صبح صادق >>  نگاه >> گزارش
تاریخ انتشار : ۰۸ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۷:۳۳  ، 
کد خبر : ۳۳۶۳۳۳
سی‌وچهار سال پیش، دشمن بعثی از همه توان خود برای شکست مردم ایران استفاده کرد؛ اما نتیجه کار برعکس بود

موشک‌باران از جردن تا پیروزی

پایگاه بصیرت / زینب گل‌محمدی

از همان ابتدای جنگ تحمیلی، رژیم بعث عراق با بمباران فرودگاه مهرآباد تهران سعی کرد ضربه محکمی به ساختار نظامی و فکری ایران وارد کند تا بتواند در مرزهای مشترک، ضمن قوی کردن روحیه رزمندگان عراقی، مدافعان و مرزداران ایرانی را با تردیدهای مختلف و ضعف روحی مواجه کند.

عراق در نوبت‌های متعدد، هواپیماها و موشک‌های دوربرد خود را تا تهران آورد؛ اما مهم‌ترین بخش آن در 8 اسفندماه 1366 آغاز شد و تا فروردین 1367 ادامه داشت. همین بمباران‌ها سبب شد مدارس و ادارات دولتی خیلی زودتر از موعد هر سال، در اوایل اسفندماه تعطیل شوند. مردم، شهرهای بزرگ از جمله تهران را به مقصد شهرهای شمالی، روستاها و شهرهای امن‌تر ترک کردند. بعد از تعطیلات نوروز، تعطیلی مدارس همچنان ادامه داشت و با تدبیر مسئولان، صداوسیما کلاس‌های آموزشی مدارس را در قالب برنامه‌هایی پی‌ گرفت. ساختمان‌های مستحکم دولتی هم به دلیل تعطیلی ادارات به پناهگاه‌های امنی برای مردمی تبدیل شد که امکان مهاجرت به مناطق امن را نداشتند.

مقاومت جانانه رزمندگان در عملیات کربلای5، ابرقدرت‌ها را به این نتیجه رسانده بود که ایران در جنگ، به برتری زیادی رسیده است و این پیروزی‌ها خطر پایان جنگ به نفع ایران را بالا می‌برد. بلوک غرب که انواع تحریم‌ها را علیه کشورمان اعمال می‌کرد و در کنارش،‌ بلوک شرق با فروختن سلاح‌های متعدد و متنوع به عراق، یاریگر تجاوزگر این رویارویی شده بود. در همین مقطع بود که عراق با خرید موشک‌های پیشرفته از شوروی و به کمک تکنسین‌های آلمانی و آرژانتینی توانست صنایع موشکی‌اش را به نحو عجیبی تقویت کند؛ طوری که به موشک‌هایی دست پیدا کرد که با آنها می‌توانست تهران را هدف قرار دهد. در همین زمان، عراق 800 هزار نفر نیرو و ایران، فقط 650 هزار نفر نیروی رزمی داشت. عراق در زمینه بقیه امکانات جنگی هم برتری‌های چشمگیری پیدا کرده بود و برای نمونه هفت برابر ایران، تانک و توپ داشت! 300 موشک اسکادبی و مقادیر زیادی سلاح شیمیایی را هم باید به این تعداد تسلیحات ‌اضافه کرد. بی‌شک همین برتری‌ها بود که فاو را در کمتر از 37 ساعت و شلمچه را در حدود 8 ساعت، پس گرفت.

حمله موشکی عراق به ایران البته با این نیت بود که مسئولان ایران را به پذیرش آتش‌بس و قبول قطعنامه 598 مجبور کند. وقتی موشک‌های شوروی بر سر مردم فرود آمد، موج راهپیمایی‌های ضد بلوک شرق در تهران و سایر استان‌ها به راه افتاد و پناهگاه‌سازی در شهرها سرعت بیشتری گرفت. البته حمله موشکی مانند حمله هواپیماها قابل تشخیص و اعلان عمومی نبود، ساخت پناهگاه‌ها هم خیلی به کار نیامد و همین بود که فشار روانی موشک‌باران، بسیار بیشتر از حمله‌های هوایی با هواپیماها بود.

