روندی که اکنون در نظام منطقهای آسیای جنوب غربی یا خاورمیانه شاهد آن هستیم، یکی از پیامدهای دوره گذر ژئوپولیتیکی است. باید گفت که پس از قرن ۲۱ جهان وارد یک دوره گذار ژئوپولیتیکی شده است؛ در این دوره رقابتها شدید، ائتلافها ناپایدار، قدرتهای مدعی گسترش حوزه نفوذ زیاد و بازیگران جدیدی رشد و ظهور پیدا کردهاند؛ همچنین بحث تروریسم ملی و بینالمللی، قومیتگرایی محلی و ملی و این قبیل مسائل مطرح است.
در این وضعیت به دلیل همسایگی ایران با 15 کشور همسایه، یکی از مسائلی که باید مورد توجه قرار گیرد، خصوصاً در حوزه تصمیمگیریها توجه ویژه به حوزه امنیت ملی است.
در چنین شرایطی راهبرد آمریکا در خاورمیانه نیز تغییر پیدا کرده؛ لذا باید پیشفرضهایمان تغییر یابد و باید آنچنان که هست ببینیم، نه آنچنان که هستیم ببینیم!
راهبرد آمریکا در سالهای اخیر در قبال ایران مهار و درگیر کردن کشورمان در درون مرزهاست و تمام تلاشش را میکند تا آن را به سرانجام برساند. آمریکا بر این مبنا که خاورمیانه اولویت ما نیست و شرق و جنوب شرق آسیا، یعنی چین و منطقه آسه آن اولویت ماست، سعی کرده رژیم صهیونیستی را در خاورمیانه فعال کند و بحثهای سیاستگذاری و آنچه پیش از این از طریق وزارت خارجه کشورش در این منطقه انجام میداد، اکنون از طریق رژیم صهیونیستی و همپیمانانش در منطقه پیش ببرد. چنانچه عربستان سعودی مباحث مالی و ترکیه هم به عنوان عضو ناتو موضوع سختافزاری و نرمافزاری را در راستای پوشش اهداف آمریکاییها در منطقه پیش میبرد.
سعی شده است در چند گام ایران در درون مرزها محصور و درگیر شود تا نتوانیم حضور و نفوذ منطقهایمان را افزایش دهیم؛ حضوری که سبب اقتدار دفاعی و منطقهای جمهوری اسلامی در منطقه شده است؛ لذا برای گام آغازین بحث افغانستان را در کوتاهمدت و با تقویت طالبان ایجاد کردند؛ که به زعم آنها طالبان یک تهدید کوتاهمدت و بلندمدت در کنار مرزهای شرقی ایران باشد.
در گام دوم بحث صلح ابراهیم را در کشورهای منطقه راه انداختند که بحرین و امارات آشکارا به آن پیوستند و عربستان و قطر هم در پشت صحنه کارها را انجام میدهند و عمان هم نصفه و نیمه هم با ما و هم با آنهاست.
در گام سوم در مرزهای شمال غربی، ایران را از طریق یک عضو ناتو، یعنی ترکیه و تحریک رژیم صهیونیستی در آذربایجان دست به یک سری اقدامات برای درگیر کردن ایران زدهاند؛ چنانچه کریدور جنوب به شمال ایران که یک کریدور بینالمللی است و ایران باید آن را در حداقل زمان آن هم بعد از پیوستن به شانگهای راهاندازی کند، عملاً بستهاند.
آنها در عراق هم به دنبال ایجاد یک دولت مخالف ایران هستند و از طرفی میکوشند ژن جدیدی از داعش را که منعطفتر از قبل است و به دنبال کشتن، سربریدن و خلافت نیست، ایجاد کنند تا با یک دیپلماسی نرم و جلب اعتماد عمومی یک دولت مخالف ایران را تشکیل دهد و ایران را در درون مرزها هم مهار هم محصور و هم کنترل کنند.
به خصوص اینکه در حال بهره بردن از قدرت نرم و سخت در منطقه هستند، لذا ما نباید بگذاریم ایران دچار این معضل شود.
در شرایط کنونی به ویژه برای بحث شمال غرب، آذربایجان، ارمنستان و کریدوری که باید ایجاد شود، دیپلماسی ایران باید سریعا فعال و نشست کشورهای3+3، یعنی قفقاز و آذربایجان، ارمنستان، گرجستان به اضافه روسیه، ایران و ترکیه را حداقل در سطح وزرای خارجه برگزار کند تا بتواند در راستای همکاری منطقهای و تنشزدایی اقدام و این مسیر را در حداقل زمان بازگشایی کند.
در کنار آن، بحث دیپلماسی دفاعی ایران مطرح است. ایران به عنوان کشوری که قابلیت سرزمینی و ژئوپولیتیکی درونزا و بیرونزا دارد، با تغییراتی در محیط پیرامونی خود میتواند دکترین جدیدی با شرایط کنونی طراحی کند و به مرحله اجرا بگذارد.
باید سیاست وزارت خارجه این باشد که بتواند با رایزنیهای دیپلماتیکی و با استفاده از ژئوپولیتیک ایران قدرت چانهزنی خود را در منطقه و نظام بینالملل افزایش دهد و اجازه ندهد موقعیت ایران دچار آسیب شود.