گفته وزیر نفت، در زمستان امسال روزانه حدود ۲۰۰ میلیون مترمکعب کسری گاز خواهیم داشت. بر این اساس، ایران برای جبران این کسری، به دنبال خرید گاز از ترکمنستان رفته است. نکته عجیب در این بین آن است که ایران 15 درصد کل گاز جهان را در اختیار دارد و پس از روسیه بزرگترین دارنده گاز است. با این حال، در اثر مصرف بیرویه این نعمت خداداد، ایران اکنون به مرحلهای رسیده که مجبور به تأمین نیاز خود از طریق واردات شده است.
توسعه رفاه با مصرفزدگی
در تحلیل این وضعیت باید گفت، این امر گویای مصرف بیرویه در کشور است که اتفاقاً بنیانهای فرهنگیـ اقتصادی(ژئواکونومیکی) دارد. درواقع، نتیجه تلاشها برای ایجاد و توسعه رفاه، از طریق مصرفزدگی است؛ بدون آنکه به پیامدهای آن اندیشیده شده باشد. وضعیت حادث شده در ارتباط با گاز را میتوان در یک بافتار و پدیده وسیعتر دید که عبارت است از تغییر سبک زندگی و رواج مصرفگرایی یا مصرفزدگی در کشور. در همین راستا باید اشاره کرد که ضریب رشد امکانات رفاهی در سالهای بعد از انقلاب در حالی در کشور رشد نمایانی داشته که در این میان، به فرهنگ مصرف توجه نشده است. به عبارت دقیقتر، امکانات رفاهی در کشور توسعه پیدا کرده، اما فرهنگ استفاده از این امکانات که در آن باید بر عناصری چون پرهیز از مصرفزدگی، پرهیز از اسراف و... تأکید شود، ترویج نشده است. دقت در برخی آمارها، عمق مسئله را به طور دقیقتر ترسیم میکند. در حوزه مصرف بنزین، در حالی که روزانه بیش از 100 میلیون لیتر بنزین در کشور تولید میشود، اما به همین میزان و در مواردی بیشتر از آن، روزانه مصرف میشود. طبق آخرین تخمینها، سرانه مصرف بنزین در ایران سه برابر چین است. نتیجه این وضعیت، علاوه بر آلودگی هوا، افزایش دمای هوا در ایران(بیش از متوسط افزایش جهانی)، تخریب منابع، به دلیل سرعت بالای بهرهبرداری از منابع نفت کشور و از سویی، استفاده نکردن دولت از منابع حاصل از صادرات این کالای راهبردی است؛ زیرا باتوجه به مصرف بالای داخلی، توانی برای صادرات باقی نمیماند. در مصرف آب نیز هر ایرانی به طور میانگین، روزانه 40 لیتر بیشتر از متوسط جهانی آب مصرف میکند که نتیجه آن، سرعت بالای تخریب اقلیم در ایران، تخریب منابع زیرزمینی آب و تهدید فراگیر فرونشست زمین در سراسر کشور و احتمال محو برخی نقاط و شهرها در کشور است.
مصرف بیمسئولیت
این وضعیت، در اثر پدیدهای رخ داده که میتوان از آن به «مصرف بیمسئولیت» تعبیر کرد؛ بدین معنا که شهروندان از امکانات موجود استفاده میکنند، اما نسبت به پیامدهای مصرف خود بیتوجه هستند و دقت چندانی در استفاده بهینه از امکانات و منابع موجود نمیکنند. شاید بتوان گفت، ریشه این عدماحساس مسئولیت در مصرف را باید در «کوتاهمدتی جامعه ایران» جستوجو کرد که اگرچه دیدگاهی قابلنقد است، اما در آن عناصری از واقعیت وجود دارد که قدرت تبیین برخی رفتارهای جمعی در جامعه ایرانی را دارد. بر این اساس، در اثر نبود افقمندی، ضعف آیندهنگری، ضعف در داشتن نگرش همهجانبه و بلندمدت و... است که بیمسئولیتی در مصرف رشد کرده است. نتیجه این وضعیت آن است که جامعه مصرف میکند و از آن هم لذت میبرد، اما دقت نمیکند که با این مصرف، چه لطماتی بر آینده نسل خود و کشور وارد میکند.
البته اگر دقیقتر به این قضیه بنگریم، دلیل ریشهایتر آن به وفور منابع انرژی در ایران برمیگردد، به گونهای که ایران در مجموع از نظر داشتن منابع نفت و گاز، رتبه اول جهان را دارد. با این حال، در اثر فرهنگ غلط بهرهبرداری از این منابع خداداد، گویا اکنون این نعمتها در حال تبدیل شدن به نقمت هستند. شاید بتوان گفت مباحثی چون «نفرین منابع» که در اقتصاد سیاسی به عنوان پیامد ناخواسته برخورداری از منابع خدادادی انرژی از آن نام برده میشود، اکنون در حال بروز و ظهور در ایران هستند. این پدیده به زبان ساده بدین معناست که کشورهای دارای منابعی چون نفت و گاز، به حدی از این منابع استفاده میکنند که منابع آنها را نفرین میکنند و رفته رفته نفرین این منابع، دامن آنها را میگیرد. در ارتباط با ایران باید گفت، به سبب ارتزاق از منابع عظیم نفت و گاز، در سالهای متمادی، بدون دقت در بهینهسازی مصرف این منابع، از آنها مصرف میکردیم؛ زیرا آسودهخاطر بودیم که از منابع عظیم انرژی برخورداریم. در نتیجه این امر، این مصرف بیرویه و بیمسئولیت، اکنون به صورت یک فرهنگ در جامعه جاافتاده است، به گونهای که اکنون ایران مجبور است برای تأمین گاز خود از ترکمنستان گاز وارد کند. گویا با استفاده بیرویه از منابع گازی، هماکنون نفرین این منابع، دامن ایران را گرفته است.
بیماری هلندی و پیامدهای آن
در همین راستا باید اشاره کرد که برخورداری از منابع خداداد انرژی پیامدهای متعدد دیگری دارد که در ادامه به دو پیامد مهم آن، در ارتباط با توسعه اقتصادی و وضعیت طبقاتی جامعه ایرانی(پیامدهای سیاسی) آن اشاره میکنیم. در ارتباط با توسعه، این امر به «بیماری هلندی» دامن زده است. بیماری هلندی به زبان ساده به معنای تلاش برای ایجاد رفاه در شرایط نبود ظرفیتهای تولیدی لازم در داخل کشور است. در این وضعیت، دولتها با اتکا به پولی که از فروش منابعی چون نفت و گاز به دست میآورند، به منظور ایجاد رفاه در جامعه، به توسعه واردات روی میآورند. مسلم است که این وضعیت، ضدصنعتی شدن، ضد رونق تولید و توسعه اقتصادی است. در سالهای اخیر اگرچه به دلیل تحریمها، بیماری هلندی به قوت گذشته در ایران وجود ندارد، اما هنوز به طور کامل سایه آن بر سر اقتصاد ایران از بین نرفته است.
در ارتباط با تأثیر وابستگی به درآمدهای نفتی بر وضعیت طبقاتی جامعه ایران هم باید گفت، با اتکا به درآمدهای نفتی، از طریق بیماری هلندی، وضعیت رفاهی در جامعه رشد کرد و در این شرایط، طبقه متوسط رشد کرد، اما سؤال مهم این است که آیا این رشد منجر به همراهی بیشتر طبقه متوسط با سیاستها و ملاحظات کلان نظام شده است؟ یا بالعکس، سویههای انتقادی و تغییرخواهی این طبقه را تقویت کرده است؟ «کِوان هَریس» در کتاب «انقلاب اجتماعی: سیاست و دولت رفاه در ایران» این سؤال را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که اتفاقی که در ایران رخ داده، این مفروض نظریه دولت رانتیر را که این دولتها با ایجاد رفاه میتوانند رضایت جامعه را بخرند، زیرسؤال برده است.