عاقبت پس از حدود 52 روز، آتش‌بس در شهرها برقرار شد و دیگر موشکی به سمت تهران شلیک نشد. یکی از علت‌های این آتش‌بس، بی‌میلی عراق برای پذیرفتن قطعنامه 598 بود. عراق حالا با پس گرفتن مناطق خود، به این نتیجه رسیده بود که می‌تواند باز هم با حمله سراسری، بخش‌های زیادی از خاک ما را تصرف کند و به برتری‌های بیشتری برسد. همین فکر خام سبب شد که سه روز بعد از پذیرفتن قطعنامه، به خوزستان حمله کند!

 

8 اسفندماه 1366 بمباران پالایشگاه تهران

عراق برای سنجیدن سطح آمادگی تهران برای مقابله با بمباران‌ها، ابتدا با چند فروند هواپیما به پالایشگاه تهران حمله کرد که طی آن، یکی از مخازن بزرگ نفت آتش گرفت و 17 نفر به شهادت رسیدند. هواپیماهای عراقی که با پدافند ایرانی‌ها روبه‌رو شده بودند، در حال فرار، بمب‌های خود را بدون هدف انداخته بودند و به همین دلیل، نقاط حساس پالایشگاه آسیب ندیده بود؛ اما دود غلیظی که یک هفته در آسمان تهران دیده می‌شد، دل مردم پایتخت را خالی کرده بود. نیروهای زیادی بسیج شدند تا بالاخره توانستند آتش را مهار کنند.

مرحوم جواد شریفی‌راد، معلم و سرتیم خنثی‌سازی نیروی هوایی درباره وضعیت پالایشگاه تهران در آن روزها می‌گوید: من به تجربه فهمیده بودم که محل فرود بمب‌ها چطوری است. بر اساس زاویه فرود بمب‌ها، محاسباتی انجام دادم. هفت هواپیما آمده بودند و هر یک دو بمب که می‌شد 14 بمب. هواپیما تا تهران دو تا بمب بیشتر نمی‌توانست بیاورد؛ چون باید با خودش تانکر سوخت می‌آورد. جای 13 بمب مشخص شد، ولی یکی از بمب‌ها گم شده بود! احتمال دادم وسط آتش مخزن بزرگی‌ است که داشت می‌سوخت. در این مخزن 1000 نفر داشتند کار می‌کردند و عموما داشتند روی تانکرهای بغلی آب می‌ریختند که داغ و منفجر نشوند. من گفتم اگر این بمب منفجر بشود، همه آدم‌هایی که دورو بر آن هستند، کشته می‌شوند. بگو روی آتش آب بریزند چون آب می‌رود پایین و سوخت می‌آید بالا. اینطوری اگر بمب منفجر بشود، لااقل در آب منفجر می‌شود و نه در سوخت. بالاخره نازل یکی از لوله‌های اصلی را که توی پالایشگاه هست، گرفتند سمت آن مخزن و آب تویش ریختند. من و همکارم هم باقیمانده بمب‌ها را جمع کردیم و برگشتیم.

فردا ظهر، یعنی 10 اسفند 1366 آقای قمی از پالایشگاه تماس گرفت و گفت یک بمب پیدا کرده‌ایم. من با یکی از همکارانم به آنجا رفتیم. تا کمر توی نفت خام و گل بودیم. بمب را نمی‌دیدیم؛ ولی وقتی دست‌مان را می‌کردیم توی نفت، بمب را حس می‌کردیم. مشغول شدیم؛ فیوز بمب باز نمی‌شد. ابزاری که داشتیم، جواب نمی‌داد. هر طوری بود بمب را درآوردیم.

کولیوند، معاون عملیات وقت آتش‌نشانی تهران می‌گوید: دو بار پالایشگاه را زدند؛ با فاصله زدند. موقعیت بسیار سختی بود. زود تمامش کردیم. طوری تمام کردیم که هواپیماهای عراقی که برای عکس‌برداری می‌آمدند، می‌دیدند که آتش خاموش شده و تیرشان به سنگ خورده است.

مزیدآبادی از اعضای هلال احمر هم می‌گوید: یک مخزن هیدروژن در کنار محل آتش‌سوزی بود که اگر خنک نمی‌شد، پالایشگاه روی هوا می‌رفت. ترکش خورده بود به مخزن‌ها و دور مخزن‌ها رنگ زرد فسفری خیلی خوشرنگی داشت. انگار گوگرد بود. تمام پالایشگاه بو می‌داد. انگار همه مخزن‌ها پر از گوگرد بود و اگر منفجر می‌شد، ‌معلوم نبود چه اتفاقی می‌افتاد.

