع) تلاش می‌کردند که با واسطه شدن بین مردم و حکومت، التهاب فضا را کم کنند، نمی‌شد که در نهایت منجر به کشته‌شدن خلیفه سوم شد. به واسطه تبلیغاتی که یاران امام علی(ع) در جاهای مختلف برای تبلیغ نام امیرالمومنین(ع) کرده بودند و هم به واسطه ارتباطاتی که در آن مقطع وجود داشته، عملاً جمع‌بندی می‌شود که گزینه مناسب‌تر از علی‌بن ابی‌طالب(ع) نیست؛ البته این علی که مردم به آن اجماع می‌کنند، با امام علی(ع) از نظر تاریخی متفاوت است؛ یعنی در اینجا شخص امام علی(ع) و نه آن شخصی که داماد پیغمبر و شایسته‌ترین جانشین ایشان است، مطرح است. هیچ کدام از اینها لحاظ نمی‌شود و صرفاً مردم به عنوان دم دست‌ترین فردی که با آمدنش مجدد سیره خلیفه دوم را احیا می‌کند، با امام علی(ع) بیعت می‌کنند. هر چه امام(ع) انکار می‌کنند من کسی که در ذهن شماست، نیستم و یک نفر دیگر را پیدا کنید و من به او مشورت می‌دهم، اما مردم اصرار  کرده و امام علی(ع) هم به ناچار حکومت را قبول کردند. سپس اقدامات اصلاحی را شروع کردند که اولین اقدامات، طلحه و زبیر و اطرافیان هستند. به اصطلاح خواص می‌بینند که برخلاف زحمتی که به خیال خود برای به حکومت رسیدن امام(ع) انجام داده‌اند، در این ریخت و پاش‌های حکومتی جایگاهی ندارند، معترض می‌شوند و سر به شورش برمی‌دارند.

یک دسته از معترضان کسانی هستند که سر به شورش برنمی‌دارند، اما عملاً خود را از متن جامعه کنار می‌کشند که هم صحابه پیغمبر(ص) و هم اقوام نزدیک امام علی(ع) مثل داماد و خواهر و برادرشان وقتی می‌بینند که امام(ع) برای آنها سهمی از بیت‌المال به طور ویژه در نظر نگرفته، کنار می‌کشند و امام را یاری نمی‌کنند؛ همچنین وقتی صحابه پیغمبر به دلیل کینه‌ها و مشکلاتی که از دوره پیامبر(ص) با امام علی(ع) داشتند، به بهانه‌هایی مثل احتیاط، خود را از امام(ع) جدا می‌کنند. در مراحل بعد، با یک پدیده‌ای به نام معاویه مواجه می‌شویم؛ امام علی(ع) در سال 36 هجری به حکومت رسیده بود، در حالی که معاویه از سال 18 هجری در منطقه شام، یک سلطه رسانه‌ای بسیار شدیدی را رقم زده بود و یک‌سری افراد، کاملاً تحت سلطه او بودند. اگر کسی می‌خواهد در بحث سواد رسانه‌ای، به خوبی به تکنیک‌های جنگ روانی تیم شیطان مسلط شود، لازم است هم شخصیت معاویه و هم جنگ صفین را به خوبی بشناسد، یعنی به یک دوره کارگاه آموزشی مغالطه‌گری نیاز دارد و باید مسائلی را که در سواد رسانه‌ای به آنها احتیاج است، بشناسد. جنگ صفین مجموعه‌ای از تکنیک‌های فریب بوده است که آخرین آن، ماجرای قرآن سر نیزه کردن است و با خیانت‌هایی که به خصوص اشعث در لشکر امام(ع) می‌کند و آسیب‌های داخلی که نفوذی‌های همراه اشعث به امام(ع) می‌زنند، جریان به سمت و سوی دیگری سوق پیدا می‌کند و امام(ع) جنگ کاملاً پیروز شده را در دقایق پایانی، می‌بازد. بعد از این جنگ طولانی، ماجرای خوارج شروع می‌شود که خیلی مشکل‌ساز می‌شوند و در نهایت امام(ع) مجبور به رویارویی با آنها می‌شود که 12 هزار نفر بوده‌اند و امام(ع) نیرویی را که آماده کرده بودند تا به جنگ با معاویه بروند، به ناچار به نهروان می‌آورند و خوارج را به طور کامل سرکوب می‌کنند. بعد از سرکوب خوارج در نهروان، به واسطه خستگی مردم به دلیل جنگ‌های دوره امام علی(ع) و فاصله گرفتن از بحث‌های اقتصادی، مردم به هیچ وجه با امام علی(ع) همراهی نمی‌کنند. یکی از ویژگی‌های جنگ‌های امام علی(ع) و تفاوت جنگ‌های ایشان با دوره پیامبر(ص) این است که در جنگ‌های امام علی(ع) چون دو طرف مسلمان بودند، به آن معنا غنائم جنگی وجود نداشت که این یکی از گله‌های جدی مردم از امام علی(ع) بود. در این شرایط مردم اطراف امام با امام علی(ع) همراهی نمی‌کردند، یعنی هر چه امام(ع) آنها را تحریک می‌کرد، هیچ نوع واکنش خاصی از خود نشان نمی‌دادند. مرحله بعدی شروع به تکه تکه کردن حکومت امام علی(ع) کردند که به طور مشخص، جدا شدن منطقه فوق‌العاده مهم ثروتمند مصر است.

بعد از شهادت مالک اشتر و اختلاس‌هایی که بخشی از کارگزاران امام علی(ع) در روزهای آخر کردند و نهایتاً با برنامه‌ریزی که اشعث می‌کند، منجر به شهادت امام علی(ع) می‌شود. مردم بعد از شهادت ایشان به شدت جو زده می‌شوند که چه مدت علی بن ابی‌طالب(ع) ما را برای جنگیدن تحریک می‌کرد و می‌گفت به زودی از میان شما می‌روم، اما ما باور نکردیم و کوتاهی و اذیت کردیم؛ نهایتاً در آن فضای جو زده و بدون عمق، مجدد خاطره پنج سال قبل از آن، تکرار شد و به زور با امام حسن(ع) بیعت کردند و شرط بیعت به خصوص خوارج این بود که به شرطی بیعت می‌کنیم که با معاویه بجنگی و انتقام خون پدرت را بگیری؛ تأکید امام(ع) هم این بود که ممکن است نباشد و باید همکاری و همراهی شما را ببینم، اما آنها پافشاری می‌کنند و امام حسن(ع) بیعت را قبول و شروع به جمع کردن نیرو می‌کنند. معاویه علاوه بر تکنیک‌های رسانه‌ای، بذل و بخشش‌های خیانت‌کارانه و رشوه‌های قابل توجه نیز می‌داد و با یک‌سری تکنیک‌های رسانه‌ای شروع به فریب دادن عده‌ای می‌کرد و با پول و رشوه هم عده‌ای دیگر از نیروها را برای خود می‌خرید. این افراد هم با وعده پول و مقام و موارد دیگر شروع به پیوستن با معاویه می‌کنند که یکی از عجیب‌ترین آن‌ها عبیدالله بن عباس، برادر عبدالله بن عباس فرمانده لشکر امام(ع) است.

این فرد از یک طرف با امام(ع) فامیل است و از طرف دیگر دو تا از فرزندانش در دوره غارات، به وحشیانه‌ترین و دردناک‌ترین حالت ممکن، به دست معاویه کشته شده بودند؛ طبیعتاً با روحیه عربی آن زمان، توقع می‌رفت که این فرد دنبال انتقام باشد، در حالی که این فرد با رقم قابل توجهی خریده می‌شود و امام(ع) را تنها می‌گذارد. نکته دیگر وقتی امام به دنبال جمع کردن نیرو بوده است، یاران امام(ع) با کج فهمی که داشته‌اند، به امام حمله‌ور شده و خنجر را تا دسته در ران امام(ع) فرو می‌کنند. زمانی که امام در خانه والی مدائن که عموی مختار است ساکن شده بودند، مختار به عمویش می‌گوید اگر این حسن‌بن‌علی(ع) را تحویل معاویه دهیم، یک ثروت قابل توجهی نصیب‌مان می‌شود و جایگاه و منصب سیاسی نیز به ارث خواهیم برد؛ اینها اطرافیان امام(ع) بودند. در چنین شرایطی که مردم قرار نبود، مطلقاً امام(ع) را همراهی کنند، یک تعداد محدود و انگشت‌شماری یار واقعی اطراف امام(ع) وجود داشتند، لذا امام(ع) نیز چاره‌ای جز صلح نداشتند. قیس بن سعد بن عباده، فرمانده بعدی امام(ع) بود؛ زمانی که امام(ع) صلح را پذیرفتند، این فرد به جای اینکه صلح را قبول کند، نامه را نزد نیروها می‌برد و برای آنها می‌خواند و می‌گوید حسن‌بن‌علی(ع) جا زده و صلح را پذیرفته است، حال شما چه کار می‌کنید، اگر با من همراه باشید، جدا از برنامه حسن‌بن‌علی(ع) می‌جنگیم، اگر نمی‌جنگید من هم صلح می‌‌کنم که مردم می‌گویند صلح را بیشتر می‌پسندیم و او هم ناچار عقب‌نشینی می‌کند. فرمانده‌های امام(ع) یعنی نزدیک‌ترین افراد به ایشان این‌طور بودند. از آن طرف کسانی بودند که دوستدار امام(ع) بودند؛ عجیب‌ترین آن فردی بود که خود را به امام(ع) می‌رساند و می‌گوید «السلام علیک یا مذل المؤمنین» یعنی ای کسی که مؤمنان را ذلیل کرده است که امام(ع) به او می‌فرمایند بگو ماجرا از چه قرار است. امام حسن(ع) این فرد را متقاعد می‌کند که صلح برای حفظ جان شما بوده و برای اینکه شرایط بهتر شود این کار را انجام دادم، بعد از اتمام صحبت، امام(ع) می‌فرمایند حالا بگو که اصل کارت چه بود که می‌گوید کاری نداشتم، دلم برای شما تنگ شده بود و آمده بودم تا عرض کنم و برگردم. در واقع کسانی که عاشق امام(ع) بودند و ایشان را از نزدیک دوست داشتند نیز، امام(ع) را  با همین تعبیر مذل المؤمنین و گمراه کننده مؤمنان خطاب می‌کردند.

با چنین نیروها و اطرافیانی که امام حسن(ع) داشتند و از آن طرف جدیت و همراهی شدید مردم شام با معاویه و داشتن یک نیروی نظامی گسترده، منسجم و آموزش دیده، امام(ع) چاره‌ای جز این کار نداشت و الا ماجرای کربلا تکرار می‌شد و آن تعداد محدود یاران کشته می‌شدند؛ با این تفاوت که در کربلا معاویه حضور نداشت و امام حسین(ع) توانست سلطه رسانه‌ای حکومت را خنثی کند، اما چون در زمان امام حسن(ع) معاویه حضور داشت، قطعاً نمی‌توانست این کار را انجام دهد و عملاً سلطه رسانه‌ای که معاویه داشت، به راحتی ماجرا را به نفع خود مصادره می‌کرد و به شکل دیگری در جامعه تصویرسازی می‌شد.

مهم‌ترین نتیجه صلح امام حسن(ع) این بود که حداقل جریان امامت و تشیع از بین نرفت و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) توانستند رسالت‌های خود را کامل کنند، همچنین افشاگری‌های بسیار خوبی به خصوص در دوره امام حسین(ع) اتفاق افتاد و یک تعداد یار واقعی که بخشی از شهدای کربلا بودند، در دست امام حسین(ع) پرورش پیدا کردند و توانستند به شکل و ابزارهای مختلف اقداماتی را که معاویه از سال 18 تا 60 هجری علیه امام علی(ع) و خاندان اهل بیت(ع) انجام داده بود تا حدی خنثی کنند؛ در 10 سال صلح امام حسن(ع) و 10 سال دوره قبل از شهادت امام حسین(ع)، تا حد زیادی جریان امویان خنثی شد که کامل کننده این خنثی شدن، ماجرای کربلا و بعد هم تبیین‌های حضرت زینب(س) بود که این بسته اقدامات امام مجتبی(ع)، امام حسین(ع) و حضرت زینب(ع) باعث شد پایه‌های امویان چنان سست شود که بعد از ماجرای کربلا، مدت کوتاهی شاخه صفیانی دولت امویان متلاشی شود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات