بر اساس آیۀ تطهیر 34/احزاب؛ اهل بیت (ع) از هر گونه رجس و اشتباهی در امان بوده و طهارت خداوندی شامل حال ایشان شده است. بنابراین هر کدام از این بزرگواران میتوانند اسوهای در سبک زندگی مسلمانان باشند. بر این اساس خامس آل عبا نیز در طول دوران حیات، بسته به آن که به کدام جنبۀ زندگی ایشان توجه شده، الگویی مبرّز میباشند. شجاعت، ادب، ایثار، وفاداری، حسن خلق و بسیاری صفات حسنۀ دیگر از موارد قابل ذکر است. آن چه در این مقاله به آن پرداخته میشود، ویژگی جهاد تبیین در حضرت است، اصرار بر تبیین مسائلی که در اذهان مردم خلل ایجاد کرده بود.
اهل بیت چون پشتی در میانه
از زمان امیرالمؤمنین(ع) تا زمان شهادت امام حسین(ع)، 20 خطبه از ایشان ثبت شده است. اولین خطبۀ حضرت، بعد از کشته شدن عثمان و هجوم مردم برای بیعت با امیرالمؤمنین(ع) ایراد شده است. بعد از خطبهای که امام حسن (ع) فرمودند، امام حسین(ع) خطبۀ کوتاهی به این مضمون ایراد کردند: « علی شهر ولایت است و هر که در آن درآید، رستگار است و هر کس از آن پس و پیش افتد، نابود است.» این خطبۀ کوتاه حضرت، چنان مورد پسند پدرشان قرار میگیرد که بعد از پایین آمدن از منبر، امام حسین(ع) را در آغوش گرفته و به مردم میفرمایند که این دو جوان(امام حسن و امام حسین) سروران جوانان بهشتند. جالب این جاست که مفهوم این خطبه را امیرالمؤمنین (ع) در حکمت 106 نهج البلاغه فرموده اند:« نَحنُ النُّمرُقَهُ الوُسطی بها یَلحَقُ التّالی وَ اِلَیها یَرجِعُ الغالی» مرحوم فیض الاسلام این گونه توضیح دادهاند:«که ما اهل بیت چون پشتی هستیم در میانه که از دو جانب به آن تکیه دهند یعنی ما راه راست میباشیم بر حدّ اعتدال که باید مردم تدبیر معاش و معادشان را از ما بیاموزند. آن که وامانده، در شناسایی ما کوتاهی نموده خود را به آن پشتی برساند تا آسایش و نیک بختی را به دست آورد و آن که تجاوز کرده و پیشی گرفته دربارۀ ما زیاده روی نموده و از حدّ بشریت بیرون برده به جانب آن پشتی بازگشت نماید تا از گمراهی برهد.»
امیرالمؤمنین(ع) در ماجرای خوارج و یا اصحاب معاویه، همین مطلب را با بیان دیگری میفرمایند: «هُم اَساسُ الدّین وَ عِمادُ الیَقینِ، الَیهِم یَفیئُ الغالی وَ بِهِم یَلحَقُ التّالی» مشخص است که این معیار امامت را امام حسین(ع) در محضر پدر به خوبی آموختهاند که قبل از آن که از زبان پدر در دوران حکومت جاری شود، در ابتدای بیعت با پدر، آن را ذکر کردهاند.
تبیین راه حق، دغدغۀ امام حسین (ع)
سیرۀ حضرت در دورانی که به عنوان یار پدر و برادرشان حضور داشته اند، نشانگر عمق وفاداری به هر دو بزرگوار است. در جنگ صفین که معاویه با مکر عمروعاص، قرآنها را بر سر نیزه کرد و موجب ایجاد تشویش و ریب در سپاهیان امیرالمؤمنین (ع) شد، امام حسین(ع) در خطبه ای خطاب به کوفیان فرمودند: «ای کوفیان، شما دوستان بزرگوارید، شما چون لباس زیرین(خودی) هستید نه چون لباس رو(بیگانه). پس در احیای آن چه در میان شما از بین رفته و آسان ساختن آن چه بر شما سخت افتاده بکوشید.» مشخص است که تبیین راه حق، دغدغۀ حضرت بوده و برای جلوگیری از تفرقه بین اصحاب، تلاش میکردهاند.
بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع)، در هنگام خلافت کوتاه امام حسن (ع) نیز نوع اطاعت ایشان ازبرادر، حاکی از عمق ولایت مداری ایشان نسبت به امام زمان خویش است. به قدری حضرت با ظرافت از امام حسن(ع) تبعیت میکردند که حتّی در میزان انفاق به مستمندان نیز دقت داشتند که بیشتر از امام حسن(ع) انفاق نکنند. این روحیۀ ولایت مداری در ماجرای صلح با معاویه بیشتر خود را نشان می دهد. تا جایی که پس از این ماجرا گروهی از مسلمین نزد ایشان آمده و با اظهار ناراحتی از صلح با معاویه، خواستار بیعت با امام حسین(ع) شدند. حضرت با هوشیاری، برای افراد توضیح میدهند که امام حسن(ع) ، امام من هم هست و من با تصمیم ایشان هیچ مخالفتی ندارم.
این سیره باید قابل توجه خواص باشد که در موارد لزوم، از حق دفاع کرده و اذهان مردم را هدایت و روشنگری کنند. چه بسا با بستن دهان و کتمان شهادت، راه برای کسانی که به دنبال حق و حقیقتند، روشن نگردد. سیرۀ تبیین، در مرام امام حسین(ع) در حوادث کربلا هم خود را نشان میدهد. در یک مورد بعد از ورود حضرت به کربلا که حر بن یزید ریاحی، از ورود حضرت به کوفه ممانعت به عمل آورد، در هنگام نماز، حضرت به حر فرمود با سپاهیان من نماز میخوانی یا با سپاهیان خودت؟ حرگفت با سپاهیان شما. هر دو سپاه به امامت امام حسین(ع) نماز را اقامه کردند. سپس در خطبۀ بعد ازنماز، حضرت فرمودند: «من به میان شما نیامدم مگر آن که نامه های شما به دستم رسید و فرستادگانتان به سویم آمدند و گفتند به سوی ما بیا. چرا که پیشوایی نداریم. بدان امید که خداوند به وسیلۀ تو ما را در مسیر هدایت گرد آورد. اگر با من، پیمان های محکم میبندید به گونه ای که مایۀ اطمینان خاطرم گردد، با شما وارد شهرتان شوم و اگر چنان نکنید و از آمدنم ناخشنودید به مکانی که از آن جا آمدهام، بازمیگردم.» در حقیقت حضرت با این بیان، برای آن ها و کل تاریخ، روشن کردند که با دعوت کسانی اقدام به قیام کردند که بعداً حب دنیا آن ها در برگرفت و موجبات شهادت حضرت را فراهم کردند. در روز عاشورا نیز حضرت همچنان به روشنگری خود ادامه دادند. تا جایی که در طول آن روز 3 خطبه از ایشان ثبت شده که در آن ابتدا خود را معرفی کردند.
این معرفی باعث میشد بعضی ها به خود بیایند تا با نوادۀ پیامبر(ص) اقدام به جنگ نکنند. سپس یادآوری کردند که علت آمدن به کربلا، دعوت کوفیان و آمدن نامه های متعدد از سوی آنان است. حتی اسامی نویسندگان نامه که در لشگر عمر سعد بودند را ذکر کردند.
ثبت در حافظه تاریخ
در آخرین خطبهای که حضرت در عاشورا ایراد کردند، فرمودند: «مرا بین دوراهی شمشیر و ذلت قرار دادهاند. هیهات، دامنهای پاک مادران ما و مغزهای با غیرت و نفوس با شرافت پدران ما روا نمیدارند که اطاعت افراد لئیم و پست را مقدم بداریم.» بنابراین یکی از جنبه های الگو قرار دادن ائمه، این است که برای روشن کردن اذهان مردم، از هر فرصتی باید استفاده کرد تا اگر در همان موقع، افراد از حمایت امام خویش سر باز زدند، در حافظۀ تاریخ بماند که سیر انحراف بزرگان و خواص از یاری کردن امامشان در بزنگاه های حوادث چه بود تا از تکرار آن ها بتوانند ممانعت کنند.