 

9 اسفندماه 1366 اطلاعیه ستاد تبلیغات جنگ

ستاد تبلیغات جنگ اعلام کرد: ظرف ساعاتی دیگر، تأسیسات اقتصادی و نظامی شهرهای بغداد و بصره در عراق، هدف ضربات بازدارنده سپاهیان اسلام قرار خواهد گرفت. این ستاد همچنین در اطلاعیه‌ای که به همین منظور انتشار داد، از مردم بغداد و بصره درخواست کرد اطراف تأسیسات اقتصادی و نظامی این دو شهر را تخلیه کنند.

 

10 اسفندماه 1366 حملات موشکی به تهران

ساعت از شش و سی دقیقه عصر دوشنبه 10 اسفندماه گذشته بود که هواپیماهای عراقی به تهران حمله کردند. موشک هواپیماها به یک ساختمان در میدان هفت‌تیر و نیز به بیمارستان و زایشگاه عیوض‌زاده در خیابان شیخ‌هادی اصابت کرد. در بمباران خیابان شیخ‌هادی، 15 نفر شهید و 75 نفرمجروح شدند. کوچک‌ترین شهید، نوزادی یک ساعته و مسن‌ترین شهید، پیرزنی 70 ساله بود. یکی از شاهدان عینی می‌گوید: با دیدن گرد و غبار و دود فهمیدم موشک در بیمارستان افتاده است. اولین چیزی که توجه من را جلب کرد، پرستاران بیمارستان بودند که گریه‌کنان و پتو به بغل، از ساختمان بیمارستان بیرون می‌آمدند. بیشتر که دقت کردم، متوجه شدم نوزادهای تازه به دنیا آمده را لای پتوها پیچیده‌اند.

صفایی، صاحب قنادی مقابل بیمارستان می‌گوید: اول یک صدا آمد که فهمیدیم بمب در میدان هفت تیر افتاده. من داشتم شیرینی داخل جعبه می‌گذاشتم که ناگهان صدای انفجار آمد. همه شیرینی‌ها ریخت وسط مغازه. درخت‌های کاج بیمارستان آتش گرفته بود. موشک در حیاط بیمارستان افتاده بود. جای انفجار یک گودال بزرگ شده بود. یک خانه قدیمی در شرق بیمارستان بود که کاملا خراب شده بود و همه‌شان شهید شده بودند.

دو موشک دیگر هم یکی در میدان قزوین و دیگری در خیابان شهید مطهری افتاد، اما منفجر نشد و خسارت‌های کمی به جا گذاشت. دو موشک دیگر هم در خیابان سهروردی، نزدیک پل سیدخندان و نزدیک مسجد توتونچی در یک تعمیرگاه اتومبیل افتاد؛ اما به کسی صدمه‌ای نزد.

ساعت 23:48 دوشنبه، عراق برای اولین بار با سه موشک به تهران حمله کرد. یکی از موشک‌ها به خیابان سمیه خورد. دیگری در خیابان مبارزان افتاد و سومی در خیابان سرباز و نزدیک بیمارستان خانواده ارتش به زمین اصابت کرد. این حملات، هیچ تلفاتی نداشت.

 

11 اسفندماه 1366 اصابت چهار موشک دیگر به تهران

در این روز هم چهار موشک به خیابان دکتر شریعتی، خیابان قیطریه، خیابان قائم مقام فراهانی و بین فلکه اول و سوم خزانه اصابت کرد. در بین موشک‌ها فقط سومی که ساعت 5:16 دقیقه صبح در خیابان قائم‌مقام فراهانی منفجر شد، 7 نفر را شهید کرد و 16 زخمی به جا گذاشت.

ساعت 8:40 دقیقه صبح هم هواپیماهای عراقی دوباره به تهران حمله کردند و یک موشک در خیابان ارسباران انداختند که منفجر نشد. ساعت 9:15 هم موشک دیگری در محله نازی‌آباد انداخته شد که آن هم عمل نکرد. بمب سوم در ساعت 9:30 در خیابان پیروزی افتاد و سه شهید و چهار زخمی به جا گذاشت. در این روز چندین موشک دیگر هم به تهران اصابت کرد؛‌ از پادگان دوشان‌تپه و خیابان پیروزی گرفته تا خیابان جردن و خیابان ایرانشهر.

روند موشک‌باران تهران تا 31 فروردین 1367 ادامه پیدا کرد، اما کسی که تن به ذلت داد و پیشنهاد آتش‌بس را داد، حکومت بعثی عراق بود... .

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات